کد خبر: ۹۴۵۶۵
تاریخ انتشار: ۲۰:۰۶ - ۰۲ بهمن ۱۳۹۴ - 2016January 22
گفت وگوبا چهره ماندگارعلمي ايران و پدرمديريت رسانه
شفاآنلاین :اجتماعی >فرهنگی >ايران زمين استعدادهاي غني ودرخشاني دارد،وقتي تاريخ فرهنگ ايران راورق مي زني متوجه مي شوي فرهنگ ايران چه اشخاص عالم ودانشمندي رادرخودپرورانده كه با كمترين امكانات توانسته اند قله هاي رفيع علم را درنورديده وبربلنداي تاريخ فرهنگ جهان بايستند.

به گزارش شفاآنلاین ،دكترعلي اكبرفرهنگي بنيان گذاروپدررشته "مديريت رسانه ايران" كه به تازگي خياباني هم درتهران به نام وي نامگذاري شد يكي از اين استعدادهاي درخشان است كه در شهر طالقان دیده به جهان گشودو از آغاز جوانی به مطالعه و تحصیل در رشته‌های گوناگون پرداخت.


از دانش و ادبیات گرفته تا علوم دینی ،زبان، مدیریت، جامعه‌شناسی، اقتصاد و ارتباطات . او در دو زمینه متفاوت، دو دکترا و یک فوق‌دکترا گرفت و در زمینه ارتباطات، آثار «ارتباطات انسانی» و «ارتباطات غیرکلامی» را برای اولین‌بار در زبان فارسی پدید آورد که سال‌هاست متن درسی دانشگاه‌های مختلف ایران است.

براي اين كه تجربه وتفكر نخبگان كشورچراغ راه آينده جوانان باشدوآنهابتوانند كشوررادرمسيرتوسعه ياري كنندبادكترعلي اكبرفرهنگي ،چهره ماندگارعلمي كشورواستادمديريت دانشگاه تهران گفت وگويي انجام داده ايم كه مي خوانيد:

آقاي دكترفرهنگي ،شما بنيانگذاروپدرعلم مديريت رسانه درايران هستيد، بفرماييد كه چگونه واردرشته مديريت شديد،آياورودتان به اين رشته تصادفي بود يا باعلاقه سراغ آن رفتيد؟

به طور عمومي علاقه ام خود رشته مديريت بود ،بنابراين پس ازاتمام دوره دبيرستان سراغ رشته مديريت رفتم ،آن زمان درايران دوتاموسسه آموزش بوديكي دانشكده علوم اداري ومديريت دانشگاه تهران وديگري موسسه عالي بازرگاني كه توسط آمريكايي هاراه اندازي شده بود،به خصوص مدرسه عالي مديريت كه درامريكاهم خيلي اشتهارداشت،منهم به آنجارفتم ، علاقه ام به اين رشته موجب شد كه دراين كارمهارت پيداكنم ،،همزمان با آن بارشته هاي ديگرنيز آشنا شدم ،پس از اخذ ليسانس، براي فوق ليسانس به آمريكا رفته ودررشته مديريت بازرگاني درگرايش بازاريابي وتبليغات فارغ التحصيل شدم ،بعداز آن به ايران بازگشته ودر دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران كه آن زمان موسسه تحقيقات اجتماعي بود،عضوهيئت علمي شدم.باتوجه به مطالعاتي كه دررشته مديريت وبازاريابي داشتم ،متوجه شدم جامعه شناسي در اين رشته نقش فراواني دارد،ازطرفي چون دوست داشتم دركلاس استادان بزرگي مثل مرحوم دكترصديقي، دكتراميرحسين آريان پور،دكترشاپورراسخ،جمشيد بهنام،افشارنادري و.. شركت كنم ،درنتيجه يك فوق ليسانس دومي هم درجامعه شناسي گرفتم ،دوباره براي اخذ دكتراي مديريت بازرگاني به امريكا رفتم ،درآنجا با شخصي به نام "جيمز مك كراسكي" آشنا شدم كه مراتشويق كرد، رشته ارتباطات بخوانم ومن دكتراي دوم خودرا درارتباطات گرفتم با اخذاين دكتر درآنجا هيئت علمي شده وتدريس مي كردم ،يك دوره هم تحت عنوان Organizational Communications " كه دوره تحقيقاتي يك ساله بودگذرانده وبامديريت رسانه آشنا شدم،باتوجه به اين كه رشته مديريت رسانه آن زمان به صورت يك رشته مستقل مطرح نبود،نظريه پردازها ومحققين مطالعاتي را روي آن انجام مي دادندومنهم اين كارراشروع كردم ،بخشي ازمطالعات رادردانشگاه اوهايووبخش ديگررا در تگزاس ادامه دادم ،يك فوق دكتراهم دراين زمينه دريافت كردم.

زماني كه دوره دكتري را مي گذراندم با اشخاصي مثل پروفسوركلبرسون و... كه استادروزنامه نگاري ورسانه بود آشناشدم ، چون آنهاديدگاه مديريتي نداشتندمن برايشان جالب توجه بودم چراكه بنده ديدگاه مديريتي خيلي قوي داشتم واينها مرابه سمت مديريت رسانه" Media Management "هدايت كردندكه هنوزبه صورت رسمي رشته نبود،ازاينجا يواش يواش به عرصه مديريت رسانه آمدم تا اينكه درنيمه دوم سال 1990تعدادزيادي ازدانشگاه هاي بزرگ دنيارشته "مديريت رسانه" را درسطح دكترا راه اندازي كردند،منهم به فكرافتادم كه اين رشته را درايران راه اندازي كنم ،امادر ايران اصلا شناخته شده نبودودانشكده هاي مديريت رشته مديريت رسانه راباور نداشتندومعتقدبودندكه مي توانند مديريت هرنوع سازماني را انجام دهند، درحالي كه من معتقدبودم كه رسانه داراي يك ماهيت كاملامتفاوت ازبقيه سازمانهاست وسازمانهاي رسانه اي، بيشترسازمانهاي پيچيده وداراي ويژگي هاي منحصر به فردي هستند و باسازمان بازرگاني وخدماتي كاملامتفاوت اند،درآن زمان اين طرح را بادكترلاريجاني كه رئيس سازمان صدا وسيمابود مطرح كردم كه ايشان ازطرح استقبال كردند تااين برنامه را اول درصداوسيما اجراكنيم ،من هم باتعدادي ازكارشناسان صدا وسيما اين برنامه را با برنامه دانشگاه هاي معتبرجهان تطبيق داديم وبه شوراي برنامه ريزي وزارت علوم فرستاديم كه كاربه شوراي عالي انقلاب فرهنگي كشيد، آن موقع آقاي خاتمي رئيس جمهور بودندوقتي موضوع را به ايشان شرح دادم خيلي استقبال كردندوشوراي عالي انقلاب فرهنگي اين رشته را تصويب كردند ، درابتدااعلام كردندكه صداوسيما نمي تواند اين رشته راپياده كندبايد در دانشگاه اجراشودكه دانشگاه تهران اين كارراشروع كرد همزمان باآن دكتر جاسبي (رئيس وقت دانشگاه آزاد)ازبنده درخواست كرد كه اين رشته را در دانشگاه آزادواحدعلوم وتحقيقات هم راه اندازي كنم كه دانشگاه تهران وواحد علوم وتحقيقات دانشگا ه آزاداسلامي اين برنامه را به طور همزمان شروع كردند.

براي رسيدن به درجه استادي الگوي خاصي داشتيد؟

بله ،اشخاص زيادي الگويم بودند، شايدبتوان گفت ازدوره دبيرستان آدم خوش شانسي بودم كه معلم هاي خوبي داشتم دردوره دبيرستان ادبيات را باجلال آل احمد، دكترخسروفرشيدوندكه ازاستادان برجسته دانشكده ادبيات بود گذراندم، اينهادردوره دبيرستان خيلي درمن تاثيرگذاشتند،دردوره دانشگاه هم ازدكترغلامحسين صديقي ،دكترحسين وحيدي ، دكترضياالدين هيات و...الگومي گرفتم بويژه شخصي مثل دكترغلامحسين صديقي كه برايم ارزش وجايگاه ويژه اي داشت، هميشه تلاش مي كردم به اوبرسم يا بتوانم گوشه اي ازكاراوراانجام بدهم ، درست است كه دردانشكده مديريت درس خواندم اماهرجااستادخيلي برجسته اي بوددركلاسش حاضرمي شدم،البته آن زمان دانشگاههامحدوديت هاي امروزرانداشتند كافي بوددانشجوي دانشگاه تهران باشي مثلا در دانشكده حقوق كلاس مرحوم سنگلجي ياكلاس مرحوم دكترحسن امامي شركت مي كردم دردانشكده ادبيات هم كلاس هاي مرحوم بديع الزمان فروزانفر،جلال همايي ،مرحوم عبدالحسين زرين كوب را خيلي دوست داشتم .

خانواده چه اندازه درپيشرفت علمي شما نقش داشتند؟

باتوجه به اين كه خانواده ما يك خانواده فرهنگي است پدرم مشوق اصلي ام بودوهمه امكانات را برايم فراهم مي كرد، بنابراين دانشجوي حرفه اي بودم ،صبح به دانشگاه مي رفتم وتا شب مطالعه مي كردم ، آمريكاهم كه رفتم همين طوري بودچون دغدغه معاش نداشتم ،كارم كتابخانه وكتاب خواندن بود.

چرا بيشترهم دوره هاي شما محقق وانديشمندبارمي آمدند،درحالي كه امروزه اين امردرميان جوانان كمترمشاهده مي شودآياامكانات باعث اين مساله شده بوديا علت ديگري دارد ؟

آن دوره امكانات امروزنبود،اماماآدمهاي قانع وسخت كوشي بوديم ، همه علم را ازطريق كتاب يا شركت دركلاس كسب مي كرديم،اما جوانهاي امروزخيلي امكانات دارندومنحصربه كلاس وكتاب نيست، كلاس وكتاب جهت را به مامي داد، نسل ما،آدمهايي بودند كه براي خودشان انگيزه اي داشتندويك چيزدروني دروجودشان بود ، البته همه اين حالت را نداشتند،يك عده هم درس مي خواندندودنبال كارخودمي رفتند،اما بعضي از اشخاص مثل بنده به اين اكتفانمي كرديم ، ازاين كلاس به آن كلاس وياازاين شاخه به آن شاخه مي پريدم ، دوستان دانشجو بارهاسركلاس مي گويندكه اطلاعات شما چقدرزياداست ، دليلش اين است كه من اين علوم را به موازات هم تعقيب وتحقيق مي كردم ازفلسفه ،جامعه شناسي وتاريخ گرفته تامديريت وحقوق واقتصاد...تا اينها به نوعي به هم پيوندمي خوردند و به ما بينش گسترده اي مي داد،اما،اين بينش گسترده موقعي مي توانست موثرواقع شودكه انگيزه اي بالايي وجود مي داشت مثلامن از كلاس پنجم ششم ابتدايي رويايم اين بود كه استاددانشگاه شوم هيج موقع انگيزه ام اين نبود كه كارمندشوم ، بيشتربراي استادي دانشگاه تلاش مي كردم وچون اينرا مي دانستم كه دانش استاد دانشگاه بايد خيلي عميق باشد وبتواندعلوم بيشتر را كسب كند بنابراين به اين اميد نمي رفتم كه فقط درسي پاس كنم ويانمره اي بگيرم .

چه عاملي باعث شده جوان هاوتحصيل كرده هاي امروزباوجود اين همه امكانات سطحي نگر شوندآيا پيشرفت فناوري باعث اين مساله شده است ؟

شرايط متفاوت شده ،اول اين كه علوم خيلي گسترده وتخصصي شده، شايد آن حالتي كه ما درگذشته داشتيم الان يك جوان نتواندآن طورمطالعه كند،دوم اين كه علوم بيشتر به سمت اجرايي حركت كرده تا به سوي علم ونفس علم كه اهميت دارد،نسل ما خود علم را پاس مي داشت وبرايش مهم نبود ،كتابي كه مي خواند فايده مالي به اوبرسد يا نه، اين باعث مي شد تاحدقابل ملاحظه اي آدمهاي آن دوره متفاوت باشند، نسل پيش تر ازماهم ازما سخت كوش تربودند،كارهايي كه بزرگاني مثل بديع الزمان فروزانفريا جلال همايي وحتي نسل بعدي اينها مرحوم دكترخانلري ، دكترسيدحسن امامي ودكتركاتوزيان وامثال اينهاانجام مي دادند،وقتي مطالعه مي كني مي بيني اينها آدمهايي بودند كه خيلي زحمت كشيدند ،مثلامرحوم جلال همايي دريك سخنراني درهمين دانشكده اعلام كردكه يك نسخه ازكتاب "دره تاج" قطب الدين شيرازي دركتابخانه سمرقندبود من ازحوزه علميه اصفهان به سمرقند رفتم تااين كتاب رااستنساخ كردم يعني با دست نوشتم ،ماسوال كرديم اين كارچند سال طول كشيد،گفت دوسال ونيم ،يعني براي بدست آوردن يك كتاب يك دانشمنددوسال ونيم وقت صرف مي كردومسيرطولاني را مي پيمودوزندگي اش را رها مي كردتا آن چيزي را كه مي خواست بدست بياورد ،وقتي ما اينهارابه جوانها مي گوييم براي برخي تعجب آور است ،چون الان شرايط برايش مهيا است با يك كليك 10 تاكتاب دانلود مي كنداكنون در اينترنت چندميليون جلد كتاب "اي بوك" وجوددارد .

Image result for ‫دکترعلی اکبرفرهنگی‬‎

به نظر شما آيا اين سطحي نگري دردرازمدت باعث تغييرسبك زندگي و فراموشي فرهنگ پيشينيان ما نخواهدشد؟

چرا؟ شتاب جوانهاي امروز مثل تكنولوژي زياد است مي خواهند ديرآمده وزود برسند، جوانهاي هم نسل ما جوانان صبوري بودند ،مرحله به مرحله وگام به گام حركت مي كردندوقتي زندگي جوانهاي گذشته را نگاه مي كني متوجه مي شوي كه ما گام به گام خودمان راساختيم درحالي كه بچه هاي ما هنوزنيامده مي خواهند همه چيزمهيا باشد، سالها طول كشيد كه تا ما توانستيم استادشويم الان وقتي جوانها را نگاه مي كنيد هنوز فوق ليسانس نگرفته ادعاي استادي دارند و مي خواهنداستادبشوند.

يادگيري وآموزش علم درگذشته معمولا به صورت استادشاگردي بوداما امروز ديگراين گونه نيست وهمه چيزبراي جوانها مهياست، به نظر شما چه چيزي باعث اين مساله شده است ؟

يك بخش خود فناوري وشتاب تكنولوژي است،بطوركلي جريان وضرباهنگ زندگي دردنيا تند شده ،وقتي به گذشته نگاه مي كني ،شتاب تغييرات در دوره ما كند بودومرحله به مرحله انجام مي گرفت ولي الان شتاب بسيارزيادوبايك سرعت زايدالوصفي آدمها جلو مي روند همان طوري كه تكنولوژي اين سرعت را دارد رفتارآدمها هم به تكنولوژي رفته است،مثلا تكنولوژي دوره ما گاري بودواين سريعترين وسيله دوره ما بود ولي جوان امروز به سرعت صوت حركت مي كند،تكنولوژي به اواين توان راداده است،پس بعيد نيست اوهم ازنظر رفتاري نسبت به آينده چنين رفتارشتاب آلودي داشته باشد،اين رفتارشتاب آلودانسانها را كم عمق مي كندونمي گذارد اطلاعاتشان عميق شود.

براي اين كه جوانهي امروزدچار به سطحي نگري نشوند،چه بايدكرد؟

بايد به فلسفه بپردازندتا به عمق دانش پي ببرند،اگر به عمق مطالب بروندومفهوم فلسفه وهريك ازعلوم را بفهمندآن موقع ديدگاه آنها وسيع وجامع ترخواهدشد والادرهمين سطح باقي مي مانند.مثلا اين روزهامشاهده مي كنيدكه افرادتندتندمقاله مي نويسنددرحالي كه دردوره ما نوشتن مقاله زحمت زيادي داشت وزمان مي برد.

به نظر مي رسد مديريت امروزهم باگذشته تفاوت پيداكرده ومديران امروزهم به نوعي سطحي نگر شده اند ،دراين باره چه نظري داريد؟

اگراجازه بدهيد خيلي وارد اين بحث نشويم چون علت ها متفاوت است چرا مديران ما شتاب زده هستندشايد بشود گفت كه نظام اداري ما يك نظام غيرارزيابي كننده است يامبتني برشايسته سالاري نيست ،چون مبتني برشايسته سالاري نيست افرادزيادبه عمق دانش توجه نمي كنند ،فكر مي كنند كه چه چيزي آنهارا زودتر به مقصود مي رساند،آن چيزي كه آنهارازودتر به مقصود مي رساندوابستگي به يك گروه يايك فرد يا يك دسته و...است بنابراين مشاهده مي كنيدكه يك جوان كم سن وسال عهده داريك سمت بزرگ مي شودكه طبيعتا برايش آماده نيست وآن پختگي لازم راندارد.

يك مديرخوب چه ويژگي هايي بايد داشته باشد؟

جواب اين سوال خيلي سخت وويژگي هاي آن خيلي زياداست،اگربخواهيم دراين باره صحبت كنيم بايد يك دوره كامل مديريت را جواب بدهم ، بطوري كلي يك مديربايد ويژگي هاي اوليه داشته باشد تا بتواندموفق باشد اول اين كه،از هوشمندي بالايي برخورداربوده واصطلاحااستعدادهوشي بالايي داشته باشدبه عبارتي داراي هوش اجتماعي ، عاطفي ، فرهنگي وسازماني باشد .

دوم درزمينه علم مديريت بتواندصلاحيت لازم را پيداكند،يعني مطالعه كند،ارزيابي شودومراحل راطي كندوقدم به قدم بالابيايد ، اگر اين مراحل اتفاق بيفتد آرام آرام يك نوع دگرگوني درنظام مديريتي كشور ايجاد مي شود، اولين اتفاقي كه مي افتد شايسته سالاري است يعني ، من علي اكبرفرهنگي شايسته اين سمت هستم يانه ،چون بايد چندين مهارت را كسب كرده باشم، علاوه برشايسته سالاري ومهارت هايي كه كسب كرده ،يك سري ويژگي هاي روحي، رواني واخلاقي بايد داشته باشد، اولين بحث مدير ،اين است كه حالت يك رهبر را پيدا مي كندواين رهبري كه براي سازمان مي آيد،بايد حالت پدر گونه داشته باشدواخلاق بررفتارهايي براو حاكم باشد اگراخلاق دروجود اوتبلورپيدانكرده باشد،از بزرگترين دانشگاه دنياهم فارغ التحصيل شده باشد به درد مديريت نمي خورد ، چند عامل بايد دروجود يك انسان جذب شود تابتوان ازآن يك مديرشايسته ساخت مديرشايسته به راحتي بدست نخواهد آمد، مديرشايسته درعرصه مديريت بتدريج شروع به شكل گرفتن مي كندعلاوه بر وپژگي هايي كه اشاره كردم مديربايداخلاق مدار ،انسان دوست وخيرخواه ديگران باشدوازخدمتگزاري لذت ببرداينها ويژگي هاي يك مديرخوب است.

باتوجه به اين كه امروزه تعدادشبكه هاي اجتماعي زيادشده وجوانهاهم بيشتراوقات خود را دراين شبكه مي گذرانند رسانه چه اندازه درشكل دهي به اين ويژگي هامي توانندموثرباشد ؟

بخشي ازسوال را خودتان جواب داديد،رسانه ها دراين زمينه مي توانند نقش كليدي داشته باشند،چون تحولي كه درانسان ايجاد مي شود،اين تحول دروهله اول از طريق دانايي ومعرفت است يعني رسانه هابايد دانش كاررابايد بهانسان بدهند،دوم رسانه ها مي توانند درنگرش انسان هاتغيير ايجادكنندحتي كتاب ومقاله هم مي تواند درنگرش آدمها تاثيربگذارد، اين باعث مي شودرفتارفردي ورفتارجمعي تحت تاثيرقرارگيرد ،رسانه ها مي توانندابعاد خوب واثربخش مديريت رابزرگ كرده و به جوانهاارايه دهند.

براي اين كه تجربه ارزشمند استاداني مثل شما به جوانهامنتقل شود چه پيشنهادي داريد؟

پيشنهادم اين است كه شرايطي مهياشود كه مديران موفق بتوانندتجربيات خودرامنتقل كنند تابه نوعي روي ديگران تاثيرگذاشته وبه عنوان سمبل تلاش درعرصه مديريت معرفي شوند، البته نظرم تنهابه استادان مديريت نيست بلكه مديران موفق سازمان ها رانيز مي توانيم دراين طبقه بندي قراردهيم.


رحمان احمدي


نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: