به گزارش شفا آنلاین، «لطیفه» دیگر زیر دستگاه است کاری کنید تا دیر نشده» این سخن پدر دختر 12 ساله افغانستانی است که میگوید دچار بیماری کبد است و نیاز به پیوند دارد.
پدر لطیفه میگوید باید از کبد خودم پیوند بزنند. اما مسئولان بیمارستان جواب سر بالا میدهند و میگویند تو افغانستانی بیمدرک هستی و ما کاری نمیتوانیم انجام دهیم.
میگویند قانون دست ما را بسته و تازه اگر کار قانون را حل کنی، آیا آنقدر پول داری تا دخترت را درمان کنیم؟ از کارش می پرسم پاسخ میدهد کارگر است و روزی 30 هزار تومان درآمد دارد.
پدر اشک میریزد و سرگردان در خیابانهای شیراز پرسه میزند. دوباره سوال میکنم بقیه خانوادهات کجا هستند؟ میگوید فرزندان دیگرم دزفول منزل همسایه ایرانیم هستند.
خدا خیرش دهد از کودکانم نگهداری میکند. پدر لطیفه از راه پیچیدهای میگوید که طی کرده است؛ از دزفول به تهران آمده و دوباره بازگشته و دخترش را به شیراز منتقل کرده شاید در بیمارستان نمازی بتوانند کاری کنند. اما متاسفانه از بد روزگار بیمدرک و مهاجر است و کسی را جز خدا ندارد.
لطیفه رحمانی کوچک با کمک دستگاه زنده مانده است. شاید هنوز نمیداند چرا عمل نمیشود، شاید درک موضوع مهاجرت برایش کمی مشکل است.
پیش خود میگوید من که با دختران همسایه بازی میکنم تازه خانم ایرانی همسایمان هر روز به من درس میدهد؛ پیش خود زمزمه میکند که حتماً هنوز وسایل عمل آماده نشده است.حتماً دوباره خوب میشوم و دوباره میتوانم بازی کنم.
قانون میگوید که عمل پیوند برای اتباع غیر مجاز ممنوع است و فرقی نمیکند که این تبعه دختر کوچکی باشد که تازه فهمیده میتواند مانند بقیه کودکان به مدرسه برود.
شاید با خودش فکر میکرده اگر ثبت نام کند چه لباسی بپوشد، چگونه کتابهای درسی خود را فراهم کند. اما حالا با مرگ دست و پنجه نرم میکند، آری مرگ به همین راحتی دختری دوازده ساله با همه امیدهای و آرزوهای کودکانه تا چند روز دیگر زیر خاک میبرد.
برای اینکه قانون میگوید اگر فرد غیر مجاز باشد، عمل پیوند صورت نخواهد گرفت.
ماجرای عجیبی است از یک طرف همسایه ایرانی «لطیفه رحمانی» افغانستانی از دزفول میآید شیراز تا سری به لطیفه بزند و اگر بتواند کمکی کند.
هر چند خانواده آقای رحمانی در حال حاضر در منزل همین همسایه ایرانی هستند. همسایهای که نه تنها خودش درگیر ماجرا است به علاوه آن از سایر وابستگان خود خود کمک میگیرد که شاید بتواند چارهای پیدا کند.
به بیمارستان سر زده از وی میپرسم چرا لطیفه را عمل نمیکنند. در جواب میگوید به 3 دلیل اول اینکه افغانستانی هستند و مدرک ندارند دوم اینکه پولش را ندارند و سوم بیمارستان میگوید تخت کافی هم نداریم.
به وی می گویم نظرت درباره این حرفها چه است؟ میگوید نمیدانم فقط کاری کنید تا دیر نشده دختر مظلوم زیر دستگاه است.
طرف دیگر بیمارستان نمازی میگوید عمل نمیکنیم چون خلاف قانون است. در ضمن پولش را ندارید. پارادوکس عجیبی است.
وزیر محترم بهداشت،ریاست محترم مرکز پیوند اعضا،ریاست محترم بیمارستان نمازی شیراز احتراماً صدای لطیفه دوازده ساله را بشنوید؛ تا کار از کار نگذشته دستوری دهید تا از کبد پدرش عمل پیوند صورت گیرد.
میدانیم شما عزیزان قانونمدار هستید ولی فراتر از هر قانونی اخلاقمداری مطرح است.
شما به این مسئله ایمان دارید. زندگی این کودک را قانون میگیرد اما کمی اخلاق میتواند وی را نجات دهد. لذا مسئولان محترم رافت اسلامی بخرج داده و دستور لازم را جهت عمل این کودک را فراهم کنند. نجات جان یک انسان مساوی نجات همه انسانها است.
جمهوری اسلامی ایران سالها میزبان مهاجران قانونی و غیرقانونی افغانستانی بوده است. افغانستانیها در این مدت حسن نیت خود را نسبت به ملت ایران همواره ثابت کردهاند.
ملت بزرگ ایران نیز همیشه نسبت به کشور همسایه و مردم افغانستان لطف داشتهاند. روابط 2 ملت که اشتراکات زیادی داشتهاند مثال زدنی است. نگذارید با یک قانون خشک و بی روح زندگی کودک مهاجر گرفته شود.
این اجازه را ندهید آنان که چشم دیدن روابط 2 ملت را ندارند خوشحال شوند. قطعاً مسئولان محترم وزارت بهداشت در این راستا گام برمیدارند.ما هم منتظریم تا گشایشی در این ماجرای تلخ صورت گیرد.گزارش از محمدباقر غلامپور، دانشجوی افغانستانی مقیم ایران.فارس