گفتمان مهمی که در
روز جهانی زن در این راستا مطرح است، «مقتدرسازی زنان» به عنوان عامل
توسعه پایدار است. در اینجا به مؤلفه زنان و ضرورتهای مقتدرسازی آنان به
عنوان عوامل توسعه که بیش از ٥/٣ میلیارد جمعیت جهان را تشکیل میدهند
پرداخته میشود.
در سالهای پایانی قرن بیستم، رویکرد توسعه اجتماعی یا
توسعه جامعهمحور که بیش از همه بر روشهای مقتدرسازی از طریق تسهیلگری با
بنیانهای محلهای تأکید میکرد، طرح شد. به نحوی که توانمندیها و
داراییهای محلی برای فقرزدایی و تأمین رفاه برای گروههای مختلف، ازجمله
زنان، از مهمترین ابزار مداخله و تسهیلگری برای تحقق اهداف اقتصادی و
اجتماعی و افزایش ظرفیتهای فردی و اجتماعی و مشارکت شهروندان برای تحقق
نیازهای افراد شد.
بعد از نشست جهانیای که سازمان ملل متحد برای توسعه
اجتماعی در سال ١٩٩٥ در کپنهاک دانمارک برگزار کرد یکی از برنامههای عملی
که طیف وسیعی از سنجههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی لازم برای ریشهکنی فقر
و خارجکردن مردم از ناتوانیها و مقتدرسازی، در آن گنجیده بود را متعهد
شدند (UN, ١٩٩٥,١٩٩٨; Social Watch, ٢٠٠٠).
مقتدرسازی در حوزه زنان میکوشد آنان را از «موضوعات توسعه» به «عامل
توسعه» تبدیل کند؛ بنابراین فرایندی است که همواره نیازمند حضور زنان به
عنوان آفرینشگران فعال در جریان برنامهریزی، تأمین منابع، اجرا و ارزیابی
طرحهای توسعه است. نکتهای که همواره از سوی دولتها، روشنفکران و فعالان
اجتماعی از آن غفلت میشود و نقش زنان از حالت ابرازی به ابزاری تنزل
مییابد و جنبههای صوری حضور آنان در طرحهای مشارکتی و مقتدرسازی عمده
میشود. مقتدرسازی در معنی و مفهوم کامل آن وقتی تحقق مییابد که حضور زنان
و نقش آنان در سرنوشت خود از جنبههای فرمالیستی خارج شود و به صحنه اجرای
واقعی در تمامی ابعاد آن دربیاید.
فرایند مقتدرسازی از حدود ٢٥ سال پیش در فعالیتهای کشورهای مختلف مطرح شد. مقتدرسازی فرایندی است که در آن افراد توانایی تشکل و سازماندهی خود را پیدا میکنند تا بتوانند اعتمادبهنفس خویش را افزایش دهند، حق انتخاب آزادانه و مستقل برای خود طلب کنند و منابعی را که به مبارزه با فرودستی ایشان و محو این فرودستی مدد میرساند، تحت کنترل بگیرند. مقتدرسازی نیروی قدرتبخشیدن برای رسیدن به هدف است، نه اعمال قدرت بر دیگران (بابائی و دیگران، ١٣٨٦).
نایلا کبیر در مقالهای تأثیرگذار پیشنهاد میدهد «مقتدرسازی... به فرایندی گفته میشود که با آن کسانی که داشتن تواناییشان برای گرفتن تصمیمهای استراتژیکی در زندگی تکذیب شده است، چنین توانایی را به دست میآورند». این تعریف روشن میکند فقط کسانی که قبلا این نوع تواناییهایشان انکار شده بود، میتوانند مقتدر شوند و همچنین اینکه درباره مسائل اساسی حق انتخابها وجود دارد.
برنامههای مقتدرسازی
مقتدرسازی زنان فرایندی پویاست که توانایی زنان برای تغییر ساختارهايي که
آنها را در موقعیت فرودستی (وابستگی) نگه داشته است، دربر میگیرد. این
فرایند به زنان برای دستیابی بیشتر به منابع و کنترل بر زندگی کمک میکند و
موجب احساس استقلال و اعتمادبهنفس بیشتری در آنها میشود. این فرایند
موجب افزایش عزت نفس زنان میشود؛ به این معنا که موجب بهبود تصویری میشود
که زنان از خودشان دارند.
سریلاتا باتلیوالا مقتدرسازی زنان را به صورت
زیر تعریف میکند: «توانایی زنان برای بهدستآوردن آگاهی و کنترل بر
نیروهای شخصی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی برای اقدام در جهت بهبود
زندگیشان». یونیفم (سازمان توسعه زنان سازمان ملل) بیان میکند مقتدرسازی
اقتصادی زنان برای هر استراتژی کاهش فقر ضروری است و آن را اینگونه تعریف
میکند: «دسترسی و کنترلداشتن به ابزاری که بتواند زندگی را برای مدت
طولانی تأمین کند و منجر به دریافت منفعتهای مالی از این دسترسی و کنترل
شود.
چنین تعریفی، فراتر از هدفهای کوتاهمدت افزایش دسترسی زنان به
درآمد، میرود و به دنبال منفعتهای ماندگار طولانیمدت است که نهتنها در
زمینه تغییرات در قانون و سیاست که مشارکت زنان و منفعت آنها را در توسعه و
همچنین در زمینه روابط قدرت در خانواده، جامعه و سطوح بازار» الزامی
میکند. در اینجا مقتدرسازی مخصوصا به زنان ارتباط داده شده و این مورد
اکنون در موضوع توسعه بسیار رایج است. برنامهای برای اقدام و گفتههای
بیجینگ ادعا میکند هدف سازمان ملل «تلاشهای بیشتر برای اطمینان حاصلکردن
از برخورداری برابر همه از حقوق انسانی و آزادیهای اساسی برای همه زنان و
دخترانی است که با موانع متعددی بر سر راه مقتدرسازی و پیشرفتشان روبهرو
هستند و به خاطر عواملی مانند نژاد، سن، زبان، فرهنگ، مذهب، معلولیت یا به
خاطر بومیبودن با محدودیتها و موانع متعدد روبهرو هستند».
استراتژیهای مقتدرسازی زنان
مقتدرسازی توسط آموزش به عنوان فرایند کلینگر پیوسته با ابعاد شناختی،
روانشناسی، اقتصادی و سیاسی به منظور دستیابی به آزادی در نظر گرفته شده
است. مجموعهای از استراتژیها در تحصیلات، تحقیق/ مستندسازی، اقدامها و
مبارزهها، شبکه، سیاستهای تأثیرگذار، آموزش و رسانهها توسط
مشارکتکنندگان گسترش پیدا کرده است (Bartlett,٢٠٠٤).
آموزش
باید به سیستم آموزش رسمی و غیررسمی توجه کرد. روشی که در محتویات سیستم
آموزشی بیان میشود مهم است. بر پایه تحلیلها، تغییر در برنامههای آموزشی
باید اعمال شود. علاوه بر این آشنایی آموزگاران با موضوعات جنسیتی آنقدر
مهم است که حساسیتزدایی جنسیتی کلی در سیستمهای آموزشی باید اعمال شود.
به عبارت سادهتر یعنی اینکه:
* جهتدهی و آموزش مجدد تصمیمگیرندگان / تأمین دسترسی برابر پسرها و دخترها به آموزش
* برگزاری سمینار و کارگاه آموزشی برای معلمها / بازبینی در محتویات آموزشی
* اجرای برنامههای ویژه برای زنان در زمینه آموزش / واردکردن موضوعاتی
مانند سنت، نژاد، قومیت، حساسیتزدایی جنسیتی، زمینههای شهری و روستایی در
برنامهها
* افزایش آگاهی موردنیاز در زمینه مراقبتهای بهداشتی
* سیاستزدهکردن زنان برای نشاندادن به آنها که چطور سوءمدیریت سطوح بالا در زمینه ازدستدادن شغل آنها مسئول است
* تمرکز بر والدین به عنوان سرمشق و الگو
تحقیق و مستندسازی
اهمیت تحقیق مشارکتی و عمل شناخته شده است. سازماندهی کارگروههایی برای
آموزش زنان عادی برای هدایت تحقیقات مشاركتی در جایی که آنها میتوانند
مهارتها را برای بهچالشطلبیدن شرایط موجود توسعه دهند، نیز اهمیت دارد.
این عمل سازماندهی آنها را برای اقدام جمعی تسهیل میکند. درحالیکه اهمیت
تحقیقات مشارکتی موردتوجه قرار گرفته است، باید بپذیریم که تحقیقات کمی
سنتی نیز مورد نیاز هستند.
این پژوهش به عنوان یک استراتژی موارد زیر را به دنبال دارد:
* گسترش اطلاعات
* ایجاد و گسترش بروشورهای اطلاعاتی با درنظرگرفتن حقوق زنان
* اشاره به زنان در آمارهای ملی و بینالمللی
* جمعآوری تاریخ شفاهی زنان
* مستندسازی و تحلیل برنامههای موفقیتآمیز و ناموفق جنبشهای زنان
* تحلیل موردهای مدافعه به منظور یادگیری درباره مذاکراتی که تصمیمگیرندگان را تشویق میکند
* جمعآوری مطالعات بینفرهنگی
* ارزیابی دائمی پژوهشها
* درگیرکردن زنان به عنوان عاملان (در عوض اهداف) در تحقیقات
اقدام در مجالس نمایندگی
یکی از مواردی که بر جامعه تأثیر دارد، پذیرفتن این است که از نمایندگان
خواسته شود در ذهن قانونگذاران، تصمیمگیرندگان و مجامع عمومی این موضوعات
را قرار دهند. بنابراین:
* تلاش برای گفتوگو بین ذینفعان
* افزایش موضوعات جنسیتی در حوزه سیاست ملی
* اعمال فشار برای بالابردن سطح حضور زنان (که در نتیجه نهاد زنان سازمان ملل به وجود آمده است) به سطح وزارتخانههای امور زنان
* اعمال نفوذ برای برابری جنسیتی و قانونگذاری در این رابطه
* اعمال نفوذ برای سیاستهای متعادلسازی ساختارهای متضاد
* درخواست ایجاد مراکز نگهداری کودکان
* تولید نوار ویدئویی، CD و ...
شبکهسازی زنان
از طریق شبکه تقسیم تجارب و آموختن از دیگران امکانپذیر میشود. در این
روش، پذیرش و همبستگی سازمانهای زنان، توسعه سازمانها (دولتی و غیردولتی)
و آژانسهای چندجانبه میتواند به وجود آید. بنابراین مستلزم ایجاد شبکه
در سطوح ملی، ناحیهای و بینالمللی است.
* گردآوری آژانسهای حامی، دولتها و سازمانهای غیردولتی
* تنظیم گفتمان و همکاری تشکلهای دولتی و غیردولتی زنان
* ارتباطات با حوزههای بینالمللی زنان
* پایهریزی طرحهای اعتباری جایگزین که دسترسی زنان را به سرمایهها پیشنهاد میکند
آموزش بزرگسالان
در جامعه ما، تقسیم جنسیتی کار، نوع آموزشی که یک فرد دریافت میکند را
تعیین میکند. اگر کسی درباره مقتدرسازی زنان صحبت کند، مهم است که به این
مسئله نیز توجه کند که زنان باید به فرصتهای مختلف آموزشی که سابقا در
مورد آنها نادیده گرفته میشد، دسترسی داشته باشند. به این معنی که:
* آماده شدن برای مشاغلی که معمولا برای آنها قابلحصول نبوده
* فراهمکردن پروژههای درآمدزایی که بازارمحور هستند (نه پروژههای رفاهمحور)
* آموزش رهبران زن توانمند در همه سطوح
رسانهها
با توجه به نقشهایی که رسانهها بازی میکنند، استراتژیهای زیر گسترش داده شوند:
* سازماندهی مبارزههای رسانهای برای افزایش آگاهی
* ایجاد شرایط اجتماعی دوستانه در مورد موضوعات
کلام پایانی
مقتدرسازی یکی از گفتمانهای مهم جامعه زنان در سطح جهان است. در این
راستا سازمانهای دولتی و غیردولتی برنامه جامع کوتاهمدت، میانمدت و
درازمدت باید تدوین کنند. استراتژیهای مقتدرسازی برای ورود حداکثری زنان
در سطوح متعدد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی با استفاده از برنامههای دقیق و
نظاممند در حوزه آموزشی، شبکهسازی زنان، ارائه سیاستهای تأثیرگذار،
رسانهها و تحقیق/ مستندسازی، در راستای توسعه پایدار بسیار سرنوشتساز و
حیاتی است. تحقق مقتدرسازی زنان در کشورمان ایران، دسترسی و کنترلداشتن
به ابزاری که بتواند حیات اجتماعی سیاسی زنان را برای طولانیمدت تأمین کند
و زمینه تغییرات در قانون و سیاست که مشارکت همهجانبه زنان را در توسعه و
همچنین در زمینه روابط قدرت در خانواده و جامعه موجب شود بسیار حیاتی است و
در توسعه پایدار قطعا تأثیرگذار خواهد بود.شرق
فائزه توکلی.پژوهشگر ارشد تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی