در عصر حاضر که شاهد سلطه روزافزون فضای مجازی بر زندگی انسانها هستیم،
بسیاری از افراد جامعه شبکههای مجازی را به عنوان منبع دریافت اخبار و
اطلاعات خود برگزیده و در طول ساعات شبانهروز به صورت نامحدود در حال
دریافت پیامهایی با محتواهای گوناگون و گزینش نشده قرار دارند. در بین این
حجم از پیامها، یکسری از آنها در یک مقطع زمانی خاص به شکلی انبوه و
گسترده منتشر و بسرعت دست به دست میشود، اینگونه پیامها با ظرافت خاصی
طراحی و به لحاظ محتوایی به شکل جذاب و حرفهای تولید شده که مورد توجه بخش
زیادی از مخاطبان عام قرار گرفته و بسرعت منتشر میشوند.
البته در این بین
درج و انتشار این نوع پیامها که با چارچوب و ادبیاتی مشخص تولید و منتشر
میشوند، کمی مشکوک است و به نظر میرسد که نوعی مدیریت خاص و اتاق فکری
منسجم در پشت آنها قرار دارد و آنقدر تکرار میشوند که روی ذهن مخاطبان
اثرگذار شده و همین تکرار باعث شکلگیری نوعی ضدفرهنگ شده و هنگامی که در
ذهن مخاطبان نهادینه شوند، قانع کردنشان در جهت نادرست بودن آنها کار
بسیار سختی است.
تلقین نوعی خودباختگی هویتی
حمید حیدرپناه روزنامهنگار و دانشجوی دکترای جامعهشناسی فرهنگی ، گسترش این نوع پیامها را در جهت نشانه گرفتن هویت
افراد میداند و معتقد است: رسانههای گروهی به عنوان یکی از منابع مهم
شکلگیری هویت انسانها و نفوذ روزافزونشان، نقش مهمی در این خصوص ایفا
میکنند که گسترش پیامهای ضدفرهنگ ایرانی، جوکهای قومیتی و ناکارآمد نشان
دادن فرهنگ و سیستم فرهنگی، سیاهنمایی، برجستهسازی نقاط ضعف و اغراق در
انعکاس یکسری عادات ناپسند ایرانیان، تأکید بیش از حد بر بینظمی و
بیقانونی شهروندان و... در فضای مجازی در این راستا حرکت کرده و هویت ملی،
فردی و فرهنگی ما را نشانه گرفتهاند، زیرا از طریق هویت است که افراد به
درک و تلقی از خود میرسند، به اینکه چه کسی هستند و چه چیزهایی برایشان
مهم است و این هویتها عمدتاً از طریق شکلگیری «معنا» موجب تحول در ذهن
افراد شده و انتشار طبعاً پیامهایی با این مضامین میتواند به مرور در ذهن
مخاطب اثرگذار شده و نسبت به هویت خود احساس بدبینی کنند.
این مدرس دانشگاه در ادامه هدف از انتشار این نوع پیامها را ایجاد اختلافات قومی، جریحهدار کردن ارزشها و مقدسات دینی، زیرسؤال بردن هویت و فرهنگ اصیل ایرانی میداند و از طرفی بیان نقاط ضعف فرهنگی، تحقیر عادات ایرانیان و در مقابل مقایسه و برجستهسازی و اغراق در بیان ویژگیهای مثبت فرهنگ غربی تلقین نوعی خودباختگی هویتی است و در صدد نشان دادن الگوی غرب به عنوان الگوی برتر است و لازم است در این خصوص اقدامات اساسی صورت گرفته و ضمن تلاش برای ارتقای سواد رسانهای در بین کاربران فضای مجازی، از طریق شکلگیری کارگروههایی با حضور کارشناسان و متخصصان اجتماعی و فرهنگی، ضمن آسیبشناسی این پیامها در صدد تولید و انتشار محتواهایی با هدف برجستهسازی ویژگیهای مثبت فرهنگ ایرانی و آگاهسازی مخاطبان در این خصوص پرداخته و به نوعی در برابر این هجمهها شاهد انتشار پیامهایی مفید و علمی در راستای تقویت هویت ایرانی هستیم.
آمادگی برای پذیرش فرهنگ بیگانه
دکتر امیدعلی باپیری روانشناس و مدرس دانشگاه، در این خصوص نگاهی
درونگراتر دارد و میگوید: اتفاقی که درحال حاضر در شبکههای اجتماعی
فرهنگ ملی را به شیوههای مخلتف مورد هجمه قرار میدهد کوششی عمدی و
سازماندهی شده برای تغییر باورها، عقاید و رفتارهای افراد جامعه است. هدفی
که به وسیله این افراد دنبال میشود تغییر نگرش به عنوان نمونهای از نفوذ
اجتماعی است، در این روش در شناخت اجتماعی افراد جامعه نسبت به فرهنگ خودی
ناهماهنگی شناختی ایجاد کرده و قضاوت اجتماعی آنان را در جهتی که خود
میخواهند شکل میدهند و حاصل این تلاش خدشه وارد شدن به هویت ملی و ایجاد
احساسات و عواطف ناخوشایند نسبت به فرهنگ خودی بخصوص در میان نسل نوجوان و
جوان جامعه است که هنوز نتوانستهاند با گذشته فرهنگی و تاریخی خویش ارتباط
محکمی برقرار کنند و ادامه این شرایط بتدریج احساس عزت و ارزشمندی ملی را
در افراد تضعیف میکند و بدون هیچ مقاومتی افراد طرحوارههای ذهنی مثبتی
را که در مورد فرهنگ خویش دارند کنار میگذارند و تمایل و آمادگی را برای
پذیرش فرهنگ بیگانه پیدا میکنند. به نظر باپیری باید تلاش کرد با تأکید بر
جنبههای مثبت خودی و برجسته کردن آنها، مطرح کردن نمونههای واقعی از
فرهنگ خودی به صورت رفتاری و تلاش در جهت تقویت فرهنگ اسلامی ایرانی توسط
افرادی که نقش الگویی در جامعه دارند، در مقابل این هجمهها ایستادگی و
مقابله کرد.
یک اپیدمی که فرهنگ خودی را نشانه گرفته است
نبیالله علینظری پژوهشگر حوزه اجتماعی درباره این موضوع میگوید:«تردیدی
نیست که فضاى مجازى در انتشار و ترویج افکار و عقاید و خواستهاى حقیقى و
خودجوش یا کاذب و ساختگى، مؤثر و مفید یا مخرب و مضر و... تأثیر بسزایى
دارد. همچنین بسیارى از افکار و اندیشههاى منفى، عمدى و ساختگى هستند و با
اهداف ایجاد تزلزل در اراده و عزم ملت براى حمایت و همراهى و پایبندى به
ارزشهاى ملى و فرهنگى، طراحى و تولید و در این فضا منتشر مىشوند. اما یک
نکته اساسى را هم نباید از یاد برد که جامعه اگر بستر آماده براى تولید و
مصرف این افکار و عقاید را نداشته باشد، اولاً سرعت نشر آنها تا این حد
بالا نیست و ثانیاً پذیرش و تأثیرگذارى آنها قابل توجه نخواهد بود. مصداق
مثلى که مى گوید: سخن کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.
وی میافزاید: «اما صرفنظر از انگیزههاى طراحان این محتواها و زمینهها و
عوامل ساختارى و اجتماعى آنها، انتشار مطالب تضعیف کننده هویت ملى
در دفعات متعدد و با موضوعات مختلف و از منابع متکثر، مطمئناً نوعى اقناع
منطقى و القای ضمنى در افرادى که در معرض این پیامها قرار مىگیرند ایجاد
مىکند که پذیرش آنها را آسانتر مىسازد، زیرا هجمه وسیع، نیروى تفکر و
اراده را از افراد مىگیرد و آنها را به نوعى استیصال و واماندگى مىکشاند و
همراهى با این امواج شاید یکى از بهترین راههاى خلاص شدن از این
سرگشتگىهاست.»
به گفته این جامعهشناس، مقاومت و پاسخگویى، زمینه و فضاى مناسب و برابر را مىطلبد که گویى با جهانى شدن همه چیز بویژه یکسانسازى فرهنگى، موج سنگین فرهنگ مسلط جهانى عرصه را بر بالندگى و مقاومت فرهنگهاى بومى تنگ کرده و هر چیزى که با رنگ و لعابى غیر از فرهنگ بومى ترویج و تأیید شود افرادى را که در این فرهنگهاى بومى زیست مىکنند با خود همراه مىسازد. این فرآیند زمانى در تقابل بین فرهنگ مسلط ملى و خردهفرهنگهاى محلى و قومى و نژادى داخل کشور رخ داد که تخریب و تلقینهاى منفى نسبت به فرهنگهاى محلى تا حدودى اوج گرفته بود و کمرنگ شدن هویتهاى محلى با تمایل به سوى اشکال ملى و فراملى آن جایگزین شدند و تغییراتى در ساختار فرهنگى جامعه ایجاد کردند که نتایج آن را در مرگ زبانها و آداب و رسوم و هویتهاى باثبات اقوامى مىبینیم که امروزه خود را در مرز هویتهاى چندگانه، سرگردان مىبینند. این فرآیند یکسانسازى، بخشى طبیعى و بخشى برنامهریزى شده، جامعه ما را به سمت گریز از آنچه هست و تمسک به آنچه فکر مىکنند باید باشند، سوق داده و عوامل سرعتبخش نیز در این میان بیکار ننشستهاند.
کمهزینه بودن اظهارنظر و نقد در فضاى مجازى، بسیارى از افراد را به ورود
به این عرصه ترغیب مى کند و با انتشار مطالب خلافشان و جایگاه ملت ما،
جانب انصاف و اخلاق نیز نگه داشته نمى شود و این امر تبدیل به یک اپیدمى مى
شود.
علی نظری در این خصوص پیشنهاد میدهد از آنجا که اغلب کاربران فضاى مجازى
عضو گروهها هستند، براى آنها بویژه مدیران گروهها، قواعدى مشتمل بر حفظ
حریم هاى اساسى از قبیل آداب تعاملات اجتماعى و حفظ حریم فرهنگ ملى با
دلایل روشن و جذاب تعیین و بر رعایت آنها تأکید شود.
ضمن اینکه معرفى توانمندیها و شایستگى هاى فرهنگ ایرانى با ظرافت هاى
ویژه و جذابیت هاى خاص صورت گیرد و فراوانى نشر موارد فوق نیز باید در حدى
باشد که تأثیر تلقینى مثبت خود را به مخاطبان داشته باشد و هجمه مطالب
مخالف را تضعیف و بى تأثیر کند.ایران