کد خبر: ۹۱۸۲۵
تاریخ انتشار: ۰۰:۰۰ - ۱۳ دی ۱۳۹۴ - 2016January 03
شفا آنلاین>اجتماعی>یادتان هست زمانی «تضاراب آرا» مد شده بود؟ فرهنگ اختلاف نظر و داشتن نظری متفاوت؟ این ایده که داشت به فرهنگی عمومی تبدیل می‌شد، بدیلی برای همان دعوای بالا محله و پایین محله بود که شکل و شمایلی مدنی به خود می‌گرفت تا اینکه شبکه‌های اجتماعی و مجازی از راه رسیدند و سر و شکل تازه‌ای به این مسأله دادند.

  به گزارش شفا آنلاین، اینترنت مفهوم بالا محله و پایین محله را از میان برداشت و آدم‌های متفاوتی را با خرده فرهنگ‌های متفاوت دور هم جمع کرد اما به دلیل ویژگی «سرعت»، ظهور و بروز تضارب آرا و اختلاف نظر را هم شدت بخشید. حتماً شما هم نمونه‌های زیادی برای این داستان در ذهن دارید.


همین چند وقت اخیر فراخوان نخریدن خودرو مثال خوبی است یا حمله تروریستی به فرانسه یا دعوت از یک بازیگر سینما و تلویزیون به برنامه دید در شب و از همه پررنگ‌تر سخنرانی دکتر اباذری در دانشگاه تهران به بهانه مرگ مرتضی پاشایی خواننده پاپ.


در جریان فراخوان نخریدن خودرو تولید داخلی جامعه بشدت دوقطبی شد؛ عده‌ای با شعار بالا بردن کیفیت صنایع داخلی و احترام به مشتری به این فراخوان پیوستند و موضوع را حیثیتی کردند. قاعدتاً عده دیگری در مقابل به کارگرانی که بیکار می‌شدند و چرخ‌هایی که از کار می‌افتادند فکر می‌کردند و این فراخوان را نوعی پشت کردن به منافع ملی می‌دانستند. مخالفان می‌گفتند این هم برنامه‌ای سیاسی است که رسانه‌های مخالف دولت مردم را به آن تشویق کرده‌اند. خلاصه اینکه چه جوک‌هایی که ساخته نشد و چه فحش‌هایی که رد و بدل نشد. کاربری از موافقان فراخوان می‌نویسد: «یادمان می‌ماند پراید 94 یعنی چه!»


بعد از حمله تروریستی به پاریس و کشته شدن ده‌ها شهروند فرانسوی، عده‌ای از کاربران فیسبوک برای ابراز همدردی با مردم این کشور، عکس پروفایل خود را به رنگ پرچم فرانسه درآوردند و عده‌ای دیگر برای مقابله پرچم عراق و سوریه را انتخاب کردند؛ یعنی اگر تروریسم بد است و باید با مردمی که قربانی تروریسم هستند همدردی کرد پس ماهم با مردم عراق و سوریه همدردی می‌کنیم. اما موضوع دعوا بالا گرفت و از مسیر خود خارج شد و سر از جاهای دیگری درآورد.


کاربری از مخالفان چند روز پیش نوشت: «اینهایی که هنوز پرچم فرانسه رو از پروفایل‌شون برنداشتن، منتظرن اولاند با یه قواره پارچه بیاد از عزا درشون بیاره؟» و باز دعوا و جوک این طرفی و جوک آن طرفی. آیا این فرآیند، ادامه همان فرهنگ زیبای تضارب آرای جامعه مدنی است و اینکه هرکسی نظری دارد و چه خوب که نظر هرکدام از ما مثل هم نیست و این می‌تواند جامعه را پیش ببرد یا دعوای بی‌دلیل بالا محله و پایین محله که ریشه‌ای تاریخی دارد؟

  ما باهم بیگانه‌ایم
دکتر سعید معیدفر جامعه شناس و استاد دانشگاه در این باره می‌گوید: «متأسفانه ما درست نتوانسته‌ایم فرآیند صحیحی برای دیالوگ باهم داشته باشیم.

گاهی آنقدر باهم بیگانه‌ایم و ارتباط نزدیک نداریم که دیگر نمی‌توانیم به یکدیگر حق بدهیم. مثلاً راننده‌ها حقوق یکدیگر را رعایت نمی‌کنند حتی اگر خلاف هم بکنند، حاضر نیستند عذرخواهی کنند. چون این فرهنگ به آنها آموخته که همواره حق با آنهاست. این حکایت، حاکی از روش‌های آموزشی و تربیتی نادرستی که متأسفانه در جامعه ما وجود دارد؛ یعنی عنصر تحمل و استدلال و منطق درستی نیست و فقط تأکید روی فردیت و نظر شخصی و بی‌توجهی به دیگران است و بی‌احترامی به دیگری، عذر نخواستن از دیگران به خاطر حقی که از او تضییع کرده‌ایم و... متأسفانه این قضیه در فرآیند تربیتی و آموزشی هم مغفول مانده.»

معیدفر راه درمان را این‌گونه توصیف می‌کند:« یکی از راههای شکستن چنین فضاهایی قطعاً تعامل بیشتر با یکدیگر است و تغییر رفتار دولتمردان و مسئولان در جامعه. باید در عرصه‌های مختلف و در زیست و باهم بودن اشتراک داشته باشیم.


البته روزگاری شاید با هم دوست‌تر بوده‌ایم اما حالا دو تا همسایه یا کارمند و شهروندی که در یک مکان هستیم از هم خبر نداریم. باهم دشمن شده‌ایم و همدیگر را دفع می‌کنیم. برای همین است که در دیالوگ باهم مشکل داریم و در نهایت در رفتار و گفتار و کردار روزانه هم این وضعیت بسیار بروز می‌کند.»


در جریان سخنرانی دکتر اباذری استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران به بهانه مرگ مرتضی پاشایی فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی بسرعت دو قطبی شد. یک طرف ماجرا حق را به اباذری می‌داد و طرف مقابل را بیسواد و عوام می‌خواند و طرف دیگر هم بشدت از موسیقی پاشایی و جایگاه او در هنر دفاع می‌کرد و جبهه مقابل را از‌خود راضی و روشنفکر مآب و خارجی‌پسند و ادا اطواری می‌دید و اینکه چرا کسی در هر جایگاهی به خود اجازه می‌دهد پشت سر کسی که دستش از دنیا کوتاه است حرف بزند و طرفدارانش را
عوام بداند.

  سوژه اختلاف کم نیست
این روزها با تعدد سوژه نیز مواجه شده‌ایم؛ هر روز بهانه‌ای برای دوقطبی شدن فضای مجازی وجود دارد. دکتر امان الله قرایی مقدم جامعه شناس و استاد دانشگاه در این باره می‌گوید: «دو قطبی شدن خیلی هم خوب است. چون جامعه‌ای که یکدست و یکنواخت باشد و همه یک نوع طرز تفکر داشته باشند و دیدگاه دگماتیسم یا متحجرانه‌ای بر جامعه حاکم باشد، آن جامعه دیگر جامعه‌ای مرده است.

به قول دیوید رایسمن جامعه‌شناس امریکایی جامعه دنباله‌رو خواستار آن است که مردم یکجور عمل کنند که مقابل آن جامعه پلورآلیستی است، یعنی جامعه‌ای که چندگانگی فکری دارد. لازمه پیشرفت جامعه تنوع افکار عمومی است. این اعتقاد که کل جامعه باید در یک مسیر حرکت کند، اعتقاد کسانی است که درنهایت جامعه‌ای مرده و ساکن می‌خواهند. جامعه‌ای که در آن دموکراسی حاکم است، قاعدتاً افراد افکار و عقاید مختلفی دارند و گاهی مخالف همدیگرند و گاهی موافق. این جوامع در حال توسعه هستند.»

دکتر قرایی مقدم اعتقاد دارد جامعه ایرانی به دلیل تجربه استبداد طولانی و یکی دو هزار ساله چندان از قواعد گفت‌و‌گو آگاه نیست. البته جامعه استبدادزده به معایب دیگری نیز آلوده می‌شود که در کل نتیجه همه آن معایب تعارض فرهنگی و نداشتن زبانی مشترک است.

قاعدتاً اگر از روحیه همدلی و احترام و گذشت گذشتگان نیز حرف می‌زنیم چندان معنای اجتماعی وسیعی ندارد و به معنای نادیده گرفتن تعارض‌های عمیق فرهنگی در گذشته نیست:« ما مردم ایران تجربه تاریخی بیان مکنونات قلبی‌مان را نداریم. جامعه ما 2500 سال حکومت‌های مستبد داشته و مردم فرصت حرف زدن نداشته‌اند. اگر هم کسی حرفی زده سرش را بر باد داده مثل امیرکبیر، قائم مقام فراهانی، منصور حلاج، ابن مقفع و... شیخ سعدی هم شعری با این مضمون دارد «زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم/ به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم». به این اعتبار، قرایی مقدم عقیده دارد که به رغم پیشینه استبدادی  نظام های پادشاهی همین که در فضای مجازی، تنوعی از دیدگاه ها را شاهدیم نشان می دهد جامعه ایران، پوست انداخته و وارد فضای دیگری شده است.

  حرفی برای گفتن نداریم
به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان تجربه صد ساله عقب‌نشینی استبداد و پیشروی نیروهای مدنی پس از انقلاب مشروطه که با فراز و نشیب فراوان نیز رو به رو بوده چندان تاریخ بلندی برای تصحیح همه رفتارهای ناپسند نیست.

دکتر قرایی مقدم می‌گوید: «کورت لوین، روانشناس اجتماعی در دانشگاه ام آی تی آزمایشی را روی سه گروه 5 نفری دانش آموزان انجام داد؛ گروه اول به شیوه استبدادی مدیریت می‌شدند و 30برابر بیشتر خشونت بین افراد این گروه بود. در گروه استبدادی همه تقصیرها به گردن همسایه بغلی و دیگران انداخته می‌شود. گروه دوم گروهی بود که دموکراسی بر آن حاکم بود و گروه آخر گروهی که مدیریت آن به عهده همه بود.

کشورهایی مثل عراق، لیبی یا مصر چرا درست نمی‌شوند و یکسره در حال آشوب هستند؟ چون تجربه‌ای غیر از استبداد نداشته‌اند. کشورهایی که استبدادزده هستند تحمل شنیدن حرف دیگران را ندارند. به قول ویلفردو فدریکو جامعه شناس، استبداد در گوشت و پوست و خون آنها رسوب کرده. این‌گونه افراد حرف منطقی را هم گوش نمی‌کنند و تا بحث شروع می‌شود فحاشی می‌کنند.

سال‌ها طول خواهد کشید این‌گونه افراد که این رسوبات غلیظ در ذهنشان نشسته بتوانند منطقی حرف بزنند و به حرف دیگران گوش کنند. یکی از نشانه‌های یک جامعه استبدادزده تملق و چاپلوسی است که جایگزین گفت‌و‌گو می‌شود و در تاریخ ماهم تا دل تان بخواهد پررنگ است. جامعه ایران هم بی نصیب از سنت استبداد اجتماعی نبوده است اما از یکی دو سده پیش تاکنون با تمرین دموکراسی و گفت وگو به جنگ روحیه خودکامگی رفته است و از بسیاری از کشورهای منطقه جلوتر است.»

قرایی مقدم بهترین راه درمان را مشارکت‌های مردمی، دانشجویی، مشارکت جوانان، دانش‌آموزان و همه اقشار در سطح جامعه می‌داند.ایران
 

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: