در
همين مدت، دانشگاههاي آمريکايي، آنطور که نوام چامسکي، استاد دانشگاه
امآيتي با تاسف از آن ياد ميکند، خودکفا شدهاند و اين به آن معني است
که موضوع از پايه ايراد دارد.
راهحلهاي
پيچيده و گران، لزوما بهتر از راهحلهاي درست و مناسب نيستند. سرويسهاي
مشتريمدار در هر جاي تشکيلات دانشجويي ما به خدمت گرفته شدهاند، از نظافت
خوابگاهها گرفته تا بهداشت رواني دانشجويان. اما کيفيت بهداشت رواني را
نميتوان با اقدامات کمي مشتريمدارانه که ميخواهند به سرعت کار خود را
انجام دهند و نفع ببرند، به سامان رساند.
در
يک نگاه سريع، به عنوان مثال، اين ديدگاهها جايي را براي درد و دل کردن
دانشجو با مشاور خود پيشبيني نميکنند. بهاينترتيب، ممکن است شما بعد از
يک جلسه مشاوره احساس بدتري نسبت به قبل از آن داشته باشيد.
اينطور
که پيش ميرود، ممکن است ما نسلي را به عرصه برسانيم که حتي نميداند
چگونه بايد چارچوب پرسشها را درباره عوامل ايجاد رضايتش مشخص کند.
عوامل
ايجاد بيماريهاي رواني در دانشجويان متفاوتند: در بسياري از آکادميها،
آنچه سرچشمه بيماريهاي رواني است، کار توانفرسا و جداماندن از جامعه است.
نبايد
به دانشجوياني که در طلب خدمات روان- درماني هستند، به چشم مشتري نگاه
شود، زيرا هر چند هدف نهايي تمام اين خدمات، ايجاد نوعي حس رضايت در فرد،
به شکل تسکين آلام اوست، يک بهداشت رواني درست، شايد مسير مستقيمي را طي
نکند.
درمان افراد آسيبديده زمان ميبرد و حتي ممکن است پيش از رسيدن به نتيجه نهايي، عوارض جانبي هم به دنبال داشته باشد. Guardian