کد خبر: ۸۲۰۶۶
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۶ - ۲۷ مهر ۱۳۹۴ - 2015October 19
شفا آنلاین>سلامت>صورت پسربچه خون‌آلود بود. شش يا هفت سال بيشتر نداشت. حدود ساعت 8:30 شب در آغوش پدرش وارد مجتمع بهداشت، درماني، تخصصي و فوق تخصصي کوثر که در کنار اسم آن اورژانس شبانه روزي با حضور متخصص طب اورژانس و پزشک عمومي نوشته شده بود، واقع در شهرک شهيد محلاتي تهران شد و کودک و پدر سريع به سمت اورژانس رفتند.
به گزارش شفا آنلاین، حدود 15 نفر در صف انتظار پزشک آنطرف‌تر نشسته بودند. پرستار اورژانس با سردي آنها را به سمت تختي راهنمايي کرد و گفت: «بچه را آنجا بخوابان». پسر بچه بي‌حال روي تخت افتاده بود اما پدر هر چقدر منتظر آمدن پزشک شد، خبري نبود. انگار نه انگار که از کودک همچنان خون مي‌رود. پدر به پرستار اعتراض کرد، اما تنها شاهد اين جواب بود: «اگر انقدر نگران بچه‌ات بودي نمي‌گذاشتي اين شکل آسيب ببيند.»

دقايق همين شکل مي‌گذشت و معلوم نبود قرار است چه بر سر پسربچه بيايد. پدر پيش پرستار بخش زنان رفت تا شايد او کاري کند اما وي گفت منتظر بمانيد و نمي‌تواند وارد بخش مردان شود. پرسيد مگر درمانگاه شما نبايد متخصص طب اورژانس داشته باشد؟

در پاسخ متوجه شد که در روز پنجشنبه و اين ساعت هيچ پزشک متخصصي در درمانگاه حضور ندارد و پرستار گفت: «هيچ متخصصي در اين وقت شب در درمانگاه نمي‌ماند و پزشکان متخصص فقط تا پايان ساعت کاري در درمانگاه مي‌مانند.» با دلهره به سمت بخش پذيرش پزشک عمومي رفت تا شايد بتواند پزشک را بر بالين کودکش ببرد. فيش تهيه کرد. هفت يا هشت نفري در صف بودند. ديگر نمي‌توانست صبر کند. از صف بيرون زد و وارد اتاق پزشک عمومي شد. پزشک در حال معاينه بيماري کهن‌سال بود که به همراه پسرش به آنجا آمده بودند. سپید

به پزشک گفت، او هم پس از ويزيت بيمار گوشيش را برداشت و همراه پدر به سمت اورژانس رفت. در مسير پرسيد ماجرا چه بوده؟ پدر پسربچه نيز تعريف کرد پسرش در حال بازي در پارک بود که ناگهان از ارتفاعي حدود يک و نيم متر با سر و صورت روي زمين افتاده و از ناحيه بيني و دهانش خون‌ريزي شديدي دارد که هنوز بند نيامده. پزشک به بالين کودک مي‌رسد.

دستي به بيني پسر بچه مي‌زند و مي‌گويد نشانه‌اي از شکستگي ندارد. اما ترس پدر بيشتر از چيز ديگري است، مي‌ترسد پسرش دچار ضربه مغزي شده باشد. دکتر به پسر بچه مي‌گويد چند قدم راه برو. بچه به هزار زحمت از جايش بلند مي‌شود و چند قدمي راه مي‌رود. پزشک مي‌گويد مرخص است. پدر اما همچنان دلهره دارد. از پزشک مي‌خواهد که سي‌تي‌اسکني از سر و بيني کودک انجام شود اما پزشک مي‌گويد. سي‌تي‌اسکن ندارند. بعد ادامه مي‌دهد: «اگر تا شب احساس سرگيجه کرد او را به يک بيمارستان مجهز ببريد، زيرا ممکن است آسيب به جمجمه وارد شده باشد اما نشان نمي‌دهد و ما هم امکانات تشخيص آن را نداريم.»

در اين مدت نه پرستاري به بالين کودک آمد که براي کاهش خونريزي او کاري کند و نه حتي صورت او را شست‌و‌شويي دادند که زخم‌ها عفوني نشود.

خدا را شکر ماجرا به خير گذشت. اما پس از مشاهده اين اتفاقات سوالي ذهن هر شاهدي را به خود مشغول خواهد کرد و آن اينکه مگر قرار نيست متخصص طب اورژانس در اين مراکز مقيم باشند و شبانه روز حضور داشته باشد تا اگر حادثه‌اي جدي رخ داد بتوان با همکاري آن‌ها از شدت بحران کاست؟ حال آنکه اين اتفاق در شهر تهران و يکي از مناطق شمال اين شهر به وقوع پيوسته است، جايي که بسياري از مسئولين کشوري و لشکري در آن زندگي مي‌کنند.اگر اينجا پايتخت است و شرايط اينگونه است پس درمناطق دورافتاده و کمتر‌ برخوردار کشور چه مي‌گذرد؟سپید

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: