کد خبر: ۱۲۰۱۹۱
تاریخ انتشار: ۰۳:۳۰ - ۰۱ شهريور ۱۳۹۵ - 2016August 22
شفا آنلاین>سلامت>هنگامی که شما اختلال در غذا خوردن دارید ممکن است متوجه برخی علائم شوید:
به گزارش شفا آنلاین، اگر شما از بی‌اشتهایی رنج می‌برید:
ممکن است خیلی بیشتر از حد معمول ورزش کنید تا وزن خود را از دست بدهید.
ترس از افزایش وزن
احساس خوبی در مورد خودتان و ظاهرتان ندارید
اگر شما زن هستید عادت ماهانه شما ممکن است نامنظم باشد یا متوقف شود
ممکن است متوجه تغییراتی در سلامت جسم خود شوید
احساس خواهید کرد که چاق هستید و از غذا خوردن بپرهیزید، حتی اگر در واقع اضافه وزن نداشته باشید
هنگام خوردن احساس گناه می‌کنید
از غذا پرهیز می‌کنید، وزن زیادی را از دست می‌دهید و بیش از اندازه لاغر می‌شوید.

        به صورت عجیبی هرچه لاغرتر می‌شوید، احساس چاقی بیشتری می‌کنید! ما به صورت کامل نمی‌دانیم که چرا این اتفاق می‌افتد اما باعث می‌شود اختلال در خوردن سخت‌تر درمان شود.

        افراد مبتلا به بی‌اشتهایی معمولا بسیار فعال باقی می‌مانند و می‌گویند که خوب هستند - حتی اگر اینقدر لاغر شده باشند که ازدرآوردن لباس جلوی دیگران اجتناب کنند یا با پوشیدن لباس‌های گشاد اندازه خود را مخفی کنند.

        اگر بی‌اشتهایی عصبی از کنترل خارج شود، می‌تواند بسیار خطرناک باشد. اگر شما یک دختر هستید و عادت ماهانه‌تان متوقف شده، این یک علامت خطر است و بدان معناست که شما نیازمند به کمک فوری هستید.

        اگر شما زیاد غذا نمی‌خورید، می‌توانید احساس گرسنگی شدید کنید! این ممکن است باعث پرخوری شود، یعنی خوردن مقدار زیادی مواد غذایی با سرعت بالا.

اگر شما پرخوری عصبی یا بولیمیا دارید:
شما از غذاهایی مانند شکلات، کیک یا بیسکویت دوری می‌کنید، به جز زمان پرخوری.
شما هنگام پرخوری، احساس چاقی، گناه و شرم می‌کنید.
شما سعی می‌کنید برای خلاص شدن از مواد غذایی استفراغ کنید یا از مسهل استفاده کنید. این معمولا تفاوت زیادی در وزن شما ایجاد نمی‌کند، اما می‌تواند به سلامت شما آسیب برساند و مقدار زیادی از وقت و انرژی شما را بگیرد.
برخی از افراد هر دو علایم بی‌اشتهایی عصبی و پرخوری عصبی را دارند.
چگونه می‌توانم کمک بگیرم؟

اگر در مورد وزن خود نگران هستید یا احساس می‌کنید ممکن است اختلال در غذا خوردن داشته باشید، شما باید با این افراد صحبت کنید:
یکی از اعضای خانواده
معلم یا پرستار مدرسه
مشاور یا مددکار اجتماعی

پزشک خانواده
       پزشک شما یا پرستار بهترین افراد برای مشاوره و اطلاعات اولیه در مورد وزن و رژیم غذایی هستند. اگر شما به کمک تخصصی‌تری نیاز دارید، آنها می‌توانند شما را به یک تیم متخصص ارجاع دهند. این یک تیم متشکل از متخصصان از جمله روانپزشکان کودک و نوجوان، روانشناسان، مددکاران اجتماعی، روان‌درمانگران و پرستاران متخصص است. آنها می‌توانند به شما کمک کنند که دوباره کنترل غذا خوردن و وزن خود را به دست آورید. اکثر جوانان با استفاده از کمک بهتر می‌شوند.

داستان جنت 18 ساله
        «دو سال پیش او بهترین دوست من بود و در حال حاضر او دشمن من است! دیگر من یا خانواده‌ام را کنترل نمی‌کند وهیچ کدام دیگر با او کاری نداریم . من نمی‌توانستم این کار را به تنهایی انجام دهم. اگر به خاطر مادرم و پرستار مدرسه نبود که مرا متقاعد کنند باید یک تیم حرفه‌ای را ببینم، نمی‌توانستم به دانشگاه بروم.... 6 ماه طول کشید که بتوانند من را متقاعد کنند! من واقعا لجباز بودم! من در مورد بی‌اشتهایی دارم صحبت می کنم.

       این مشکل زمانی آغاز شد که من 15 ساله بودم و با دوستانم تصمیم گرفتیم که «رژیم غذایی ساحل جنوبی» را امتحان کنیم..... بسیاری از دوستانم آن را ول کردند اما من نه..... من همیشه اهل رقابت بودم.

       در خانه فشار بسیار زیادی برای گرفتن نمرات A روی من وارد می‌شد. من نسبت به شمارش کالری وسواس پیدا کرده بودم و حتی یک دفتر یادداشت غذایی داشتم. من وزن زیادی را از دست داده بودم اما هنوز هم احساس گندگی و «زشتی» می‌کردم و می‌خواستم وزن بیشتری را از دست بدهم. دوستانم سعی کردند من را متوقف کنند و می‌گفتند که نگران من هستند اما من اهمیتی نمی‌دادم.

       به آرامی، بیرون رفتن را با آنها متوقف کردم و ترجیح می‌دادم در خانه بمانم. من به فکر مصرف قرص‌های لاغری افتادم اما بیش از حد ترسیدم، بنابراین به جای آن مسهل خریدم. اینقدر نسبت به کاهش وزن مسر بودم که فکر اضافه کردن یک اونس من را تا سر حد مرگ می‌ترساند. به یاد دارم که احساس خیلی خستگی می‌کردم. در بدترین حالت آن، انگشتان دست و پایم آبی شدند!

       آنگاه، متقاعد شدم که به دیدن خدمات بهداشت روانی کودک و خانواده بروم، جایی که من با یک تیم از متخصصان از جمله پرستار، روانپزشک، روانشناس و درمانگر خانواده ملاقات کردم.

       آنها به من یک درمان فردی هفتگی دادند، روی همه چیز کار کرده و به درمان جسمی‌ام هم توجه داشتند درمانگر خانواده نیز زمانی را به عنوان خانواده به ما اختصاص می‌داد تا مشکلات را حل کنیم. این برای مدت طولانی مهم‌ترین قسمت زندگی ما شده بود، مخصوصا برای پدر که درک بی‌اشتهایی برایش بسیار دشوار بود. خیلی سخت بود و گاهی اوقات ناامید می‌شدیم اما تیم ما را حمایت می‌کرد و ما احساس امنیت می‌کردیم.

حتی در حال حاضر بعضی روزها سخت است، اما ما آن دوره را گذراندیم.»
گروه آموزش کالج سلطنتی روانپزشکی بریتانیا


نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: