سناریوی یادشده، داستانی است که به اشکال گوناگون در سالهای اخیر با آن مواجه شدهام. بیماریهای پرفشاری خون (قاتل خاموش) و دیابت، در اشکال اولیه آن، گرچه درحالحاضر «علاجپذیر» نیستند، اما سالیان درازی است که «قابلکنترل» هستند و برای من بهعنوان یک پزشک جای تأسف دارد سهلانگاری بیماران پرشماری که از مصرف منظم چند دارو در هر وعده ابا دارند. پدر و مادر عزیز هممیهنم! به هنگام انتخاب سبک زندگی پرخطر یا اهمال در مصرف منظم داروها، فرزندانمان و آینده آنها را به یاد داشته باشیم.
پرده دوم: ٦٧ سالش است و به دلیل سالهای طولانی کار با تنور و پختن نان محلی برای گذران زندگی، به بیماری انسداد مزمن راههای هوایی مبتلاست. با شکایتهای تب، سرفه و تشدید تنگی نفس، صبح امروز به درمانگاه مراجعه کرده است. بعد از گرفتن شرح حال، انجام معاینات و مشاهده عکس قفسه سینه، به او میگویم: «عفونت ریه دارید خانم و باید بستری شوید». میگوید: «حاجآقا خانه تنهاست و نیاز به مراقبت دارد، پنجتا بز هم دارد». برای لحظاتی به سهم این بانوی سالمند در تأمین معاش و همراهی فداکارانهاش در کنار پیرمرد میاندیشم تا به ذهنم خطور میکند به او بگویم به حاجآقا هم بگوید بیاید اینجا چندروزی کنارش باشد. میخواهم که مطرح کنم، به یاد پنج بز عزیز [بزها] میافتم و با لبخندی تلخ میگویم: بله... بزها را چه کار باید کرد؟!
سیدحسین مهرآوران -متخصص داخلی