دکترعلیرضا استقامتی در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار شفا آنلاین ضمن اعلام این مطلب افزود: وزارت بهداشت تولیت نظام سلامت را برعهده دارد و در خصوص مقابله با هجمه بر علیه جامعه پزشکی خیلی نمی تواند به تنهایی ایفاکننده نقش خاصی باشد.
وی ادامه داد: بلکه بیشترین نقش مربوط به سازمان نظام پزشکی است. یعنی در عین حال که از بیماران دفاع می کند باید به طور حقیقی، اصولی و صحیح از حقوق جامعه پزشکی هم دفاع نماید.
استقامتی خاطرنشان کرد: سازمان نظام پزشکی باید در این رابطه با روشن گری و بیان واقعیت ها و ارائه آمارها، جو جامعه را نسبت به مسائل و مشکلات، آگاهی و اطلاعات لازم را در اختیار جامعه قرار دهد زیرا بسیاری از مردم به کل مسائل جامعه پزشکی آگاهی ندارند.
وی اظهارداشت :به نظر می آید در راستای روشن گری، فرهنگسازی، ارتقا و آگاهی های مردم، رسانه ها نقش بسیار مهمی دارند در حالی که متأسفانه بسیاری از رسانه ها نقش تخریبی دارند.
وی در ادامه گفتگو با شفاآنلاین تأکید کرد: موجب تأسف است قشری که از جنس مردم است و بار درمان و سلامت آنها را بر عهده دارند به طور یک جانبه و بدون دقت مورد هجوم قرار می گیرد.
استقامتی بیان کرد: در شرایطی هستیم که باید اتحاد جامعه را حفظ کنیم تا اقشار جامعه در کنار یکدیگر قرار بگیرند؛ وحدت ملی ما نباید تحت هیچ شرایطی خدشه دار شود.چراکه در تمامی قشرها امکان بروز خطا و اشتباه وجود دارد و نتیجه این هجمه ها به ضرر مردم است.ضمن اینکه هجمه بر علیه جامعه پزشکی به عنوان مسئله ای نیست که به آن ساده انگاشت.
وی متذکرشد: در برخی شرایط امکان دارد در مراجعات بیماران توقعات عده ای از آنها برآورده نشود و با برخوردهای نامناسبی مواجه شوند این امر دلیل مورد تأیید بودن برخوردهای نامناسب نیست اما راه حل مشکل و اصلاحات برخوردهای نامناسب تعمیم آن به کل جامعه پزشکی و مخدوش کردن اعتبار آنها نیست. زیرا این موضوع به شدت برای وحدت ملی ماخطرآفرین است و همگی باید در راستای حفظ این اتحاد حرکت و تلاش نمایند.
-----------------------------------
مطلبی را نوشته ام که نظر دوستان را بدان جلب می نمایم :
از ویزیت رایگان در شمال پایتخت تا مطب سیار در بین عشایر !
چند وقت پیش و در میان هیاهو و جنجال های رسانه ای پیرامون پزشکان و حقوق نجومی آنها ، مطلبی را خواندم درباره پزشکی سرشناس در شمال شهر تهران، که روی در ورودی مطبش نوشته ای به این مضمون آویزان است : " ویزیت برای افراد کم درآمد رایگان است " . این یک جمله ساده در روی کاغذ شاید بسیار زیبا و جالب باشد ولی در دنیای واقعیت ، مطمئناً هزینه زیادی را برای نگارنده آن نوشته تحمیل خواهد کرد و انتظارات از وی را در بین مردم افزایش خواهد داد علی الخصوص که این سخن از زبان فردی بیان شود که خود یک پزشک با سابقه باشد.
مردم انتظار دارند که همانطور که خودش گفته آنها را بصورت رایگان درمان کند و این کار به خودی خود، حجم کاری این پزشک و تیم همراهش را به صورت صعودی بالا خواهد برد.
کنجکاو شدم ببینم که ایشان از روی چه منطقی این همه حجم کاری را با این سن و سال پذیرفته اند. جالب اینکه بعد از مدتی تحقیق و پرس و جو دریافتم که هیچ دلیلی و منطقی جز عشق به کار و خدمت به مردم نمی تواند پشت آن نوشته نهفته باشد. دلایل من هم برای اثبات این حرف بسیار واضح است، اجاره یک مطب در آن موقعیت مکانی آن هم در شمال شهر تهران، هزینه زیادی را به او تحمیل خواهد کرد و اگر هم مطب در تملک خودش باشد باز هم هیچ توجیه اقتصادی ندارد .
شاید باور آن برای هر کسی براحتی گفتن آن نباشد ولی او این کار را کرد. وی بخوبی می داند که هر کسی می تواند خود را قشر کم درآمد جا بزند و او مجاز به تحقیق و تفحص از مردم نیست !. او به حکم نامه ای که روی مطبش چسبانده باید به مردم بی بضاعت و کم توان مالی، خدمات رایگان ارائه دهد.
مدتی از این داستان گذشت تا اینکه یکی از دوستان خبری را برایم بازگو کرد، اتفاقاً از پزشکی که بطور رایگان و در مناطق عشایری اطراف خوزستان و چهارمحال و بختیاری مریض می بیند، عشق او به خدمت رسانی و درمان مردم آن دیار تا بدانجا بود که زندگی در شهر و موطن خود را رها کرده و دل در گروی محبت ایل بختیاری و لر بسته بود.
او با یک شماره نظام پزشکی در دست!، شهر به شهر، آبادی به آبادی می گشت و مطب سیار او کوله پشتی اش بود که پر بود از وسایل طبابت . از صبح زود تا پاسی از شب در روستاهای اطراف سرک می کشید و به ویزیت در مطب و درمانگاه هم بسنده نمیکرد چون می دانست که خیلی ها حتی توان جسمی و مالی رساندن خود به مطب وی را ندارند !
واقعیت را برایتان بگویم اینکه، خودم کمی گیج شدم که آیا حرف این رسانه ها را قبول کنم یا چیزی که خودم دیدم و یا اخبارش از منبع موثق به من می رسید.
بر آن شدم تا ببینم انعطاف پزشکان در تعامل با مردم جامعه چقدر و چگونه است که ناگاه به یاد داستان چوپانی افتادم که حدود پنجاه سال پیش پزشکی را که در حال غرق شدن در رودخانه تجن ساری بود، نجات داد. این پزشک در حال گذر از رودخانه خروشان کوهستان های ساری به سمنان بود که در دام سیل گیر افتاده بود. او قرار بود که به روستاهای آن طرف رودخانه برود تا مردم آنجا را مداوا نماید که به ناگاه خود را در میان سیل خروشانی یافت. فرزندان آن گله دار اینطور بیان می دارند که پدر ما به هر ترفند و تجربه ای که بود اورا نجات داد چون او را می شناخت.او حاضر شد جان خود را برای این پزشک به خطر بیندازد و این کار را با میل و اراده خودش انجام داد.
حال سوالی که مدتی است ذهنم را به خودش مشغول کرده این است که براستی چه ارتباطی می تواند بین یک پزشک و یک چوپان وجود داشته باشد ؟ و چرا یک چوپان حاضر شده تا جان خود را برای نجات آن پزشک به خطر اندازد ؟ آیا جز این است که آنها در دل گروی محبت همدیگر دارد ؟
آیا اینهمه هجمه هایی که در برخی موارد به ناحق به جامعه پزشکی وارد می شود، ناجوانمردانه نیست ؟ آیا اهمال و کم وکاری یک پزشک را می توان به کل جامعه پزشکی تعمیم داد ؟
و سوال آخر اینکه آیا ما حاضریم حتی برای یک بار هم که شده جای خود را با آن پزشکی که 24 ساعت شبانه روز در بیمارستان ها کار می کند عوض کنیم ؟
شاید بسیاری از کسانی که این نوشته را می خوانند بخوبی به این امر واقف باشند که این پزشکان، برای خدمت به مردمشان است که شغل خطیر، پر ریسک و البته ارزشمندی چون طبابت را برگزیدند و به قول دکتر ایرج فاضل، وزیر بهداشت پیشین که در جایی بیان نمودند :
"کشورم ایران بهشت خدمت به مردم است ".
اینان رنج و مشقت های دوری از وطن را در راه کسب علم در خارج از کشور به جان خریدند تا آن اندوخته ها را برایگان درخدمت مردمی قرار دهند که به آنها تعلق دارند.