بارندگیهای تابستان، بارشهای دلپذیر برف و باران در بیشتر استانهای
کشور شاید این تصور را بهوجود آورد که بارندگیها نسبت به سال گذشته
افزایش یافته است، بنابراین هشدار کم آبی برای چیست؟
برای یافتن پاسخ این پرسش باید از تاریخ کشورمان کمک بگیریم؛ ایران در
کمربند خشکی قرار گرفته که از هزاران سال پیش نیز با بحرانهای کم آبی
روبهرو بوده و آثار و عوارض آن را حتی در آثار ادبی و تاریخی هم میتوان
رصد کرد، چنان که فردوسی فرمود: «ز باران هوا خشک شد هفت سال/ دگرگونه شد
بخت و برگشت حال»حفر چاه و قناتهای فراوان در مناطق شرقی کشور که بیشتر با
مشکل کم آبی دست و پنجه نرم میکردند گواه بر این ادعاست که کشورمان اقلیم
گرم و نیمه خشکی داشته و دارد و در طول هزاران سال با مدیریت در مصرف آب،
بحرانها را پشت سر گذاشته است.
از سویی آمارهای جهانی از میانگین بارندگی 250 میلیلیتری در ایران، البته
در زمان نرمال حکایت دارد و این در حالی است که میانگین میزان بارندگی در
جهان 900 میلیلیتر است. وجود دشت کویر و کویر لوت هم نشان از اقلیم مستعد
خشکسالی از گذشته تا امروز سرزمینمان دارد. برخی کارشناسان گرم شدن زمین
را ناشی از تولید گازهای گلخانهای میدانند و عدهای هم بر ضعف در مدیریت
آب و استفاده نادرست از منابع آب تأکید میکنند.
مهندس طالب حیدری، رئیس اداره هواشناسی کردستان در تشریح گزارش ناسا به
«ایران» میگوید: «در این گزارش به کشورهایی مثل ایران، عراق، ترکیه و
سوریه هشدار جدی داده شده است که بهخاطر استفاده نامطلوب از منابع آبی در
خطر خشکسالی و بحران آب قرار خواهند گرفت. در بخشی از این گزارش آمده که
بعید نیست بین 30 تا 40 سال آینده بخشهای وسیعی از ایران به بیابان مطلق
تبدیل شود. باید اشارهای داشته باشم به بارندگیهای اخیر. بارشها در
پاییز حالت نرمال و طبیعی داشت و در پی تداوم این بارندگیها در فصل زمستان
میتوانیم امیدوار باشیم که برخی از تالابها و حتی دریاچه ارومیه که
وضعیت نگرانکنندهای دارند دست کم به نسبت سال گذشته از وضعیت بهتری
برخوردار باشند.»
وی در ادامه میافزاید: «باید به نکتهای اشاره کنم که بسیار مهم است؛ بیشتر مردم تصور میکنند که اگر در یک سال بارندگی خوبی داشتیم و سدهایمان پر شد، پس دیگر مشکل کم آبیمان برطرف شده است ولی اینچنین نیست؛ شاید سدها پر شدهاند ولی سفرههای زیرزمینی بهخاطر مصرف بیش از حد و نبود مدیریت در حال خشک شدن هستند و تنها 15 درصد از آنها باقی مانده است.
خشکسالی پدیدهای نیست که بتوان آن را در سالهای ابتدایی تشخیص داد، بلکه این پدیده به مرور خود را نشان میدهد و تأثیراتش را بروز میدهد. کشورما 15 سال است که درگیر خشکسالی است و در طول این سالها استفاده نامناسبی از 85 درصد از منابع زیرزمینی داشتهایم و زمینها و باغهایمان را با این ذخایر بسیار حیاتی آبیاری کردهایم بدون اینکه برای آینده نقشهای داشته باشیم.
با بررسی آمار بارشهای امسال میشود گفت به وضعیت نرمال و طبیعیمان
برگشتهایم ولی بازهم درگیر خشکسالی هستیم و برای بازگشت به وضعیت قبلی با
همان منابع دستکم نیاز به 20 سال صرفهجویی و بارشهای طبیعی داریم. باید
مثالی در این رابطه بزنم؛ وقتی پدر خانوادهای که حقوق مناسبی دارد هر ماه
بخشی از حقوقش را به عنوان پسانداز کنار میگذارد هنگامی که برای چند ماه
بیمار میشود، میتواند از پساندازش برای گذران زندگی خود و خانوادهاش
استفاده کند ولی پس از بازگشت به کار برای اینکه به وضعیت گذشتهاش با همان
مقدار پسانداز برگردد چارهای ندارد جز اینکه صرفهجویی و پسانداز کند
تا خیالش بابت آینده راحت باشد. حالا ماهم باید برای بازگشت به همان وضعیت
خوب قبلی، الگوی مصرف آب در بخش کشاورزی، صنعت و خانگی را تغییر دهیم.
ناسا هم پیشبینی کرده که با این روال مصرف آیندهای خشک در
انتظارمان خواهد بود.»هنگامی که خشکسالی اقلیمی به پایان میرسد و بارش به
شرایط طبیعی باز میگردد، نوبت به ترمیم شرایط آبهای سطحی و زیرسطحی
میرسد که تحت شرایط خشکسالی بشدت افت کردهاند. در این حالت ابتدا رطوبت
خاک به حالت طبیعی برمیگردد و سپس آبهای سطحی، دریاچهها، مخازن و
نهایتاً سفرههای آب زیرزمینی ترمیم میشوند.
در این چند سال الگوی اشتباه مصرف و نبود نظارت بر میزان بهرهبرداری از
آبهای زیرزمینی گذشته از اینکه خطر بیآبی را پیش روی ما قرار داده، از
طرفی به کوچ روستاییان و حتی عشایر به حاشیه شهرهای بزرگ و بیکاری و صدها
ناهنجاری فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی دیگر نیز دامن زده است.
باید به نقش سدهای ناکارآمد و بدون توجیه ساخت نیز اشاره کرد که ضررشان به مراتب چندین برابر سود آنها بوده. خشک شدن دریاچه ارومیه محصول ساخت سدهای بیحساب و کتاب در منطقهای پر آب و حفر چاههای عمیق بیشمار در حاشیههای این دریاچه است.
موضوعی که شاید در دولتهای گذشته به آن اهمیتی داده نشد، اصلاح الگوی مصرف آب و مدیریت آن بود و اکنون خشکسالی میوه تلخی به بار آورده است؛ اگر بتوان با فرهنگسازی و آموزش و اصلاح فرهنگ مصرف آب در بخش کشاورزی و صنعت، آب را مدیریت کرد و به جای پرداخت پول به کشاورزان و باغداران خسارت دیده، بین زمین و منابع محدود آبی تعادل برقرار کرد، آن وقت است که میشود گفت وضعیت عادی است.
البته تنها گرم شدن هوا و مصرف بیرویه آب را نمیتوان دلایل بروز خشکسالی دانست بلکه تغییر در کاربری زمینهای جنگلی به کشاورزی، جنگل تراشی، تخریب خاک و تغییرات کاربری اراضی در بالادست حوزههای آبی و خشک شدن اراضی پاییندست و وقوع سیل و شسته شدن خاک را هم میتوان از جمله عوامل دیگر معرفی کرد. به طور مثال جنگلهای بلوط غرب کشور که روندی چندصد ساله را برای رشد و انبوه شدن پیمودهاند اگر دچار آتشسوزی شوند دیگر نمیتوان امیدی برای رشد درخت داشت و نبود درخت یعنی وقوع سیل و درنهایت بروز خشکسالی.
نسخه شفابخش آسمان برای تالابها
تصویر تالابهای بیمار دل آدم را میلرزاند. «بیمار» شاید بهترین صفتی است
که میتوان به تالابها داد؛ تالابهایی که مهمترینشان در کنوانسیون
بینالمللی رامسر به ثبت رسیدهاند و روزگاری برای خودشان بستری گسترده و
درخشان از آب بودهاند. حالا اما چند سالی است که خشکسالی امان تالابها را
بریده. چندتایشان دیگر نفسهای آخر را میکشند و چندتا هنوز امید دارند
دوباره جان بگیرند.
بارندگیهای اخیر اما پیک خوش خبری برای تالابهای
ایران بود. گرچه بسیاری از کارشناسان معتقدند بارندگیهای پاییز امسال،
تأثیر چندانی بر حل بحران خشکسالی ندارد، اما تعدادی دیگر نیز این وضعیت را
نسخه شفابخش آسمانی میدانند؛ نسخهای شفابخش برای بیماری تالابها که طبق
آمار حدود 75 درصدشان خشکیدهاند.چندی پیش معصومه ابتکار، رئیس سازمان
حفاظت محیط زیست، تعداد تالابهای در معرض خطر را 70 تالاب عنوان و اعلام
کرد که دولت یازدهم برنامههای حفاظتی مدیریت تالابها را با همکاری مردم و
جوامع محلی در دست اجرا دارد.
محسن سلیمانی، مدیرطرح ملی حفاظت از
تالابهای ایران نیز نهایی شدن برنامه مدیریت جامع برای تالابهای مهم و
کلیدی را از اقدامهای کلیدی و در دستور کار عنوان کرد که با مشارکت
ذی نفعان تالابها صورت میگیرد؛ تالابهایی که نام ارومیه، پریشان و
شادگان در صدرشان دیده میشد و هامون در سیستان و بلوچستان، آلما گل و آجی
گل در گلستان، حله در بوشهر، زریوار در کردستان، میقان در مرکزی، چغاخور در
چهارمحال و بختیاری و حرا در هرمزگان را نیز باید به فهرست شان
اضافه کرد. این 10 تالاب، به عنوان مهم ترین و البته در معرض خطرترین
تالابها در اولویت قرار گرفتند تا برنامه حفاظتی و احیای آنها اجرایی شود.
تالابهای بیمار و رو به احتضار البته همچنان چشم به آسمان داشتند؛ آسمانی
که در سومین فصل سال، بر خلاف سالهای قبل بنای باریدن گرفت تا شاید درد
بیدرمان خشکسالی سالهای پیشین را اندکی مرهم شود.
احمد رضا لاهیجان زاده، مدیر کل اداره حفاظت محیط زیست استان خوزستان
میگوید بارندگیهای اخیر باعث شد تا آب تالاب بینالمللی شادگان 90
میلیمتر افزایش یابد و بسیاری از آبگیرهای خشک آن زنده شوند.
او ابراز امیدواری میکند که در صورت ادامه روند بارندگیهای امسال
تالاب شادگان از بحران کم آبی خارج شود.حسین دلشب مدیرکل حفاظت محیط زیست
استان بوشهر نیز با اشاره به بارندگیهای روزهای اخیر در این استان،
میگوید این بارشها پاسخ طبیعت به خشکسالیهاست و باعث شده تالابهایی
همچون حله جانی تازه بگیرند.
بارندگیهای مطلوب در سال آبی جاری که در
مقایسه با مدت مشابه سال قبل افزایش بسیار چشمگیری داشته، باعث شده میزان
سطح آب دریاچه ارومیه به 29/1270 متر برسد. البته با وجود اینکه تراز
فعلی آب دریاچه ارومیه در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته پنج سانتیمتر
کاهش نشان میدهد، اما بارندگیهای اخیر شادابی و طراوت خاصی به جزایر
اطراف این دریاچه بخشیده است. باقی تالابها نیز وضعیتی کم و بیش مشابه
دارند. افزایش نه چندان چشمگیر سطح آب در آنها، امیدوار کننده است و با
توجه به اینکه پیشبینیهای هواشناسی حاکی از ادامه روند بارندگیهاست،
امید میرود وضعیت تالابهای بیمار تا حدودی بهبود یابد و خون تازهای در
رگهای خشکشان جاری کند.ایران