افرادی که خود را موفق و باکفایت میدانند، اعتمادبهنفس بالا دارند و
در مقابل افرادی که حس میکنند نمیتوانند بهخوبی از عهده کارها بربیایند،
از عزتنفس و اعتمادبهنفس پایینی برخوردارند.
اعتمادبهنفس کاملاً اکتسابی است و بهتدریج با نوع تربیت خانوادگی شکل
میگیرد. بهعنوان انسان وقتی متولد میشویم، اولین پایگاه اجتماعی خانواده
و اطرافیان است. نقش بزرگی را این افراد ایفا میکنند و لازم است بگوییم
تربیت والدین در دوران کودکی نقش بسیاری در ساختن عزتنفس فرزندان دارد.
خانوادهها چند نوع برخورد با فرزند دارند. خانوادههایی که حرمت زیادی برای فرزند قائلاند و به او مسئولیت میدهند و بهعکس خانوادههایی که از همان کودکی به کودک توهین کرده و تنبیههای سختی را برای او در نظر میگیرند و اعتمادبهنفس کودک را از بین میبرند.
تغییر باورها دارویی است که باید مدام تکرار شود تا جایگزین باورهای مثبت گردد
تحقیقات پژوهشگران در زمینه آسیبهای روانی نشان میدهد بسیاری از بیماریهای روانی در اثر نداشتن اعتمادبهنفس بوده است.
اضطراب، افسردگی، سوءمصرف مواد و خودکشی ناشی از نداشتن عزتنفس و اعتمادبهنفس است.
ریشه تمام موفقیتها و شکستها میتواند اعتمادبهنفس باشد. تمام افراد
میتوانند به اعتمادبهنفس برسند. وقتی مطرح میکنیم چطور میتوان
اعتمادبهنفس را بالا برد، دو راهکار داریم، یکی تغییر بینش و اصلاح افکار
است و دیگری داشتن مهارتهای مقابلهای.
باور انسان بودن و اشرف مخلوقات بودن خود به فرد احساس اعتمادبهنفس میدهد. تکرار این باور، آن را تبدیل به یک ایمان ذهنی میکند و فرد همیشه احساس ارزشمند بودن خواهد داشت.
درواقع ایدئولوژی و نگاه مذهبی ما یک نگاه اثربخش در زندگی است. این نگاه را میتوانیم به خود بدهیم. باید به کار بستن جملات مثبت را فرابگیریم.
یکی از راهکارهای روانشناسان تغییر باورهای غلط فکری بیمار است. درواقع تغییر باورها بهعنوان دارویی است که باید مدام تکرار شود تا جایگزین باورهای مثبت گردد.
اجرای قوانین توسط والدین، اعتمادبهنفس را در کودکان تقویت میکند
به گفته یک روانشناس بالینی اعتمادبهنفس را در بزرگسالی نیز میتوان شکل
داد اما خیلی بهتر است که از همان ابتدای کودکی عزتنفس را در کودکان پرورش
دهیم.
شکلگیری شخصیت کودکان ما حتی قبل از تولد صورت میگیرد و از بدو تولد باید
کاملاً به نوع رفتارها دقت داشته باشیم. شخصیت کودک تا ششسالگی شکل
میگیرد اما توصیه میشود خانمها در زمان حاملگی از 4 ماهگی به بعد با
کودک خود صحبت کنند. حتی توصیه میشود در این ماهها پدرها نیز با فرزندشان
صحبت کنند.
تشویق و تنبیه در کنار هم قرار دارد. گاهی اوقات در مسائل تربیتیمان یکی
از این موارد را کمتر میکنیم. درحالیکه باید از همان ابتدا قانونمندی را
به کودک یاد بدهیم. هیچ نیاز نیست که برخورد تندی با فرزندمان داشته
باشیم. اگر این قوانین را خود اجرا کنیم، کودک نیز خودبهخود قانونمند و با
اعتمادبهنفس خواهد شد.
اگر گاهی نیاز به جسارت و پرخاشگری است، به این دلیل است که حدومرز و قانونمندی را خود به فرزندمان آموزش ندادهایم.
*این مطلب با همکاری دکتر آزیتا عنصری، روانشناس بالینی تهیهشده است.