کد خبر: ۸۹۳۲۲
تاریخ انتشار: ۰۷:۵۹ - ۲۴ آذر ۱۳۹۴ - 2015December 15
شفا آنلاین>اجتماعی>یک دهکده و انبوه چراغ‌های خاموش. یک دهکده که نه! دهها دهکده و شهرک در سراسر کشور. یک یا دو خانه ویلایی که نیست، ده‌ها و صدها ویلای کوچک و بزرگ که شاید فقط چند روز در سال چراغ‌های‌شان روشن شود.
به گزارش شفا آنلاین، بقیه سال اما در تاریکی مطلق فرو رفته‌اند. ویلاهایی که برای استراحت چند روزه صاحبان‌شان تدارک دیده شده‌اند.

این دهکده‌های ساحلی در جنوب و شمال کشور اما تنها واحدهای مسکونی خالی کشور نیستند. کارشناسان اقتصادی می‌گویند، حدود یک میلیون و 400 هزار واحد مسکونی خالی در کشور هست، معادل بیست میلیارد دلار. می‌گویند اندازه ایجاد 437 هزار شغل پایدار، سرمایه‌هایی هستند که در این خانه‌های خالی حبس شده‌اند.
برخی می‌گویند سرمایه‌دار حق دارد از ثروتش کمال استفاده را ببرد. دوست دارد چند ویلا داشته باشد و فقط به‌اندازه چند روز در سال از آن استفاده کند. کدام قانون مالکیت را محدود می‌کند؟ برخی دیگر اما معتقدند این نوع سرمایه‌داری بی‌مسئولیتی است.

سرمایه‌دارهم بالاخره در قبال جامعه‌اش مسئول است یا نه؟ آیا این روش انباشت سرمایه به شکاف طبقاتی و دور شدن مردم از یکدیگر و ایجاد یک جامعه دوقطبی و چندقطبی دامن نخواهد زد و چرا صاحبان خانه‌های خالی موظف به پرداخت مالیات نیستند؟

کارشناسان اقتصادی اما موضوع را کلان‌تر می‌بینند، اینکه در سال‌های اخیر به خاطر تورم زیاد، سرمایه‌داران چاره دیگری نداشته و ترجیح داده‌اند سرمایه‌شان را در امن‌ترین جای ممکن بگذارند؛ یعنی همان مسکن و این مسأله فقط نوک کوه مشکلات را دیدن است و نه همه آن را.

حسادت یا شکاف طبقاتی
 در یکی از همان دهکده‌های ساحلی می‌بینمش، از همان‌ دهکده‌هایی که پر است از ویلاهای میلیاردی.همان‌ها که استخرهای بزرگ دارند و حیاط‌های پردرخت و قشنگ. گاهی کارهای خدماتی ویلاداران را انجام می‌دهد. اما بیشتر اوقات اینجا کار دیگری دارد؛ یواشکی می‌آید و زباله‌هایش را در حیاط چند تا از ویلاها خالی می‌کند. ماه‌هاست کار درست و حسابی با درآمد مشخص ندارد.40 ساله است، ازدواج هم نکرده.

  خارج از دهکده درست رو به روی همین ویلاها اتاق کوچکی دارد. یواشکی آشغال‌ها را می‌ریزد، طوری که کسی نبیندش، اما این بار من او را دیده‌ام. می‌گوید از این آدم‌ها، از این پولدارها متنفر است:«باورت نمیشه، فقط چند روز در سال اینجا می‌آیند. چند تا خانه دارند. همه جا.همه‌شان ماشین‌های گران دارند. با فروش همین یک ویلا می‌توانند، چند شغل درست کنند. اما مگه بیکاری ما برایشان اهمیت دارد. مگه اصلاً ما را می‌بینند؟» گاهی آشغال سطل‌های زباله عمومی را هم بار می‌کند و در حیاط ویلاها خالی می‌کند، بعضی اوقات شبانه.
 - حالا مگه آشغال ریختن تو در این خانه‌ها مشکلی را هم حل می‌کند؟ یعنی برایت کاروبار می‌شود؟
- نه اما دست کم دلم خنک می‌شود که. این انصاف نیست یکی همه چیز داشته باشد و یکی هیچی.  
- اما همان‌ها خیلی اوقات به تو کار می‌دهند.
- چه کارهایی! با درآمد 5 هزاری- ده هزاری! کارهای الکی. تا بتوانم اذیتشان می‌کنم.
از این اتفاقات دور و برمان کم نمی‌بینیم، ماشین‌های گران قیمتی که رویشان خط و خش می‌افتد. خانه‌هایی که زیر و رو می‌شوند، به خاطر همین حسادت‌ها، حسادت‌هایی که شاید علت‌شان بیش از آنکه  شخصی باشد، اجتماعی- فرهنگی است و ناشی از شکاف طبقاتی؛ ثروت و فقر.

فخرفروشی‌های سبک و افزایش نوکیسگی در دولت  دهم
 مسئولان مسکن کشور اعلام کرده‌اند، بیشتر واحدهای مسکونی خالی،  واحدهای لوکس هستند و بیش از 4 میلیون تومان به ازای هر متر مربع قیمت دارند.
کمال اطهاری، پژوهشگر و کارشناس اقتصادی در این‌باره   بیشتر توضیح می‌دهد و اینکه مسئولیت اجتماعی سرمایه‌دار چیست؟
«هرسیستمی عوارض نامطلوب خود را دارد، تجربه جهانی هم ثابت کرده جایگزین نظامی که در آن مالکیت خصوصی نباشد و همه چیز در مالکیت عمومی قرار بگیرد، ناکارآمد است. این افراد هم حق دارند، خانه‌های ویلایی داشته باشند اما باید مالیات آن را بپردازند.

ما نباید با این موضوع برخورد و نقد مستقیم کنیم. چون ممکن است خانواری چند ویلا هم داشته باشد اما نوآوری‌هایی هم داشته باشد، ما با نقد افراطی، آنها را هم نشانه می‌گیریم. خانواده‌هایی هستند که سخت کار می‌کنند و اوقات فراغت‌شان را در ویلا‌شان سپری می‌کنند، این مشکل آفرین نیست اما سیستم مالیات باید جایگزین شود تا شکاف درآمد در جامعه زیاد نشود. در برخی کشورها سرمایه‌داران جزیره دارند اما در قبال آن مالیات سنگین می‌پردازند.»

  او با تأکید بر اینکه در اقتصاد رانتی شکاف طبقاتی افزایش می‌یابد تأکید می‌کند:«درقانون اساسی سوئد و اتحادیه اروپا  تأکید شده وقتی شکاف درآمد بین مردم از حد مشخصی بیشتر شود، مردم آن جامعه تشکیل جامعه واحدی را نمی‌دهند و این شکاف در واقع جامعه را به چند جامعه تقسیم می‌کند. کسی که قواعد محیط زیستی را رعایت نمی‌کند و مالیات نمی‌دهد نمی‌تواند عضوی از جامعه باشد.»

  او در پاسخ به نگرش‌های خاصی مانند «نفرت اجتماعی» که در نتیجه شکاف طبقاتی گاه بین افراد ثروتمند و فقیر جامعه به وجود می‌آید، می‌گوید:«هر کسی در جامعه کار خود را می‌کند، ثروتمندان دلایل و تقصیرات خاص خود را دارند و دیگران هم می‌توانند قضاوت خود را بکنند. اما آنچه مهم است دولت به عنوان نماینده مردم وظیفه دارد و باید برایش مهم باشد تا جلوی چنین شکاف‌هایی را بین مردم بگیرد، چرا که در نهایت این شکاف برای دولت و جامعه اصلاً خوب نیست.

دولت باید به فکر وحدت، رفاه اجتماعی و رفاه اقتصادی باشد.»
به گفته این کارشناس مسائل اقتصادی، در دولت قبل شکاف درآمدی بین افراد جامعه بشدت زیاد و تفاخرهای سبک و رفتارهای نوکیسگی چنان افزایش یافت که هرگز در جامعه ایران سابقه نداشت. اخذ مالیات از کسانی که خانه‌های خالی دارند راهکاری است که او برای حل این مشکل بارها بر آن تأکید می‌کند: «معمولاً هر وقت صحبت از اخذ مالیات برای خانه‌های خالی می‌شود، سرمایه‌گذاران پشت شعارهای تو خالی قایم می‌شوند، درحالی که در اقتصاد آزاد کسی نمی‌تواند رانت‌جویی کند و باید بابت همه دارایی‌هایش مالیات بدهد. در چنین اقتصادی کسی که یک خانه خالی دارد اگر بابتش چند سال مالیات نپردازد، مجبور است در نهایت کل خانه را بفروشد تا مالیات آن را بدهد.

اخذ این مالیات هم در سایه قوانین دهن پر کن ممکن نیست و نیازمند مبارزه با انحصار قدرت و انحصار اقتصادی و سیستم مالیاتی همه جانبه است.»  او دو شیوه سلبی یعنی اخذ مالیات و شیوه ایجابی یعنی انگیزه‌بخشی برای سرمایه گذاری در بخش مولد مادی و معنوی جامعه را از راه‌های حل این مشکل می‌داند.

  سرمایه داران و مسئولیت اجتماعی ‍
اما سرمایه‌داران واقعاً در قبال جامعه خود مسئول نیستند؟ آیا آنها نباید بخش کوچکی از دارایی‌های خود را که این گونه در بخش مسکن ذخیره شده، صرف ساختن جامعه‌ای بهتر کنند. حالا نه به معنای اشتراک‌گذاری دارایی‌های‌شان که اختصاص دادن بخش کوچکی از آن.همین چند روز قبل بود که مارک زاکربرگ، بنیانگذار شبکه اجتماعی فیس بوک همزمان با به دنیا آمدن فرزندش 99 درصد از سهام فیس بوک را بخشید. برای آینده و دنیایی بهتر، هرچند اقدام او منحصر به فرد است و نمونه‌اش در دنیا کمتر دیده شده اما بسیاری از سرمایه‌داران در سراسر دنیا بخشی از سرمایه‌شان را برای کارهای خیریه و ساختن جامعه‌ای بهتر اختصاص می‌دهند. تا آنجا که جامعه امریکا با اقتصادی کاملا آزاد، بیشترین خیریه‌های دنیا را نیز دارد.
سعید لیلاز، اقتصاددان اما با این نظر به کلی مخالف است و در گفت‌و‌گو با «ایران» تأکید می‌کند: «سرمایه‌داری بی‌مسئولیت و با مسئولیت نداریم. سرمایه دنبال حداکثرسازی خودش است و سرمایه هم از سرمایه‌دار جدا نیست. پس نمی‌توان گفت سرمایه مسئول و غیرمسئول. اگر سیستم اقتصادی به سمتی برود که آدم‌ها سرمایه‌گذاری در بخش مسکن را مناسب ببینند معضل 120 میلیون متر مربع فضای مسکونی در کشور به وجود می‌آید. این مسأله اساسش معضلی اقتصادی است. در دوره اصلاحات، سالانه 70 تا 75 میلیون متر مربع خانه ساخته می‌شد و این دوره اوج رشد اقتصادی بود. بعد از آن تا 125 میلیون متر مربع هم خانه ساخته شد، بدون اینکه کسی بخواهد بخرد. شما در خبرها می‌شنوید سرمایه‌داری امریکایی خانه‌ای با 30 اتاق دارد، این آثار میلیاردر شدن است. سرمایه‌دار به دنبال مطلوبیت و حداکثر‌سازی لذت است و این موضوع را خیلی خوب می‌توان در نظریه اصالت مطلوبیت جرمی بنتام دید.»  نظریه‌ای که لیلاز از آن نام می‌برد، نظریه‌ای  در علم اقتصاد است که  بر اساس آن انسان‌ها در پی به حداکثر رسانیدن لذت و رفاه هستند و تمامی اعمال آنها در این راه رفتاری عقلایی محسوب می‌شود. هرچند این روزها با رواج فعالیت‌های داوطلبانه و خیریه‌ای می‌توان گفت این رفتارها نیزعقلانی است و آدم‌ها را به همان لذت یا مطلوبیت می‌رساند.

لیلازمی‌گوید: «اما آنچه شما از آن سخن می‌گویید افزایش شکاف درآمد یا همان دو قطبی شدن جامعه است و البته جامعه دو قطبی مطلوب نیست و بورژوازی محدود به لحاظ تعداد و نیرومند به لحاظ مادی به قطبی شدن جامعه می‌انجامد و نفرت برمی‌انگیزد. نمی‌توانیم ساده‌ترین راه حل یعنی تقسیم این ثروت را پیشنهاد بدهیم. جز از طریق ساماندهی اقتصاد، راه حلی برای این مشکل وجود ندارد. امکان گرفتن مالیات عادلانه هم در این سیستم نیست. نه تکنولوژی‌اش را داریم و نه امکانات شناسایی مثلاً همین خانه‌های خالی. پس بهتر است منشأ توزیع رانت را شناسایی کنیم و جلویش را بگیریم. اگر این کار را بکنیم، بعد دنبال پس گرفتن ذره‌ها نمی‌افتیم.»
 او تأکید می‌کند طی همین دو سال گذشته، دولت روحانی توانسته جلوی 20 تا 30 میلیارد دلار رانت‌خواری را بگیرد. یعنی جلوی منافذ توزیع رانت را گرفته. اگر دولت‌ها جلوی این موارد را نگیرند، بعداً مجبور می‌شوند از ذره‌ها مالیات بگیرند.
او در پایان سخنانش باز هم  تأکید می‌کند: «اگر این آدم‌ها هم ویلا و آپارتمان نخرند باز هم در اصل ماجرا تفاوتی نمی‌کند و این مثل یک کوه یخ است که شما نوکش را می‌بینید و یک دهم بورژوازی را هم با آن نمی‌توان دید.»
یک دهکده و چراغ‌های خاموش، چراغ‌هایی که فقط  گاهی روشن می‌شود، چراغ‌هایی که شاید روزی در آینده‌ای نه چندان نزدیک برای دیگران هم روشن شود. برای مطلوبیت همه و نه فقط برای صاحبان‌شان.
 

  بابیت‌های ایران


1- در اینکه تئوری‌ها گاه حقه می‌زنند و به ضد خود تبدیل می‌شوند شکی نیست؛ ویکتور هوگو بر پایه نظریه کانت که می‌گفت «زیبایی غایت خود است و اثر هنری نمی‌تواند هدفی جز خود داشته باشد» به تئوری «هنر برای هنر» رسید و اینکه چنین مکتبی جایی برای مسئولیت اجتماعی هنر و مفاهیم اخلاقی و... نیست. اما از دل چنین نظریه‌ای رمان بینوایان بیرون آمد که یکسره مسئولیت اجتماعی است.

در مقابل، ژان پل سارتر بر مسئولیت اجتماعی هنر تأکید ورزید؛ مسئولیتی که بدون آن آزادی نیز بی‌معنا خواهد بود اما برآیند چنین نظریه‌ای رمان «تهوع» بود که نه چیزی از درد توده‌های اجتماعی در آن هست و نه کسی از این اقشار می‌تواند آن را خوانده باشد. اگر به جامعه خود و گفتمان‌های سیاسی دو سه دهه اخیر بنگریم  باز حقه تئوری را خواهیم دید؛ دولت سازندگی امنیت سرمایه و حمایت از سرمایه‌دار را سرلوحه کار خود قرار داد اما عملاً چنین رویکردی منجر به تولید کار شد که در نهایت اقشار زحمتکش از آن نفع بردند و درنهایت به رونق اقتصاد ملی نیز کمک کردند. دولت اصلاحات که گشایش سیاسی و اجتماعی را سرلوحه کار خود داشت بی‌هیچ ادعایی در زمینه اقتصاد بیشترین رشد اقتصادی را فراهم آورد. دولت مهرورزی اما داعیه حمایت از قشرهای ستمدیده و رنج کشیده را داشت و از این رهگذر امنیت سرمایه را از بین برد و بیشترین ستم را به رنج‌کشیدگان روا داشت. با این مقدمه می‌توان گفت نظریه کسانی چون دکتر لیلاز که اقتصاد را جدا از مفاهیمی چون مسئولیت و بی‌مسئولیتی بررسی می‌کنند و آن را یک مقوله کاملاً علمی می‌بینند، ناظر بر بی‌اخلاقی اقتصادی و برج عاج نشینی نیست، بلکه باور به کارکردهای طبیعی و علمی اقتصاد در یک شرایط سالم است.
2- اقتصاد ایران ترکیب عجیبی است از ویژگی‌های اقتصاد آزاد امریکایی، اقتصاد آزاد همراه با حمایت‌های اجتماعی اروپایی، اقتصاد کوپنی و یارانه‌ای بلوک شرق سابق، اقتصاد نفتی کشورهای عربی و حتی رانت‌‌خواری‌ اقتصاد‌های بیمار جهان. قاعدتاً در چنین جامعه‌ای با یک اقتصاد بیمار و مملو از خواسته‌های تلنبار شده و فاصله طبقاتی رنج‌آور، آنکه در حیاط خانه ثروتمندی زباله می‌ریزد یا ماشین‌اش را خط می‌اندازد، بی‌ضررترین و طبیعی‌ترین کار ممکن را انجام می‌دهد.
3- سینکلر لوییس نویسنده امریکایی رمانی دارد به نام «بابیت» که داستانی است جذاب از طبقه نوکیسه امریکا. این رمان در دهه دوم قرن بیستم چنان شهرتی به هم زد که بابیت معادل نوکیسه شد؛ بابیت‌ها به تعداد ویلاهای‌شان می‌نازند، از ساعت‌های میلیونی و فرمان ماشین‌های میلیاردی‌شان عکس می‌گیرند، شب عروسی‌ شلوار پاره پاره جین می‌پوشند و عینک دودی می‌زنند و با کاروان عروس راهبندان درست می‌کنند. به نظر شما چند سال دیگر می‌توان شاهد نگارش رمان بابیت‌های ایران بود؟ آیا بخشی از نویسندگان ما خود تبدیل به بابیت نشده‌اند؟

4-اینکه اقتصاد علم است و علم را نمی‌توان با گزاره‌های اخلاقی مخلوط کرد، حرف درستی است. چنانکه دولت پیشین تلاش کرد گزاره‌های اخلاقی را جایگزین معادلات اقتصادی کند و عملاً نتیجه عکس گرفت. اما اگر نه از دریچه صرف اقتصادی بلکه جامعه‌شناختی به پدیده بابیت‌های ایران بنگریم چه؟ آیا باز می‌توان یکسره مسئولیت اجتماعی ثروتمندان را نادیده گرفت؟ آیا می‌توان چشم‌ها را به روی چاق‌ها و لاغرهای جامعه بست و به تحلیل صرف اقتصادی بسنده کرد؟

5-هم آن کسی که زباله در حیاط ویلای ثروتمندی می‌ریزد معلول اقتصاد بیمار است و هم بابیتی که فرهنگ و اخلاق سرمایه را نمی‌شناسد؛ با این دو چه کنیم؟ به یکی سبد غذا بدهیم و آن یکی را نصیحت کنیم؟ کاری شبیه گذاشتن دستمال خیس روی پیشانی تب‌دار یا خشکاندن ریشه بیماری؟ ریشه بیماری کجاست؟ در زمین‌خواری و جنگل‌خواری و کوه‌خواری و تغییر کاربری و رانت خواری؟ اگر این‌طور است با چه اراده‌ای و چه ساز و کاری می‌توان وارد عرصه شد تا دیگر جوان 25 ساله‌ای صاحب 65 شرکت نشود و جوان 25 ساله دیگری برای نصف بربری دستش را دراز نکند. جایگاه اخلاق در اقتصاد کجاست؟ایران

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: