کد خبر: ۱۱۰۱۲۰
تاریخ انتشار: ۱۴:۲۰ - ۰۹ خرداد ۱۳۹۵ - 2016May 29
شفا آنلاین>اجتماعی>یک روانشناس و استاد دانشگاه گفت: در حال حاضر اختلاف طبقاتی در کشور ما بسیار شدید شده و می‌تواند باعث ناکامی و ناکامی باعث تنش و تنش باعث خودکشی شود؛ چنانچه قیمت یکی از اتومبیلهای شخصی در جامعه امروز ما، برابر با کل دارایی ۲۰ خانواده است.

به گزارش شفا آنلاین، خودکشی واژه‌ایست که طی روزها و ماههای اخیر بارها بر صدر اخبار پربازدید حوادث رسانه‌های کشور قرار گرفته و حتی از پربازدیدترین اخبار روز خبرگزاریها بوده است.

علت اصلی برخی از این خودکشیها، با مرگ فردی که خودکشی کرده بود برای همیشه مبهم ماند اما برخی از اشخاصی که خودکشی کردند، قبل از فوت دست نوشته‌ای‌ را به جا گذاشتند و علت اقدام جنون‌آمیز خود را مطرح کردند؛ دست‌نوشته مرد شست و پنج ساله که خود را از بالای پلی در خیابان میرداماد حلق آویز کرد، راز یکی از این خودکشیها را فاش کرد؛ این فرد، علت اقدام به خودکشی‌ خود را بیماری آب سیاه عنوان کرد و در دست نوشته‌اش گفته بود: «چشم‌هایم آب سیاه دارن، هیچ جا رو نمی‌بینم، درک من همین جاست، چون نمی‌بینم خودکشی کردم.»

دست‌نوشته دختر 12 ساله مشهدی نیز علت خودکشی‌اش را برملا کرد، دختر نوجوان از طبقه چهارم ساختمان محل سکونت خودش را به پایین پرت کرد و جان باخت؛ در بررسی وسایل دختر نوجوان، دست‌خطی از او پیدا شد که وی علت کارش را اینگونه عنوان کرده بود: «‌وسایلم را بین دوستانم تقسیم کنید، پدر و مادر عزیزم من شما را دوست دارم، اگر خودم را می‌کشم به خاطر شما نیست، به خاطر خودم است.»

پدر این دختر نیز در اظهاراتش به بازپرس امور جنایی مشهد گفته بود: چند هفته پیش، دخترم نمره پایین گرفت و مدرسه مرا خواست؛ زمانیکه از ماجرا باخبر شدم، به شدت با دخترم برخورد کردم، روز حادثه دخترم وسیله‌ای را که نباید به مدرسه ببرد، برده بود که مسئولان مدرسه از این موضوع باخبر شده و با من تماس گرفته بودند، من به مدرسه رفتم و آنها یک هفته دخترم را از مدرسه اخراج کردند، دخترم در راه خانه، دست نوشته را نوشته بود و به خاطر ترس از من و تنبیه مجدد، دست به خودکشی زد.

در آخرین اقدام به خودکشی در معابر عمومی پایتخت، زن جوانی به بهانه مشکلات اقتصادی، قصد خودکشی از روی پل عابر پیاده خیابان حافظ را داشت که با تلاش همسرش و سایر رهگذران موفق به انجام این کار نشد و از کارش منصرف شد؛ شوهر زن جوان، قصد همسرش از این اقدام به خودکشی را نداشتن پول کافی برای اجاره کردن خانه‌ای برای زندگی عنوان کرد.

اما به راستی چرا باید شاهد این خودکشیها و افزایش آن در سطح معابر و اماکن عمومی باشیم؛ برای برای بررسی علل این خود‌کشیها و یافتن راهکاری برای جلوگیری از افزایش آن، سراغ دکتر مسعود غفاری؛ استاد بازنشسته دانشگاه علامه طباطبایی؛ روانشناس و مشاور خانواده رفتیم؛ وی معتقد است که «در حال حاضر اختلاف طبقاتی در کشور ما بسیار شدید شده و این می‌تواند باعث ناکامی و ناکامی باعث تنش و تنش باعث خودکشی شود.»

در ادامه حاصل گفتگوی با این استاد و روانشناس تقدیم مخاطبان ارجمند شده است:

به نظر حضرتعالی، چرا در جامعه سنتی ـ دینی کشورمان، خودکشی صورت می‌گیرد و این اواخر تعداد آن رو به افزایش بوده است؟

در ابتدا باید خودکشیها را تقسیم کنیم، پاره‌ای از خودکشیها جنبه میهنی دارد؛ مدل "هاراگیری" ژاپنی که در بین ساموراییها صورت می‌گرفته است و به دلیل ارزشها و باورهای ملیشان خودکشی می‌کردند یا خلبانهای "کامیکازی" ژاپنی که این افراد داخل هواپیمای کوچک می‌نشستند و دقیقا داخل لوله ناوهای آمریکایی می‌رفتند و اینها همه نمونه‌های خودکشی میهن‌دوستی ژاپنیهاست.

گاهی نیز خودکشیها بر پایه فشارهای روانی، عصبی، روانپریشی و شکست است؛ به طور معمول هرگاه فرد در زندگی احساس باخت کند دچار بیماری فراگیر امروزی به نام افسردگی می‌شود؛ هرگاه افسردگی ژرف شود، تبدیل به اعتیاد خواهد شد؛ اگر بسیار ژرف شود تبدیل به خودکشی می‌شود، پس خودکشی نتیجه احساس باخت و ناکامی است.

خودکشی اقدامی است که هر کس با انجام آن به بازماندگانش پیام می‌دهد که من به هیچ وجه از زندگی‌ام راضی نبوده‌ام و زیر خاک را به روی خاک ترجیح داده‌ام؛ در شرایطی که متأسفانه اختلافات طبقاتی بسیار عمیق، فرصتهای شغلی ناچیز و مسکن دست نیافتنی شده است، این عوامل همگی باعث می‌شود، افرد مخصوصا جوانان، آرمانهای خود را دست نیافتنی و خودشان را پشت دیوار آروزها و نیازها درمانده ببینند و این آنقدر برای افراد احساس نامطلوبی را پدید می‌آورد که دست به این کار بزنند.

همه مردم جهان چه بدانند و ندانند، باخبر باشند و یا بی‌خبر دنبال پدیده‌ای به نام آرامش هستند، هر شخص آرامش را از راهی مانند ثروت‌اندوزی، نیایش، ورزش، دانش و پژوهش، هنر، الکل، مواد مخدر، عیاشی و خوشگذرانی به دست می‌آورد؛ بدترین مدل در این راستا کسانی هستند که آرامش خود را از طریق آزار دیگران به دست می‌آورند و شایسته‌ترین افراد آن کسانی هستند که آرامش را از راه خدمت به دیگران کسب می‌کنند به طور مثال پزشکان بدون مرز که در هر مکانی به آنها نیاز باشد، برای خدمت حضور دارند.

از دید من روانشناس، فردی که خودکشی می‌کند، آنقدر تنش در وجودش به وجود آمده است که با خودکشی می‌خواهد به آرامش برسد و این فرد با ادبیات عامیانه، مستأصل شده است.

چه عوامل دیگری را برای ریشه خود‌کشی‌ها در جامعه ما می‌توان عنوان کرد، نقش اختلاف طبقاتی در این میان چیست؟

اینکه چقدر افراد، شخصیتی سازگار، وارسته و با جهان‌بینی صالح و  دارای هوش کافی باشند، فردی که باهوش‌تر است در شرایط سخت‌تر نیز برای خود راه‌هایی باز می‌کند و خودش را از بن‌بست بیرون می‌کشد.

در حال حاضر اختلاف طبقاتی در کشور ما بسیار شدید شده و می‌تواند باعث ناکامی و ناکامی باعث تنش و تنش باعث خودکشی شود، چنانچه قیمت یکی از اتومبیلهای شخصی در جامعه امروز ما، برابر با کل دارایی 20 خانواده است و فرد محروم آن را می‌بیند، در شرایطی که خود از داشتن یک دوچرخه نیز محروم است.

به نظر جنابعالی چه راهکاری برای کوتاه‌مدت و بلندمدت برای جلوگیری از اقدام به خودکشی می‌توان ارائه داد؟

نگاه من همیشه به‌ این صورت است که ما باید به دنبال علت‌زدایی باشیم نه نشانه‌زدایی؛ به طور مثال اگر تمام پلهای عابر پیاده را خراب کنیم و کل طنابها را از بین ببریم، این کار تنها نشانه‌زدایی است و سبب نمی‌شود تا خودکشی صورت نگیرد، از نظر من باید علت‌زدایی کرد؛ به باور من، بیمه همگانی واقعی بیکاری و بیمه درمانی، باید گسترده شود که هرکس به روانشناس و روانپزشک دسترسی داشته باشد، شانس اشتغال، مسکن، تفریح، تحصیل و آموزش برای همه در حد محدود و منطقی فراهم شود.

در کشورهای پیشرفته این امکان فراهم است البته میزان خودکشی در کشور سوئد که از مرفه‌ترین کشورهای دنیا است و شهر "سیاتل" در آمریکا به نسبت بالا است چون پیوسته در این دو مکان هوا ابری و بارانی است و آفتاب وجود ندارد و خود باعث پایین آمدن خُلق می‌شود که به افسردگی می‌انجامد، در صورتی که شهر "آکاپولکو" در مکزیک که 362 روز در سال آفتاب دارد، کمترین خودکشی رخ می‌دهد اما در شهری مانند تهران که 300 روز در سال آفتاب وجود دارد، دیگر دلایل زیست‌محیطی را نمی‌توان باعث خودکشی دانست و دلایل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و عدم سلامت روان در رابطه با علت خودکشی مطرح است.

در بلند‌مدت نیز باید بستری فراهم شود که هرکس بتواند نیازهای زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی‌اش را از راهی قانونی، شرعی، اخلاقی، انسانی و علمی در حد محدود و منطقی تأمین کند؛ اگر این نیازها تأمین شد رفتار شخص نرمال و به هنجار می‌شود و اگر تأمین نشد یا باید نیازهایش را از راه غیرقانونی، غیر‌شرعی و غیر‌اخلاقی تأمین کند و یا نیازهایش را سرکوب کند و منتظر جنون، اعتیاد، بزهکاری و در نهایت خودکشی باشیم.

باید کاری کنیم که هر کسی در حد منطقی احساس کامیابی کند و نه ناکامی، می‌گویند سن ازدواج بالا رفته است، آنگاه که فرد نتواند مسکن، اشتغال و درآمدی مناسب هزینه‌های خود داشته باشد، چگونه می‌تواند ازدواج کند در صورتی که با ازدواج مسئولیتش بیشتر می‌شود.

در کوتاه‌مدت نیز بیمه‌ها باید هزینه‌های بیکاری و درمانی را پوشش دهند و مردم تشویق شوند همانگونه که سراغ دندانپزشک می‌روند، سراغ روانشناس و روانپزشک نیز بروند، با توجه به اینکه رفتن نزد دندانپزشک بر پایه احساس درد فردی است و در صورتی که خودکشی یک درد اجتماعی‌ است؛ در اینجا فرد باید جنبه‌های احساسی درد را در نظر بگیرد، به محض اینکه شخص احساس کند روحیه خوبی ندارد باید به روانشناس و روانپزشک مراجعه کند؛ ما برای هر کاری نیازمند روحیه هستیم و به نظر من روحیه مانند شعله است، هرگاه شعله‌ها مانند شعله کبریت و شمع ضعیف باشند با یک نسیم خاموش می‌شوند و شعله نیرومند مانند شعله منقل کبابیهاست که هرچه به آن می‌دمند، نیرومندتر می‌شود.

به نظر شما چه دستگاههای اجرایی در رابطه با جلوگیری از خودکشی کم‌کاری کرده‌اند؟

همیشه تأکید من ابتدا بر خانواد‌ه‌ها است؛ چرا که جامعه استاندارد، خانواده استاندارد را می‌سازد، خانواده استاندارد فرد استاندارد را می‌سازد و این مجموعه یک فضای دلخواه کم‌تنش را به وجود می‌آورد که در آن کمتر جنون، خودکشی و بزهکاری را خواهیم دید.

خانواده‌ها باید سنجیده و منطقی به وجود بیایند تا در آن فرزندانی با خرد، سازگار و سازنده به دنیا بیایند، در حال حاضر فرزندی که به دنیا می‌آید به دو میزبان شایسته و یک میز آراسته نیاز دارد؛ من باور دارم که در حال حاضر نه میزبانها شایسته و نه میزها آراسته‌اند.

در وهله دوم باید توزیع ثروت خردمندانه، اخلاقی و انسانی باشد؛ اکنون گروهی در جامعه ما زیر خط فقر، گروهی زیر خط بقا و گروهی نیز ماورای رفاه هستند و این گروه‌ها با یکدیگر در حال تناقض و پارادوکس هستند؛ پس انتظار معتاد شدن، مجنون شدن، خودکشی کردن و بزهکار شدن دور از ذهن نیست.

دستگاه‌های اجرایی مانند صدا و سیما، آموزش و پروش، وزارت اقتصاد و دارایی و وزارت کار و رفاه اجتماعی در این رابطه مسئول هستند و متأسفانه باید گفت این سازمانها توانا نبوده‌اند تا انسانهای پرنشاط، سازگار و مقاوم به وجود آید و متأسفانه در حال حاضر این هماهنگی وجود ندارد.

پیشنهاد پایانی من نیز این است که اتاق فکر بسیار سنجید‌ه‌ای از متخصصان علاقه‌مند به جامعه، انسانیت، میهن و اخلاقگرا برای حل مسائل اجتماعی تشکیل شوند.

هر کدام از این دستگاه‌ها به نوبه خود مسئول هستند و باید دست به دست هم دهند؛ وزارت ارشاد باید امکان تفریح منطقی را فراهم کند، وزارت اقتصاد باید دنبال برنامه‌ریزی‌هایی باشد که هیچ کس زیر خط فقر و بقا نرود، مالیات از ثروتهای کلان درست گرفته شود، جامعه باید به شکل هندسی لوزی درآید؛ جامعه سالم، جامعه‌ایست که 90 درصد آن، طبقه متوسط، 5 درصد دارا و 5 درصد ندار باشد.

در حال حاضر جامعه ما به سمت شکل هندسی مثلث پیش می‌رود که نوک بالای قله در رفاه آنچنانی هستند و قاعده گسترد‌ه‌‌ای دارای حداقل امکانات هستند و این موضوع احساس می‌شود؛ هر روزه، صدها کودک دیده می‌شود که در سطلهای زباله، بازیافت جمع یا سر چهار‌راه‌ها گدایی می‌کنند اما در عوض افراد اندکی وجود دارند که اتومبیل میلیاردی سوار هستند، این یعنی جامعه کارکرد درست ندارد.

گسترش فضای مجازی و اعتیادی که جامعه ما به این فضا مبتلا شده است، چه تاثیری در افزایش خودکشی و جرایم دیگر داشته باشد؟

ابزار پیشرفته تکنولوژیک را نمی‌توان محکوم کرد؛ افرادی که کمبود دارند، نیازهایشان از راه انسانی، قانونی و اخلاقی تأمین نمی‌شود، زمانیکه شخصیت ضعیف و اعتماد به‌نفس پایین است، این افراد پشت صفحه فضای مجازی پنهان می‌شوند.

اگر بتوانیم انسانها را با یک برنامه‌ریزی کاملا شدنی، با وارستگی، کم‌نیازی و دید گسترده‌نگر تربیت کنیم، این مشکلات می‌تواند کاهش یابد.

به نظر شما درج اخبار خودکشی در رسانه‌ها مجاز است؟ اگر مجاز می‌دانید درج این اخبار باید چگونه باشد؟

هر چیزی هم ایراد و هم امتیاز دارد؛ به هر حال نمی‌توان جامعه را بی‌اطلاع گذاشت؛ منِ پدر، وزیر و آموزگار باید بدانم که چه چیزی در جامعه می‌گذرد، آن وقت، هر کدام وظیفه خود را سنجید‌ه‌‌تر عمل خواهیم کرد.

آیا احساس نمی‌کنید که اخیرا درج اخبار خودکشی در رسانه‌ها باعث تقلید دیگر اشخاص برای اقدام به خودکشی شده است؟

من زیاد موافق نیستم.

با توجه به اینکه در جامعه دینی زندگی می‌‌کنیم، آیا تقویت بنیه‌های دینی یا فاصله گرفتن مردم از اعتقادات دینی، می‌تواند در این گونه موارد تأثیر‌گذار باشد؟

همیشه می‌‌گوییم اگر خودکشی را پرخاشگری به سوی خود بدانیم، بین پرخاشگری و ناکامی رابطه شناخته شده‌ای است؛ در حال حاضر من باور دارم اگر باورهای دینی را تقویت کنیم، می‌تواند تأثیر‌گذار باشد و اگر امیدواری به زندگی، خوشنودی و نشاط را بالا ببریم، این گرفتاریها پایین خواهد آمد.تسنیم

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: