به گزارش شفا آنلاین،چنين شرايطي هم براي بيماران و هم براي کادر درماني آنان
اميدوارکننده است؛ زيرا براساس مطالعات PRODIGE و MPACT، بسياري از
مبتلايان به اين نوع بدخيمي، کانديداي مناسبي براي درمانهاي استاندارد خط
اول نيستند..
دکتر ديلارا اخندوا، از بخش مديکال انکولوژي بيمارستاني آموزشي در والنسياي اسپانيا ميگويد: «کمتر از يک چهارم بيماران داوطلب مبتلا به بدخيمي پيشرفته پانکراس، براي ورود به مطالعات باليني PRODIGE و MPACT واجد شرايط بودند.
وضعيت بد عملکردي بيمار و پيشرفت کامل بيماري در محل يا بيلي روبين افزايش يافته، علل عمده عدم امکان شرکت آنها در مطالعات بودند. طبق يافتههايي که امسال توسط دکتر اخندوا در کنگره اروپايي سرطان ارائه شد، در حال حاضر دسترسي به درمانهاي قابل تحملتر توسط بيمار، يک نياز اجتناب ناپذير و فوري است.
اين وضعيت براي جمعيت زيادي از مبتلايان به بدخيمي
پيشرفته پانکراس با اختلال عملکردي اعضا-نظير افراد نحيف و سالمندان-جديتر
است. در نهايت، دکتر اخندوا و همکارانش، يافتههاي حاصل از بررسي مستمر211
بيمار مبتلا به بدخيمي متاستاتيک غيرقابل جراحي پانکراس را ارزيابي کردند.
مطالعه PRODIGE، درمان بيماران با فلورواوراسيل، لوکوورين، ايرينوتکان،
اگزاليپلاتين و مطالعه MPACT، بيماران تحت درمان با جمسيتابين به همراه
پاکليتاکسل متصل به آلبومين غيرذرهاي را تحت نظر گرفتند.
اين مطالعات نشان
دادند که شانس بقاي بيماران تحت درمان با اين داروها در مقايسه با بيماران
دريافتکننده درمان استاندارد جمسيتابين تنها، افزايش قابل توجهي مييابد و
در نتيجه، در استانداردهاي اخير به عنوان درمان خط اول مبتلايان به بدخيمي
پانکراس تعريف شدند. از ميان 211 بيمار شرکتکننده در مطالعات، 44درصد
وضعيت عملکردي(performance status)بالاي 2، 25درصد سطح بيليروبين تام بيش
از 5/1 برابر بالاترين حد طبيعي و 25درصد هم عملکرد کبدي مختلي داشتند.
به
طور متوسط، شانس بقاي کلي (overall survival) بيماران شرکتکننده در مطالعه
FOLFIRINOX بيشتر بود (3/7 ماه)؛ اما اين رقم هنوز هم کمتر از مقادير
گزارش شده در مطالعه PRODIGE (5/8 ماه) است. طبق ادعاي دکتر اخندوا، اين
يافتهها نشان دهنده محدوديت اثر رژيمهاي درماني استاندارد هستند.
گزينههاي جديد
خوشبختانه،
داروهاي جديدي در دست توليد هستند که ميتوان از آنها براي درمان خط اول و
نيز خط دوم بدخيمي متاستاتيک پانکراس سود جست. به اعتقاد دکتر اندرو کو،
استاد بدخيميهاي گوارشي در مرکز سرطان هلن ديلر در سانفرانسيسکو،
استراتژيهاي درماني جديد روي 3 دارو متمرکز شدهاند: فرمولاسيون ليپوزومال
کپسول دار ايرينوتکان که توسط سازمان غذا و داروي آمريکا در اکتبر امسال
تاييد شد؛هيالورونيداز و روکسوليتينيب(Ruxolitinib )با نام علمي جکافي، از
جمله داروهاي متعددي هستند که در مطالعات باليني روي بدخيمي پانکراس، اثر
درماني قابل توجهي از خود نشان دادهاند. دکتر کو که يافتههاي بهدست آمده
را در سمپوزيوم ويژهاي در نشست سالانه انجمن کلينيکال انکولوژي آمريکا
ارائه کرد ميگويد: «الگوريتم مورد استفاده براي انتخاب درمان مبتلايان به
بدخيمي پانکراس به زودي از اين هم پيچيدهتر ميشود.»
به
اعتقاد وي، اين سخت شدن انتخاب درمان مناسب را بايد به فال نيک گرفت؛ زيرا
پس از سالهاي طولاني اکتفا کردن به گزينههاي محدود، حاصل شده است. براي
مثال، او پيشبيني کرده است که پس از پيشرفت بيماري بعد از درمان خط اول،
ايرينوتکان ليپوزومال، به احتمال زياد درمان استاندارد خواهد شد. در مطالعه
فاز3 با نام 1- NAPOLI،
ايرينوتکان ليپوزومال به همراه فلورواوراسيل و لووکوورين، شانس بقا را در
مقايسه با فلورواوراسيل و لووکوورين تنها بهبود داده است. طبق گفتههاي
دکتر کو، عوارض جانبي مشاهده شده با ايرينوتکان ليپوزومال بيشتر بوده ولي
همه آنها قابل مديريت و کنترل بودند. شايعترين عوارض شديد(3 grade)عبارت بودند از ضعف شديد، اسهال، استفراغ و نوتروپني.
پگهيالورونيداز(PEGPH20)،
در مراحل آغازين توليد قرار دارد ولي به ويژه در تومورهاي با هيالورونان
زياد، بهنظر موفق ميرسد. دکتر کو، نتايج اوليه بهدست آمده از يک مطالعه
فاز2 را که در نشست 2015 انجمن متخصصان کلينيکال انکولوژي آمريکا ارائه شده
بود، ملاک قرار ميدهد. در اين مطالعه، بيماران به طور کاملا تصادفي تحت
درمان با PEGPH20
به همراه پاکليتاکسل متصل به آلبومين غيرذرهاي و جمسيتابين يا پاکليتاکسل
متصل به آلبومين غيرذرهاي و جمسيتابين تنها قرار گرفتند. فوايد رژيم حاوي
پاکليتاکسل متصل به آلبومين غيرذرهاي در افراد با هيالورونان زياد، ثابت
شد؛ به اين صورت که شانس بقاي بدون پيشرفت بيماري، بيش از دو برابر شد و
شانس بقاي کلي هم رو به افزايش رفت.
ارلوتينيب(Erlotinib) شرکت ژننتک، با
نام تجاري تارکوا(Tarceva)، داروي هدفمندي که براي درمان بدخيمي پيشرفته
پانکراس در سال 2005 مورد تاييد قرار گرفت، ديگر به طور گسترده تجويز
نميشود ولي درمانهاي آلترناتيو مشابه آن - اشاره دکتر کو به
روکسوليتينيب(Ruxolitinib)- بهنظر موفق ميرسند. در يک مطالعه تصادفي فاز2
با نام RECAP که نتايج اوليه آن در سال 2014 ميلادي ارائه شده بود،
بيماران با بدخيمي متاستاتيک پانکراس که روي درمان بر پايه جمسيتابين
بيماري شان عود کرده بود، به طور کاملا تصادفي کاپسيتابين بهعلاوه دارونما
يا کاپسيتابين به علاوه روکسوليتينيب دريافت کردند. به طور اخص در گروه
بيماران با افزايش سطح سرمي پروتئين واکنشيC که نشانگر التهاب سيستميک است،
42درصد در بازوي دريافتکننده رژيم درماني حاوي روکسوليتينيب و 11درصد
کساني که به طور تصادفي دارونما را دريافت کردند، در ماه ششم هنوز زنده
بودند. براساس اين نتايج، به زودي دو مطالعه باليني ديگر هم براي ارزيابي
روکسوليتينيب در خط دوم درماني شروع ميشوند.
فقط زنده ماندن هدف نيست
در شرايطي که درماني را با توجه به تفاوت معني دار شانس بقاي کلي بيماران(OS) با شانس بقاي بيماران دريافتکننده رژيم استاندارد قبلي پيشنهاد ميدهيم، کيفيت زندگي بيمار نکته بسيار مهمي است. دکتر نيل جي مروپول، سرپرست بخش هماتولوژي و انکولوژي بيمارستان آموزشي سيدمن در کليولند روي اين نکته تاکيد ميکند که: «در زمان تصميم گيري درماني بايد به بيمار کمک کنيم تا در مورد بدخيمي پانکراس نيز مشابه ساير بدخيميها، کيفيت زندگي را هم درنظر گيرد.»
انتظار ميرود که در رويکردي بيمار محور، کيفيت زندگي بيمار به
عنوان بخشي روتين در تصميم گيريهاي درماني لحاظ شود. طبق اين استراتژيها
نه تنها افزايش شانس بقاي بيمار درنظر گرفته ميشود بلکه ميزان بروز عوارض
ناخواسته هم به عنوان فاکتوري تاثيرگذار در کيفيت اين مدت زمان اضافه شده
به زندگي، ارزش بيشتري مييابد.
ClinicalOncologyNews