کد خبر: ۱۱۰۳۳۸
تاریخ انتشار: ۰۲:۱۵ - ۱۲ خرداد ۱۳۹۵ - 2016June 01
شفا آنلاین>اجتماعی> روز چهارشنبه آوردندش. کودک را در کالسکه گذاشته بودند. ساعت حدوداً ۲ ظهر بوده که مادر از مسئولان انتظامات بیمارستان پارسیان می‌خواهد که چنددقیقه‌ای حواسشان به بچه باشد تا به داروخانه برود
به گزارش شفا آنلاین،به نقل از سپید این رفتن اما برگشتی ندارد. مادر برنمی‌گردد و مسئول حراست وقتی برای بررسی می‌آید چشمش به کیفی می‌افتد که به دسته کالسکه آویزان است. کیف حاوی مدارک پزشکی و دفترچه بیمه امیرحسین سه‌ساله‌ است. کودکی که مادر با نامه‌ای او را جلوی در بیمارستان پارسیان رها کرده است. مضمون نامه می‌گوید که پدر آن‌ها را رها کرده است و مادر بعدازاین همه پیگیری برای درمان فرزندش دیگر توان نگهداری از او را ندارد. امیرحسین تشنج می‌کند و مسئول حراست او را به اورژانس بیمارستان انتقال می‌دهد. کودک احیا و در بخش کودکان نگهداری می‌شود.

       در نامه‌ای که مادر امیرحسین در کیف گذاشته بود شماره پدرش هست. اما کسی تلفن را جواب نمی‌دهد. شماره‌ی دیگری هم هست که ظاهراً متعلق به خاله پدر کودک است؛ خاله منکر می‌شود. بچه در بیمارستان می‌ماند و ریاست بیمارستان با هزینه شخصی کارهای درمانی کودک را به عهده می‌گیرد و حتی اگر کسی از اعضای خانواده امیرحسین برای بردنش بیایند، بازهم نیازی به پرداخت هزینه نیست. امیرحسین کلکسیون درد است؛ بینایی ندارد، شنوایی هم. این کودک سه‌ساله اصلاً گوش بیرونی ندارد. قلبش هم مشکل دارد. بااینکه سه‌ساله است هنوز نمی‌تواند راه برود چون پاهایش هم مشکل‌دارند. کنار همه این‌ها تشکیل نشدن کورتکس مغزش هم به بیماری‌هایش اضافه‌شده است.

       مسئولان بیمارستان در تماس با ۱۱۰ شرایط را برای کلانتری توضیح می‌دهند. امیرحسین تحت نظر بیمارستان می‌ماند و پلیس برای پیگیری پرونده تشکیل می‌دهد. در نهایت سروکله خانمی پیدا می‌شود که مدعی است خاله امیرحسین است. می‌خواهد او را ببرد اما بیمارستان بدون مجوز دادستانی اجازه ندارد کودک را به او بدهد. حالا خاله پیگیر کارهای قانونی پس گرفتن امیرحسین است. می‌خواهد بچه را نگه دارد. مادر جواب تماس‌های خاله را نمی‌دهد. متخصص اطفالی که امیرحسین زیر نظرش است می‌گوید: «به لحاظ پزشکی این کودک مرخص است. تشنج‌هایش کنترل‌شده‌اند و برای بیماری‌های مادرزادی‌اش کاری نمی‌توان کرد.»

       دکتر روحی زاده ادامه می‌دهد: «بیماری‌های این کودک همگی مادرزادی هستند. ممکن است مادر در دوران بارداری قرصی مصرف کرده باشد که نتیجه‌اش این بیماری‌ها باشد. برای این‌ها کاری نمی‌توان کرد؛ درنهایت شاید بشود با جراحی فقط ۴ درصد شنوایی بچه‌ را به او بازگرداند اما بینایی‌اش دیگر برنمی‌گردد.»

       امیرحسین سه‌ساله که روزهای اول بسیار بی‌قرار بود و خودش را به دیواره‌های تخت می‌کوبید حالا آرام‌تر است. نه می‌بیند و نه می‌شنود اما وقتی دست نوازش به صورتش می‌کشی لبخند می‌زند و صداهایی از خودش درمی‌آورد. یکی از کارکنان بیمارستان می‌گوید که وقتی خاله برای ملاقات امیرحسین آمده و دستی به سروصورتش کشیده کودک او را بغل کرده و خوابیده است. امیرحسین نمی‌بیند اما خاله را می‌شناسد. شاید ته دلش او هم امیدوار است که خاله از دربیاید و او را با خود به خانه ببرد.
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: