شفا آنلاین>اجتماعی> دکترشیبانیجوانمردی از تبار آینهها است. بنده و ایشان در گروه فیزیولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران، دوران دفاع مقدس و بنیاد حضرتمهدی(عج) با یکدیگر همکاری داشتیم که ایشان مدیرعامل و من نیز عضو هیئتامنا هستم. شیبانی یک مرد الهی است که از کنار روحانیت و مسجد به دانشگاه آمده است.
به گزارش شفا آنلاین، به نقل از سپید سر لشگر بسیجی سید حسن فیروز آبادی رییس کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران می گوید:اولین
خاطرهای که از ایشان به یاد دارم مربوط بهروزهای مبارزات دانشجویی در
دانشکده علوم پزشکی است که در آن زمان التهابات دانشجویی در دانشگاه به اوج
خود رسیده بود و دانشجویان، معترض به حضور معاون رئیسجمهور آمریکا در
کشور بودند و دکتر شیبانی در قامت یک جوان دانشجوی مبارز در اعتراض به
حمایت آمریکا از صهیونیستها و رژیم شاهنشاهی بالای یک چهارپایه ایستاده و
دست خود را بلند کرده و شعار میداد.
شیبانی
دانشجویان را تهییج میکرد و این در حالی بود که گلولههای دژخیمان شاه
خائن، خون زندهیادها شهید احمد قندی، شهید آذر (مهدی) شریعترضوی و شهید
مصطفی بزرگنیا را روی زمین ریخته بودند و دکتر شیبانی نیز بر ایستادگی
دانشجویان و ادامه خواستههایشان تاکید میکرد و این چهره نقش بسته در ذهن
من از سال 1350 تا 1357 است.
دکترشیبانی
در سال 1332 به دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران راه یافت و در سال
1350 پایاننامه خود را تحویل داد و در این 18 سال حدود 13 سال را در
زندان به سر برد و با توجه به اینکه بنده در سال 50 به دانشگاه راه یافتم و
در سال 59 دکترای پزشکی خود را گرفتم، فرزند دکتر شیبانی محسوب میشوم.
دکتر
شیبانی در مسجد هدایت تربیتیافته بود و او را در کنار نام مرحوم آیتالله
طالقانی میشناختیم. اولین بار او را در نیمه اول سال 58 در منزل پدری
امام خامنهای ملاقات کردم که اعضای شورای انقلاب نیز در آنجا حضور داشتند و
من نیز برای طرح موضوع حقوق کشاورزان و حل مشکل فئودالها به آنجا رفته
بودم که آقا گفتند وزیر کشاورزی شورای انقلاب، دکتر شیبانی است که به حرم
رفته است و بهزودی بازمیگردد.
هنگامیکه
دکتر شیبانی از حرم بازگشت، بنده دچار یک نشاط و شعف فوقالعاده شدم که
شخصیت همکارم را با چشم میبینم و از طرفی میترسیدم با او صحبت کنم.
پس
از فارغ التحصیلی در درمانگاه حضرتولیعصر (عج) مشغول طبابت بیماران شد و
در کنار آن به مبارزات اسلامی هم ادامه داد و جالب است بدانید که او از
پایهگذاران نهضتدانشجویی در ایران است و این موضوع به دلیل تواضع و سکوت
او مورد غفلت واقعشده است...
دکتر
شیبانی وقتیکه دانشآموز و دانشجو بود به مسجد هدایت نزد مرحوم آیتالله
طالقانی میرفت و تفسیر قرآن را در زندان از مرحوم طالقانی آموخت و در
مبارزات با ایشان همگام بود و دعوت او به شورای انقلاب توسط شهید باهنر
صورت گرفت که در این شورا همراه با روحانیت در استقبال از امام راحل و
اداره انقلاب شرکت میکند. او بهقدری امین روحانیت شورای انقلاب است که
بهعنوان منشی جلسات آنها انتخاب میشود.
صورتجلسات
شورای انقلاب در اختیار دکتر شیبانی بوده و چه کسی بهتر از ایشان میتواند
الگویی برای وحدت حوزه و دانشگاه باشد و با توجه به اینکه عضو هیئتعلمی
دانشگاه است الگوی وحدت حوزه و دانشگاه نیز محسوب میشود.
کمتر
جوانمردی را میتوان یافت که اینهمه قله بتوان در شخصیت او پیدا کرد و
بااینهمه عظمت، بسیار متواضع و خاموش است. عطرهایی در وجود اوست که شامه
عطرشناس میخواهد تا او را بشناسد. هنگامیکه عضو شورای انقلاب بود و او را
ملاقات کردم هیچ فرقی با روزهایی که او را در مجلسشورایاسلامی و بنیاد
حضرتمهدی(عج) دیدم، نداشت. دکتر شیبانی وارستگی بهتماممعنا داشت.
وارستگی از مقام، شهرت، دنیا و مادیات که در کنار این وارستگی ایثار برای
دیگران، اسلام، کشور، مردم و حتی یک کودک معلول داشت و هر جا لازم بود
تمامقد ایستادگی میکرد.
دکتر
شیبانی یک ماشین شخصی داشت که وقتی از منزل به محل کارش میرفت تا وقتیکه
بازمیگشت مردمی را که هم مسیرش بودند سوار میکرد و به مقصد میرساند.
مردمداری و مردمدوستی در ذات او بود و آنقدر به مردم محبت داشت که مقام و
موقعیت خود را فراموش میکرد.
او
به حدی محبت مردم و خدمت به آنها را در دل خود جای داده بود که از هیچ
کمکی در این راه دریغ نمیکرد، درحالیکه به یاد دارم در دوران دانشجویی در
دوران پهلوی زمانی که با اساتید به اردو میرفتیم اتوبوس دانشجویان تصادف
کرد و عدهای زخمی شدند و زمانی که خواستیم آنها را در اتومبیل اساتید
بگذاریم تا به بیمارستان منتقل شوند آنها از این کار ممانعت کردند.
زمان
جنگ مسئول بهداشت و درمان جنگ بودم و پزشکان را به مناطق جنگی اعزام
میکردم که صدها جوانمرد از جامعه پزشکی به جبهههای جنگ رفته و خدمتگزار
این نظام بودهاند و در طبس در اردوگاه امام راحل بیمارستانی به این اسم
تشکیل داده و با دکتر شیبانی همکار بودیم.
زمانی
که او از دانشگاه علوم پزشکی تهران اخراج و به مشهد تبعید شد، پدرش به
حضرت آیتالله بروجردی نامهای نوشت و از محضر ایشان که مرجع عالیقدر
شیعیان بودند درخواست کمک کرد و با وساطت ایشان دکتر شیبانی به دانشکده
علوم پزشکی دانشگاه تهران بازگشت؛ این امر نشان میدهد پدر دکتر شیبانی
فردی کاملاً مذهبی، مسجدی، مقلد و مرتبط با روحانیت بود و او نیز در
خانوادهای مذهبی تربیتیافته است.
در
سال 1339 از طرف همشاگردیهایش کاندیدای عضویت در جبهه ملی که بزرگترین
تشکل مبارزه سیاسی ملی آن زمان بود می شود اما وقتی مشاهده میکند جبهه ملی
مذهبی نیست از این مسئولیت استعفا داده و بیرون میآید که این امر، خود یک
انقلاب است. او برای وقت بسیار اهمیت قائل است و در اداره جلسات بهاندازه
نیاز صحبت میکند و در حد احتیاج گوش میدهد.
او
همچنین در قرائت قرآن یک الگوی برتر است و هنگامیکه قرآن تلاوت میکند
درست مانند این است که با مخاطبان صحبت میکند و کاملاً مسلط و مشرف به
آیات و کلمات قرآن است و بافهم میخواند و تفهیم میکند. او به تعهدات خود
در مقابل کشور عمل کرده ازجمله اینکه برخی وسایل عملجراحی کودکان کر و لال
و برخی ابزارهای جراحی چشم یا جراحیهای تخصصی دیگر که در کشور موجود نبود
را برحسب نیاز فراهم کرد.
چندین سال قبل قرار بود در کنار مسجد جمکران یک مهمانسرا برای
دانشآموزان، سربازان و معلمان و اقشار مختلف که از دوردستها به آنجا
میآیند ساخته شود تا بتوانند شب را در آنجا اقامت داشته باشند و درعینحال
فضای فرهنگی مناسبی نیز ایجاد شود که پروژههای سنگین و نیازمند پول کلان
برای اجرا بود.
حاجآقا
قرائتی در بین افراد متمول جستوجو میکرد تا اینکه یک نفر قبول کرد کل
هزینه را متقبل شود و پس از طرح در هیئتامنا یکی از اعضا عنوان کرد که کار
وی شبهه دارد و قرار شد ساختن این مکان به شخص دیگری واگذار شود که دکتر
شیبانی پیشقدم شده و ساخت این مهمانسرا را پذیرفت و ظرف مدت دو سال این
کار را به اتمام رساند. او یکی از برترین تربیتشدههای مکتب انقلابی اسلام
است که میتوان او را همپای شهید خلبان بابایی، شهید همت و یا شهید سپهبد
صیاد شیرازی و یا سردار قاسم سلیمانی دانست. وی در زهد و تقوی بینظیر است و
پس از امام خامنهای دومین نفری را که در تقوی و سادهزیستی میشناسم دکتر
شیبانی است.