با توجه به اينكه بسياري از مردم با اين ذهنيت طلاق ميگيرند كه مشكلات زندگي مشتركشان تمام شود و به آرامش نسبي دست يابند، اما بايد دانست كه در مواجهه با هرگونه ناملايمات در زندگي طلاق تنها گزينه نيست، زيرا سالهاي اول زندگي مشترك به دليل عدم شناخت كافي زوجها از يكديگر دوران بحراني براي اغلب تازه عروسها و تازه دامادها محسوب ميشود و با سپري كردن اين دوران زندگيشان از ثبات نسبي برخوردار خواهد شد. به طور معمول در سالهاي اول زندگي به دليل اينكه زوجها شناخت كافي از يكديگر ندارند يا برخي كم و كاستيها از لحاظ مادي در مقايسه با زندگي گذشته آنها به وجود ميآيد مشكلاتي ايجاد ميشود، حال آنكه اين كمبودها كاملا طبيعي است. اگر زوجهاي جوان بتوانند چند سال اول زندگي را با آرامش و گذشت طي كنند ميتوانند زندگي پايدارتر و همراه با آرامشي داشته باشند.
مسائلي كه منجر به اختلاف ميشود
جوانان بايد دست از خواستههاي بيحد و اندازه خود بردارند. آنها بايد بپذيرند كه وارد يك مرحله جديدي از زندگي شدهاند. در جامعهشناسي به اين مرحله از زندگي دوباره اجتماعي شدن ميگويند، آن هم به اين معنا كه وقتي افراد به مرحله جديدي از زندگي وارد ميشوند بايد طي مراحل اجتماعي شدن خود را با شرايط و مسئوليتهاي موجود هماهنگ كنند. افراد در اين مرحله از زندگي بايد رفتارهاي ويژه زندگي متاهلي از جمله كم و كيف خانهداري، كسب مهارتهاي زندگي، مهارتهاي همسرداري، چگونگي تامين مايحتاج زندگي و... را بياموزند. اين مهارتها بايد از دوران نوجواني از سوي خانواده و آموزش و پرورش به افراد آموزش داده شود. آموزش هر يك از مهارتها ميتواند فرايند جامعهپذيري را در بين جوانان تسريع كند. هر فرد بنابر مراحل مختلف زندگي، همچون ازدواج، تولد فرزند، ازدواج فرزندان و... چندين بار در زندگي روند دوباره اجتماعي شدن را تجربه ميكند. در جامعه روستايي و شهرهاي كوچك مادران از سنين هفت سالگي دختران را با زندگي، فوت و فن خانهداري و همسرداري آشنا ميكنند، اما در كلانشهرها دختران و پسران بدون هيچ وظيفهمداري و مسئوليتپذيري پرورش مييابند و همين امر باعث ميشود تا فرد در بزرگسالي با مشكلات عديدهاي مواجه شود. اين در حالي است كه ارائه مسئوليت به فرزندان از همان سنين كودكي يكي از آداب و رسوم در ميان ايرانيان باستان بوده است و بنابر رسوم آن روزگار هر فردي بايد وظايف خود را به نحو احسن انجام ميداد تا موفق به اخذ ديگر مسئوليتها ميشد. اگر در جامعه امروز شاهد افزايش طلاق هستيم به دليل عدم مسئوليتپذيري است.
مسئوليتپذيري حلقه گمشده خوشبختي
اگر از سنين كودكي به فرد مسئوليت داده شود به نسبت در بزرگسالي ميتواند در ايفاي مسئوليتهاي خود موفق باشد. زندگي مشترك بر پايه برخي وظايف و مسئوليتها بنا نهاده شده است و عدم توانايي هر يك از افراد در انجام مسئوليتهاي خود ميتواند زمينهساز بروز مشكلات گوناگون باشد. امروزه در اغلب كشورهاي پيشرفته دنيا والدين فرزندانشان را از همان سنين كودكي با مسئوليت پرورش ميدهند و همين امر باعث ميشود تا افراد نسبت به زندگي ذهن كنشگري داشته باشند و به اين ترتيب بتوانند به مديريت شرايط خود بپردازند. چهار سال اول زندگي مشترك يك دوران شخصيتسازي مجدد است. در اين دوران اگر دختران و پسران جامعه توقعات خود را در زندگي تنزل داده و خود را با شرايط زندگي جديد با تمام كم و كاستيها وفق دهند ديگر زمينههاي بروز نارساييها، مشكلات و دعواها در بين آنها كاهش پيدا ميكند. امروزه به دليل اينكه نسل جوان پرتوقع تربيت شدهاند به نسبت آستانه تحملشان نيز كاهش پيدا كرده است و همين ويژگي را ميتوان زمينه بروز بسياري از اختلافات برشمرد. نهادهاي خانواده و آموزش و پرورش به عنوان تاثيرگذارترين نهادها در پرورش شخصيت كودكان باید برنامههای دقیق و جامعتری براي بروز حس مسئوليتپذيري در بين كودكان داشته باشند، در غیر اینصورت جوانان بدون هيچ مسئوليتي پرورش مييابند و اين كمبود در تربيت فرزندان آنها را در بزرگسالي با مشكلات عديدهای مواجه ميكند. از ديگر عوامل زمينهساز طلاق در سالهاي اول زندگي ميتوان به دو ساختي شدن فكر و انديشه دختران و پسران جامعه اشاره كرد. هماكنون برداشتها و سبك زندگي دختران و پسران جامعه متفاوت است؛ دختران امروزي با افكار مدرن مسائل را مورد بررسي قرار ميدهند اما پسران هنوز گذشتهنگر و سنتي هستند. در چنين شرايطي زوجها با تحمل اين دوران پرتلاطم ميتوانند با آرامش در كنار هم زندگي كنند، در غير اينصورت زندگي به سمت طلاق عاطفي و در ادامه طلاق قطعي پيش خواهد رفت.
گذشت و ايثار فراموش نشود
در زندگي زناشويي چنانچه گذشت نباشد زندگي به سختي ميگذرد. بنابراين زن و شوهر بايد در مقابل يكديگر گذشت داشته باشند و وضعي پيش نياورند كه با لجاجت، زندگي را بر خود تلخ كنند. زن و شوهري كه در موارد اختلاف، از خود گذشت نشان ميدهند و خطاهاي يكديگر را تحمل ميكنند، در راستاي سعادت و زندگي شاد و شيرين زناشويي پيش ميروند. چنانچه روابط بين همسران صميمانه باشد، هيچكدام از آنها انتظار ندارد در ازاي از خودگذشتگي، چيزي دريافت كند. اين امر نشانه عشق و صميميت زياد بين آنهاست. فقط زوجهاي ناموفق در انديشه جبران خوبيهاي خود هستند. براي مثال من هميشه در خطاب به دانشجويان دختر تاكيد ميكنم با كمي گذشت و تحمل در سالهاي نخست زندگي ميتوانند ساليان سال بدون دغدغه با همسرشان زندگي كنند. جوانان بايد در زندگي مشترك آستانه تحمل خود را افزايش دهند. در زندگي مشترك دو فرد از دو خانواده با دو فرهنگ و شيوه تربيتي متفاوت در كنار هم قرار گرفتهاند و به نسبت چند سالي طول ميكشد تا افراد موفق به شناخت يكديگر شوند. پس در چنين شرايطي نبايد زمينه بروز ناملايمات يا تشديد ناهنجاريها را به وجود آورد، بلكه با كمي گذشت و شناخت بيشتر ميتوان افسار زندگي را به دست گرفت.آرمان
امانا... قراييمقدم / جامعهشناس