کد خبر: ۱۱۷۹۱۰
تاریخ انتشار: ۰۴:۱۵ - ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ - 2016August 03
شفا آنلاین>اجتماعی> ارتباط تنگاتنگی بین مشقت معیشتی و آسیب‌های روحی و انحرافات اجتماعی در یک جامعه وجود دارد. این مسئله کاملاً شناخته‌شده و پذیرفته‌شده است.
تقریباً در همه کشورهای دنیا هم از کشورهای سرمایه‌داری و صنعتی پیشرفته تا کشورهای درحال‌توسعه این همبستگی را می‌توان دید. در جامعه ما نیز این رابطه به خوبی مشهود است. وقتی بحران‌های اقتصادی به‌ویژه در اشکال مختلف ناتوانی‌های اقتصادی یا شکست‌های دسترسی به اهداف یک زندگی شایسته خود را بروز می‌دهد که ناشی از ناکامی‌ها در حوزه اقتصادی است، به‌صورت آسیب‌های روحی مانند افسردگی یا به شکل جدی‌تری مانند پناه بردن به افیون اعتیاد و به دنبال آن فروپاشی خانواده‌ها، رشد جرم و جرائم در بین گروه‌هایی از جامعه که به‌ویژه از دسترسی به فرصت‌های برابر تحصیلات محروم مانده‌اند خواهیم بود که ناامنی برای دیگران را نیز به همراه دارد. از سوی دیگر نیز شاهد فرار مغزها هستیم.

 ناکامی‌های اقتصادی به فشارهای روحی انجامیده و در این شرایط یکی از راه‌هایی ک می‌تواند فرد را از بن‌بست خارج کند مهاجرت و خروج از کشور است. مجموعه این عوامل نشانه‌هایی از نوعی ناپایداری روحی و روانی دارد که عمدتاً حاصل فشارهای اقتصادی ناکامی‌هایی است که افراد در این حوزه در اثر رکود اقتصادی و محدود بودن دسترسی به مشاغل شایسته با آن مواجه می‌شوند.

       استرس داشتن 90 درصد مردم برای معاش به این معنا می‌تواند درست باشد که ضرورتاً فقط افرادی که متعلق به افراد پایین درآمدی هستند دچار فشارهای روحی و روانی نبوده بلکه افرادی که متعلق به گروه‌های بالای درآمدی هم هستند به دلیل مشکلات موجود در ساختار اقتصادی کشور روزانه مجبور به پیگیری نوسانات و بی‌اطمینانی‌هایی هستند که در اثر سیاست‌های اقتصادی روزمره در جامعه به وجود می‌آید. آثار چرخه‌های تجاری خارجی و تاثیرات آنها بر اقتصاد ایران، تحریم‌ها و روابط سیاسی بین‌المللی خود را در اشکال مختلف ازجمله واردات، صادرات، قیمت ارز و...نشان می‌دهد. مجموعه این مسائل می‌تواند برای گروه‌هایی که ممکن است مشکلات معیشتی به معنای متعارف نداشته باشند ایجاد استرس کند.

       تورم می‌تواند به‌قدرت خرید گروه‌های پایین جامعه به‌شدت آسیب وارد کند. این در حالی است که ممکن است گروه‌های بالای درآمدی را به دلیل اینکه دارایی‌های ملموس دارند، مانند مسکن، ویلا، خودرو و...با افزایش تورم دارایی‌های آنها نیز تعدیل شود. اما برای کسانی که چنین سرمایه‌هایی ندارند موجب می‌شود برای رسیدن به حداقل‌های زندگی هم دچار مشکل شوند. بنابراین تورم خود یک سازوکار باز توزیع ثروت و درآمد در کشور است و می‌تواند موجب نابرابری‌های بیشتر شود. وضعیت معیشتی مردم در دهه‌های گذشته تحت تاثیر نوسانات مختلف به‌ویژه چرخه‌های سیاسی و چرخه‌های تجاری قرار داشته است. تاثیر اقتصاد بین‌الملل بر اقتصاد کشور می‌توانسته است آسیب‌هایی را متوجه گروه‌های مختلف درآمدی کند. اما آنچه عملاً اتفاق افتاد این بود که ما شاهد رشد یا کاهش فقر در کشور از پایان جنگ تا 1384 هستیم. در این دوره فقر روندی نزولی داشته است اما از 1384 متاسفانه این روند، حالت صعودی به خود گرفته است.

 به‌ویژه شاخص دیگری که این موضوع را نشان می‌دهد درآمد سرانه کشور و درآمد سرانه خانوارها است که نشان می‌دهد در سال‌های 84 به بعد علی‌رغم افزایش شدید درآمدهای نفتی تا سال 92 کاهش پیداکرده است و معنای آن این است که خانوارها فقیرتر شده‌اند. البته از سال 86 میزان مصرف خانوارها به قیمت‌های ثابت کاهش پیداکرده است و این عملاً دلیل رکود اقتصادی در کشور بوده است. ریشه رکود اقتصادی در کشور عمدتاً ناشی از تقاضایی بوده کاهش پیداکرده و دلیل اصلی هم افزایش شدید قیمت‌ها طی سال‌های گذشته بوده است.سپید
حسین راغفر
استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: