به گزارش شفا آنلاین،این کشاورز که مسنترین عضو فعال کتابخانه امیرکبیر شهرآبدانان است تاکنون بیش از 2 هزار جلد کتاب خوانده است و میگوید: به برکت انس با کتاب و عشق به مطالعه، باسرنوشت همه پادشاهان، بخشی از سیره ائمه طاهرین(ع)، تعداد زیادی داستان قرآنی، قسمت هایی از تاریخ اسلام و احکام و آیات نورانی قرآن کریم نیز آشنایی دارم.اهالی روستا سالهاست او را هنگام چرای گوسفندان یا درسایه درختان در حال مطالعه کتاب دیدهاند.
اکبر رستمی در روستای محروم ماهوته از توابع آبدانان ایلام زندگی می کند.
او از دوران کودکی و شوق فراوانی که برای آموختن داشت اینگونه می گوید: سال
1325 در روستای ماهوته به دنیا آمدم. این روستا بسیار محروم است و به دلیل
اینکه دو رودخانه انتهای روستا وجود دارد راه ارتباطی با دیگر روستاها
بسته شده و در بن بست قرار گرفته است.
این روستا از آب و هوای بسیار خوبی
برخوردار است و ساکنان آن عشایر نشینان هستند. پس از خشکسالیهای بسیار و
همچنین بن بست بودن روستا سیل مهاجرت به روستای ماهوته هم رسید و بسیاری از
اهالی به شهر مهاجرت کردند و اکنون تنها 40 خانوار در آن زندگی میکنند.
دوران کودکی ام عاشق خواندن و نوشتن بودم اما از آنجا که در روستای ما مدرسه وجود نداشت نمیتوانستم درس بخوانم. وقتی کودک بودم، دو کلاس در مدرسه عشایری خواندم، اما بعد دیگر ادامه ندادم تا بعد از انقلاب که نهضت سوادآموزی راه افتاد و تا کلاس پنجم خواندم.
پدرم سواد خواندن و نوشتن داشت و وقتی علاقه زیاد مرا دید کمی به من خواندن و نوشتن یاد داد. میتوانستم قرآن بخوانم. قبل از انقلاب توجهی به روستاها نمیشد و بسیاری از مردم روستاها بی سواد بودند تا اینکه بعد از انقلاب نهضت سواد آموزی به روستای ما آمد و تصمیم گرفتم به آرزویم رنگ واقعیت ببخشم. عشق و علاقه زیاد و قدرت یادگیری ام باعث شد تا از پایه اول تا پایه پنجم ابتدایی را با نمرات بسیار خوب قبول شوم و بارها توسط معلم کلاس تشویق شدم. هربار وقتی صفحه ای از کتاب را می خواندم تا صبح از خوشحالی خواب به چشمانم نمی رفت.
این پیرمرد کتابخوان که سرگذشت او سرمشق بسیاری از علاقهمندان به مطالعه
شده است، ادامه داد: در همین روستا ازدواج کردم و صاحب 7 فرزند شدم. دو پسر
و 5 دختر و از همان کودکی به آنها توصیه می کردم که به درس اهمیت دهند و
با حمایت هایی که از آنها کردم خوشبختانه همه مدارج علمی را با موفقیت طی
کردهاند. دو دخترم معلم هستند و دو دختردیگرم نیز در دانشگاه تحصیل
می کنند.
یکی از پسرها بعد از تحصیلات در دادگاه نظامی فعالیت میکند و پسر دیگرم نیز فارغ التحصیل دانشگاه است. همیشه دوست داشتم مثل بسیاری از پدربزرگها برای نوه هایم قصه بگویم و امروز که صاحب 5 نوه شده ام برای آنها کتاب قصه می خوانم تا آنها را نیز از کودکی به کتابخوانی علاقهمند کنم.
زندگی دوباره بعد از 60 سال
میگوید خواندن کتاب روح تازهای در او دمیده و احساس میکند دوباره متولد
شده است. او این روزها افسوس سالهایی را میخورد که به دلیل نبودن
امکانات نمیتوانست کتاب بخواند و به همین دلیل تصمیم گرفته است تا لحظهای
که چشمانش میبیند کتاب بخواند. اکبر رستمی در کنار کشاورزی و دامداری
مطالعه کتاب را فراموش نمیکند. میگوید: سالهاست که کشاورزی دیم انجام می
دهم و عدس و ماش و گندم و گاهی اوقات نیز برنج میکارم. در کنار آن
نیز 30 رأس گوسفند دارم که آنها را برای چرا به مراتع اطراف روستا می برم.
از 10 سال قبل تصمیم گرفتم تا در کنار کار مطالعه هم داشته باشم.
گاهی
اوقات فرزندانم که در دانشگاه شهرهای مختلف تحصیل میکردند وقتی برای
تعطیلات به خانه میآمدند برای من کتاب میخریدند و من آنها را می خواندم.
علاقه زیادی به کتاب های تاریخی و مذهبی دارم و دوست داشتم کتاب های زیادی
بخوانم. با خواندن هر جلد کتاب احساس می کنم روحم زنده میشود و خوشبختی را
با همه وجود لمس میکنم. در کتاب درس های زیادی نهفته است که میتواند
هدایتگر انسان باشد. قبل از خواندن کتاب احساس میکردم انسان مرده ای هستم
اما بعداز خواندن کتابهای متعدد روح تازهای درمن دمیده شد.
به برکت انس با کتاب و عشق به مطالعه، باسرنوشت همه شاهان، بخشی از سیره ائمه طاهرین(ع)، تعداد زیادی داستان قرآنی، قسمت هایی از تاریخ اسلام و احکام و آیات نورانی قرآن کریم نیز آشنایی دارم.علاقه ام به مطالعه باعث شد تا عضو کتابخانه امیر کبیر شهر آبدانان شوم. فاصله شهر آبدانان تا روستای ما 30 کیلومتر است و در گذشته که ماشین بهاندازه کافی نبود این مسافت را پیاده طی میکردم و بعد از امانت گرفتن کتاب به روستا بازمیگشتم. برخورد مسئولان کتابخانه برای من جالب بود. آنها وقتی متوجه علاقه زیاد من به کتاب شدند هربار کتاب های تاریخی و مذهبی را برای من تهیه میکردند.
هربار وقتی گوسفندان را برای چرا می برم در سایه درخت کتاب می خوانم و متوجه گذر زمان نمی شوم. روزهایی هم که برای کشاورزی میروم در زمان استراحت کنار رودخانه چند صفحه کتاب میخوانم و سپس کار را ادامه میدهم.
روزها زیر نور خورشید و شبها زیر نور ماه کتاب میخوانم. در 4 سال گذشته بیش از 2 هزار جلد کتاب خواندهام. احساس میکنم تا زمانی که زنده هستم باید کتاب های زیادی بخوانم. سعدی در این باره چه زیبا گفته است که زگهواره تا گور دانش بجوی. کتاب های زیادی درباره تاریخ اسلام و همچنین تاریخ کشورهای همسایه خوانده ام. مثنوی مولانا و غزلیات حافظ و شاهنامه فردوسی کتاب هایی هستند که با همه وجود آنها را خواندهام و بسیاری از شعرهای آن را حفظ هستم. کتاب تاریخ ساسانیان و ایلام پر از ناگفته هایی است که هر سطر آن درس های زیادی برای ما دارد. نهج البلاغه پر از درس هایی است که باید آن را صدبار بخوانیم و یاد بگیریم.
بهترین کتاب هایی که تاکنون خوانده ام شاهنامه فردوسی و تاریخ زندگی پیامبران و امام حسین(ع) و حضرت علی(ع) بوده است. گاهی اوقات در جمع مردان روستایی هم سن و سال خودم کتاب می خوانم و آنها را تشویق می کنم که با آموختن خواندن و نوشتن سراغ کتابخوانی بروند و از همه لحظات زندگیشان استفاده کنند. به جوانها همیشه توصیه میکنم از این فرصتی که دارند در جهت مطالعه کتاب استفاده کنند و وقت باارزش خود را در فضاهای مجازی تلف نکنند. در این سالها بارها به مناسبتهای مختلف از من قدردانی بهعمل آمده است. بهترین هدایایی که تاکنون گرفته ام کتاب بوده است.
بسیاری از این کتابها را در اتاقم نگه داشتم و به هرکسی که به
مطالعه علاقهمند باشد هدیه می کنم. اساطیر ایران آخرین کتابی است که
خوانده ام. درآمد کمی دارم اما اگر کتابی را دوست داشته باشم آن را میخرم.
همسرم تا پایه چهارم ابتدایی درس خوانده است و هر وقت خانه باشم بلافاصله
به دستم کتاب میدهد تا برای او بخوانم. تا لحظه ای که جان در بدن دارم از
مطالعه، انس و الفت با کتاب دست بر نمیدارم و به همه فرزندانم نیز توصیه
کردهام هر روز کتاب بخوانند.ایران