در یک مزون لباس عروس هستم. چهارراه امیر اکرم که بورس فروش لباس عروس
است. میخواهم با خانمهایی که در این تولیدی کار میکنند حرف بزنم؛ درباره
مسائل و مشکلاتشان، ولی آنقدر ماجراهای مختلف درباره لباس عروس میشنوم
که تصمیم میگیرم از کنارشان راحت نگذرم.
سختی کار آنها فقط نداشتن بیمه، اضافه کار و کمی حقوقشان نیست، چیزهای دیگری هم هست. آن طور که بچههای این تولیدی میگویند: «سختترین بخش حساسیت بیش از اندازه عروسهاست.» اینکه میخواهند همه رؤیاهایشان را در یک شب و در همین لباس مجسم کنند. میگویند بورس لباس عروس اینجاست. اینجا در خیابان امیر اکرم.
14 نفرهستند، به قول خودشان یک گروه درست و حسابی. میگویند اصلاً لباس عروس بدون همفکری همه گروه دوخته نمیشود. ایدهها در جمع شکل میگیرند و در قالب یک لباس بیرون میآیند.
مریم 30 ساله است. طراح لباس عروس، از ساعت 9 صبح تا 5/6 بعد ازظهر کار
میکند. کار طراحی لباس را از مادرش آموخته: «سخت و طولانی بودن کارمان
بماند، حساسیت کار هم خیلی زیاد است. یعنی خیلی کار پر مسئولیتی است.
برخی عروسها خیلی حساسند. ایرادهایی میگیرند که نمیتوانی تصور کنی!»
مریم هم مثل اغلب همکارانش ماهی 900 هزار تومان حقوق میگیرد. حقوق زیادی
نیست اما خدا را شکر میکند که در محیط سالم و امنی کار میکند: «همه
تولیدیها فضای خوبی ندارند
شوهرم اجازه داد اینجا کار کنم چون محیطش را تأیید کرد.» از کار خیاطی چیزی نمیداند اما یک طراح چیره دست است به قول همکارانش کلی اسم درکرده. با اینکه به ژورنالهای خارجی هم برای ایده گرفتن مراجعه میکند اما خودش هم پر از ایده است.
خنده، لحظهای از روی لبهایش نمیپرد. خاصیت کارشان است، کم حوصلگی و
عصبانی شدن در کارشان ممنوع است: «برخی ایدههای متفاوتی دارند و میخواهند
صد در صد همان کار دربیاید. اما گاهی همان دانتل و تور را نداریم ولی با
این همه معمولاً نتیجه کار برایشان رضایتبخش است، با دلشان راه میآییم.»
سمیه مسئول طراحی روی لباس عروس است. با من هم که حرف میزند یک لحظه دست
از کار نمیکشد. مدام دولا میشود. دانتلها، پولکها ومنجوقها را از روی
زمین برمیدارد و با چسب و بخار به لباس میچسباند: «چسب داغ است.
این لباس را آماده میکنم تا عروسها بیایند و ببینند. در واقع مدل
است. از این لباس و طراحی رویش میتوانند ایده بگیرند.»
سمیه برایم توضیح میدهد که سعی دارد طراحی بالای لباس را با دامن پایینش هماهنگ کند. برای همین هم دائم بلند میشود و مینشیند. دامن لباس مدل اسکارلتی است. حسابی پف کرده با دنبالهای بلند از تور. دانتل تک گل، دانتل متری برای تزئینش استفاده شده. به قول سمیه قرینهسازی تزئینات لباس بیشتر از همه وقتش را میگیرد. او هم از ساعت 9 صبح تا 6 بعد از ظهر کار میکند: «نمیدانم سلیقهها متفاوت شده یا عروسها ایرادگیر شدهاند. خیلی اوقات لباسها از نظر ما ایرادی ندارد اما عروس بارها و بارها به ما اعتراض میکند.»
سمیه کارش را از فروش لباس عروس شروع کرد و بعدش هم شد طراح و تزئین کار. بیشتر تزئینها ایده خودش است و برخی هم پیشنهاد مشتریهایش.
اتاقی که در آن حرف میزنیم پر است از تور و پارچه سفید. صدای چرخ خیاطی هم بلند است. گاهی بچهها مجبورند داد بزنند تا صدایشان را بشنوم. سمیه به لباس روبه رویش اشاره میکند: «بالای لباس تزئینش با دامنش فرق میکند.» هر چه نگاه میکنم تفاوتش را نمیفهمم: «شاید متوجه نشوی اما عروسهای حساس ما خوب متوجه میشوند!»
سمیه و مریم هر دو متأهلاند. ساعتهای طولانی کار در مزون که هیچ، تازه
به خانه هم که میرسند کارهای خانه و بچهداری شروع میشود. اصلاً حق
غیبت از کار را ندارند. تعهد دادهاند و چارهای نیست. باید لباس را بموقع
تحویل مشتری بدهند. لباسی که برای مشتریهایشان واقعاً با ارزش و مهم
است.
میگویند برخی از تولیدیها پر از آسیبهای اجتماعی است.
برخی
همکارانشان از کار کردن اصلاً تجربه خوبی ندارند اما محیط کار آنها
امن است. حدود 900 تا یک میلیون تومان در ماه دستمزد میگیرند. کم است اما
میگویند چارهای نیست، حقوق خیاطی همین است.
حسین جعفری، صاحب مزون است. خندان و پر انرژی: «دوست داشتم بیشتر
حقوق میدادم.
خودم هم قبول دارم پول کمی است. اما بازار کار ما همین قدر است. مثلاً شما که خبرنگاری حقوقت معلوم است. نیست؟ یک مرتبه چند برابر دیگران که حقوق نمیگیری. من همه چیز را برای حقوق دادن به بچهها در نظر میگیرم مثل سابقه کار و تجربه. یکی از بچهها بیمه است. هر کدام دیگر هم بخواهند بیمهشان میکنم. استرس در کارمان خیلی زیاد است. این بچهها را میبینی؟ اگر فردا یکیشان مریض شود نمیتواند غیبت کند چون برای تحویل لباس عروس تعهد دادهاند. این طور نیست بگویند سرما خوردهام فردا نمیآیم.»
یکی از بچهها میگوید: «مگر اینکه حالمان واقعاً اورژانسی باشد یا از قبل کار را آماده کرده باشیم وگرنه هیچ جوره نمیتوانیم غیبت کنیم، کلی دردسر هست پشت این لباس خوشگل!»
جعفری هم حرفهای همکارش را تأیید میکند: «برای مرخصی دادن به بچهها کلی کارها را پس و پیش میکنم. تولید لباس عروس نسبت به تولید لباسهای دیگر مشکلات ویژهای دارد. مثلاً اگر لباس کثیف شود ساعت 12 شب هم که باشد، بچهها مجبورند به مزون بیایند و درستش کنند.»
این حادثه یعنی کثیف شدن لباس یا آسیب دیدنش کم هم پیش نمیآید. به قول مسئول مزون این لباسی است که عروسها خیلی ذوق و شوق پوشیدنش را دارند. برای همین هم از این حوادث زیاد اتفاق میافتد قبل از مراسم میپوشند و وقتی خراب شد با هول و هراس تماس میگیرند: «یک بار ساعت 5/3 نصف شب عروسی به من زنگ زد و گفت خواب دیدهام لباسم خراب شده نکند واقعاً خراب شود!؟ گفتم دختر خوب بخواب بگذار ما هم بخوابیم که لباست را بموقع تحویل بدهیم.»
یکی دیگر از بچهها هم میگوید: «خانم اینجا داستان زیاد داریم، مثلاً لباس را میبرند خانه بعد خواهر شوهر یا فامیلهایشان میگویند لباس خوب نیست، کلاً نظرشان عوض میشود.»
جعفری سری تکان میدهد: «این مسأله درباره کسانی که استقلال ذهنی ندارند بیشتر اتفاق میافتد. برای همین سعی میکنیم نزدیک مراسم، لباس را تحویل دهیم تا این ماجراها کمتر پیش بیاید.» جعفری از بچگی خیاط بوده: «از 9 سالگی خیاطی میکردم. با لباس مردانه شروع کردم، به جایی نرسیدم. آمدم لباس زنانه و بعد لباس عروس که برایم تازگی خاصی داشت. کار ظریف و حساسی است.»
بچهها میگویند لباس عروسهایشان از یک میلیون تا سه میلیون قیمت دارد
اما کافی است کمی به محلههای شمالی تهران بروی، آنجا همین لباس عروسها را
کمتر از 10، پانزده میلیون نمیدهند.
بچههای بخش فروش هم وارد بحث میشوند. جعفری توضیح میدهد این سه نفر قلب
تولیدی هستند. اصلاً اگر آنها نباشند کلی مشکل پیش میآید.
فاطمه، نگار و معصومه هر سه باهم میگویند دشوارترین قسمت کارشان سختگیری بیش از حد عروسهاست: «در جزئیترین مسائل هم حساسند هیچ ربطی هم به سن و سال ندارد از عروس 18 ساله تا عروس 50 ساله همه حساسند!»
معصومه میگوید: «باید روان شناسی بدانیم تا بهتر بتوانیم عروس را
راهنمایی کنیم. هرچه زودتر بفهمیم در ذهن عروس چه میگذرد بهتر میتوانیم
راهنماییاش کنیم. بعضیها سر نیم ساعت لباسشان را انتخاب میکنند، اما
بعضیها چند روز میآیند و هر بار سه چهار ساعت برای انتخاب لباس وقت
میگذارند.
بعضیها هم دائم نظرشان را عوض میکنند. تازگیها نمیگذاریم مشتریهایمان
مدل لباس یکدیگر را ببینند. چون ممکن است با دیدن لباس دیگران کاملاً
نظرشان عوض شود. در اتاق پرو هم دعوا کم پیش نمیآید گاهی هم کار عروس و
داماد به طلاق کشیده. فقط سر مدل لباس عروس.»
نگار میگوید: «نحوه صحبت کردن ما خیلی مهم و حساس است. ممکن است گاهی حرفی بزنیم که به عروس بربخورد. مثلاً یکی از عروسها روی لباسش لک افتاده بود. معلوم شد این اتفاق در خانه مادرشوهرش افتاده. این ماجرا را جلوی مادرهمسرش برای ما تعریف کرد؛ یکی از بچهها گفت پس آنجا لباست خراب شده؟ نزدیک بود کلاً رابطهشان به هم بخورد، حتی کار به دادگاه کشید مادر شوهرش میگفت چرا خواستهاید رابطه ما را خراب کنید. خلاصه حواسمان باید به همه جا باشد.»
نگار تأکید میکند: «ما اصلاً نباید عصبانی بشویم یا از کوره در برویم. عروس هر چقدر هم ایراد و اشکال بگیرد ما باید صبور باشیم.»
بچهها توضیح میدهند کارشناسان فروش لباس عروس ذهن قوی دارند و باید بتوانند خواسته مشتریشان را حدس بزنند: «برای همین هم در برخی مناطق با توجه به رفتار عروس قیمت را بالا میبرند. گاهی ممکن است یک لباس یک میلیونی را تا 8 میلیون تومان هم بفروشند وگرنه با این تور و تزئین لباس عروس از این گرانتر در نمیآید.
جعفری میگوید: «با همین قیمتهای فضایی لباسها را به مردم قالب میکنند. من به بچهها گفتهام اصل کارمان صداقت است اما انگار بعضیها دوست دارند گران بخرند.»
صدای چرخ خیاطی و برش دادن لباس به گوش میرسد. مهناز پشت چرخ خیاطی نشسته. در تمام این مدت ساکت است. کار اصلی مزون با اوست، برش و دوخت لباس. به قول همکارانش سختترین قسمت کار. از ساعت 9 صبح تا 8 شب پشت چرخ کار میکند.
با اینکه تزئین و طراحی لباس عروس هم میداند ترجیح میدهد تخصصی کار کند. لیسانس مدیریت بازرگانی دارد: «چند سالی است در کار تولید لباس عروسم. پایان نامهام هم روی لباس عروس بود. خیلیها میگویند تو که لیسانس داری چرا آمدی تو کار دوخت و دوز؟ اما من عاشق این کارم. خیلیها از بچگی تا الان به این لباس فکر کردهاند، لباس رؤیاهایشان است. برای همین هم این کار برایم جذاب است.»
این لباس زیبا، این لباسی که رؤیاپردازی دربارهاش گاه بهاندازه عمر یک
انسان است، داستانهای زیادی دارد. شادی و خیلی اوقات دعوا هم هست.
حساسیتهای بیشمار هم که بماند. اما این لباس در جمع تولید میشود به قول
بچههای این تولیدی هیچ لباس عروسی بدون همکاری گروهی دوخته
نخواهد شد.ایران