شفاآنلاین:جامعه> افرادی که به جراحی زیبایی اعتیاد دارند معمولاً هیچ وقت از ظاهرشان راضی نیستند. ممکن است این افراد حتی قبل از جراحی هم به لحاظ ظاهری هیچ عیب و ایرادی نداشته باشند اما این نیاز را حس کنند که باید با جراحی ظاهرشان را تغییر دهند
لبها را به زور به هم رسانده. قشنگ معلوم است؛ چون وقتی حواسش نیست، فاصله میان دو لب به طرز اغراق آمیزی خالی میماند. طبیعی نیست؛ در نگاه اول هم این حس را به آدم میدهد. دختر جوان مشتری پر و پا قرص
مرکز زیبایی است. این را از حال و احوالپرسی گرمش با منشی و دستیاران دکتر میشود فهمید. آمده برای تزریق ژل! لبهایش آنقدر متورماند که تصورش مشکل است بخواهد از این برجسته ترشان کند. گونههایش را هم برجسته کرده که با ترکیب بینی بسیار کوچک عمل شدهاش، روی هم رفته قیافه عروسکی به دختر داده است. حتماً خودش دوست داشته که قیافه اش اینطوری باشد؛ با این حال هنوز راضی نیست. گهگاه دستش به سمت لبها میرود و بعد انگار که کار مخفیانهای انجام داده باشد، فوری دست را پایین میآورد. حرف زدن با آدم هایی که در سالن انتظار کلینیک زیبایی نشستهاند، کار سختی نیست. اصلاً اینجا همه دوست دارند با بهانه ای، سر صحبت را با بغل دستی شان باز کنند. «تو راضی بودی؟» « اثر ژل چند وقت برایت ماند؟» « زیر ابروهایت را کجا بالا کشیدی؟ کارش خوب است.» و حرفهایی که همه شان حول همین موضوع است. موقع حرف زدن هم حسابی توی صورت هم زل میزنند و انگار تلاش دارند تمام زوایای پیدا و پنهان چهره همدیگر را کشف کنند. از نگاه تیزبینشان هم معمولاً چیزی پنهان نمیماند.
دختر جوان که برای
تزریق ژل آمده، چهارمین باری است که به این کلینیک مراجعه میکند. تعریف اینجا را از دوستش شنیده. دوستش همین جا گونه کاشته. «کاش زودتر میدانستم و گونههایم را همین جا درست میکردم. البته چند وقت دیگر دوباره باید بیایم برای ترمیم. امروزبرای ترمیم لب آمده ام. حالا هم بد نیست. جا دارد کمی صبر کنم. اما دلم میخواهد برجسته تر شود. مال شیما خیلی بهتر بود. همین دوستم که اینجا را معرفی کرد. اگر مثل مال او بشود که خیلی خوب است. زیر ابروهایم را هم خیلی دوست دارم نخ رد کنم. یک روش جدید لیفتینگ است. هم مال چین و چروک است و هم فرم دادن. ابروها را میکشند بالا. مدل چشم آدم را عوض میکند. اصلاً انگار یکی دیگر شده ای!» زیر لایه ضخیم آرایش که روی اعضای عمل کرده و ژل زده صورت دختر نشسته، معلوم نمیکند چند ساله است اما بیشتر از 30 به نظر نمیرسد.
خانمی که کنار دست او نشسته هم به نظر همانقدر سن و سال دارد یا کمی بیشتر. هر از گاهی لبخند ملایمی میزند و به نظر خیلی آرام است. یک آینه کوچک هم دارد که آن را هر دو سه دقیقه یک بار از کیف دستی اش بیرون میآورد و جلوی صورتش میگیرد. وقتی خودش را در آینه ورانداز میکند، میشود اثر رضایت را در چهره اش دید. «به نظرتون من چند سالمه؟» خانمی که کنارش نشسته، همانطور که صورت زن را موشکافانه ورانداز میکند، جواب میدهد: «نمیدونم والا. 38، 40...» چهره زن تغییر میکند. گرچه معلوم است نمیتواند به خاطر بوتاکسی که میان ابروهایش تزریق کرده اخم کند، اما باز هم ناراحتی اش کاملاً محسوس است. آینه را بالا میآورد این بار با نگرانی به آن چشم میدوزد. منشی جوان که حواسش به زن است، با صدای بلند میگوید: «شوخی میکند خانم فلانی. به شما فوق فوقش میخورد که 29، 30 سالتان باشد. زیاد جدی نگیرید.» خانم کناری زن، همان که حدس زده بود او 40 ساله است، فوری موضوع را میگیرد. با لحنی شوخ میگوید:
« آره عزیزم. من همینطوری گفتم. الان که نگاه میکنم میبینم همان سن خودتان به چهره تان میخورد. نهایتاً 30 سال دارید دیگر، نه؟!» زن دوباره لبخند میزند: «حالا نه دقیقاً 30. یه خرده بیشتر.» مجال پیدا نمیکند برای اینکه بیشتر حرف بزند. همان موقع اسمش را میخوانند. زن، داخل یکی از اتاقهای کلینیک میشود و در را پشت سرش میبندد. منشی صدایش را پایین میآورد و میگوید: «این خانم روی سنش حساس است. روی صورتش خیلی کار کرده. 44 سالش است. هر وقت میآید از بقیه سؤال میکند که به نظر چند ساله میآید. همینطوری هم بهش نمیخورد بیشتر از 35 سال داشته باشد؛ اما بیچاره وسواس گرفته. انگار به عملهای زیبایی اعتیاد پیدا کرده. هر هفته اینجاست. بیشتر مریضهای ما البته همینطور هستند. خیلیهایشان اصلاً نیازی به انجام کارهای زیبایی ندارند اما دوست دارند چهره شان را تغییر بدهند و بهتر شوند. به هر حال این کارها پول و وقت زیاد میخواهد و من که خودم تا مشکل جدی نداشته باشم حاضر نیستم زیر بارشان بروم. اما بیشتر کسانی که اینجا میآیند اینطور نیستند. حالا اگر کسی سنش بالا رفته باشد و بخواهد پوستش را لیفتینگ کند یا گوشه چشمش بوتاکس بزند اشکالی ندارد اما خیلی از دخترهای جوان اینجا میآیند که صورت شان هیچ مشکلی ندارد ولی خواستار انجام عملهای زیبایی هستند.»
هوا را از من بگیر، زیباییام را نه!
انجام عمل جراحی زیبایی، انتخابی شخصی به نظر میرسد که در نهایت شاید به خود شخص مربوط باشد و اینکه بعضیها مخالفش هستند، دیگر به اختلاف سلیقه و دید افراد بستگی دارد. اما گاه این قبیل اعمال زیبایی، آنقدر شکل افراطی به خود میگیرد که نه تنها زندگی و سلامت خود شخص را تحت تأثیر قرار میدهد بلکه بر زندگی اطرافیان و جامعه پیرامون هم اثرگذار است.
مهرداد 36 ساله، 8 سال است که ازدواج کرده و یک دختر 5 ساله دارد. او چند وقتی است که با همسرش اختلاف پیدا کرده و این اختلافات تا جایی پیش رفته که حتی صحبت از جدایی هم به میان آمده است. میگوید: «ما هیچ مشکلی با هم نداشتیم. ازدواج مان عاشقانه بود. سالهای اول را بخوبی و خوشی با هم سپری کردیم. بعد هم که با به دنیا آمدن دخترم، زندگی مان رنگ و بوی تازهای به خود گرفت. سر و کله مشکل درست از زمانی پیدا شد که همسرم بعد از زایمان احساس کرد بدهیکل شده و صورت اش هم افت کرده. او هر روز شکایت میکرد که زشت شده و حتی دلش نمیخواهد خودش را در آینه نگاه کند. فکر کردیم شاید مربوط به افسردگی پس از زایمان باشد اما مدتها گذشت و او همچنان بر گفتههای خود مصر بود. آخر سر به اصرارش به یک مرکز زیبایی مراجعه کردیم و قرار شد همسرم یکی دو جراحی مختصر و سرپایی روی صورت و بدنش انجام دهد. گرچه وضع مالیام متوسط است اما حاضر بودم برای خوشحالی او و برای اینکه احساس خوبی نسبت به خودش داشته باشد، هزینه این عملها را بپردازم. بعد از عمل زیبایی، همسرم روحیه بهتری پیدا کرد و از آن افسردگی درآمد اما کاملاً راضی نبود. به خاطر همین تصمیم گرفت دوباره راهی مرکز زیبایی شود و چند عمل دیگر را هم انجام دهد. او حالا دیگر فقط نمیخواست به ظاهر قبل از زایمان خودش برگردد و تصمیم داشت تغییراتی هم در چهرهاش بدهد و به قول معروف چهره عوض کند. مخالفتهای من و نصیحتهای خانواده اش هم دیگر تأثیری نداشت. طلاهایش را سرخود فروخته بود تا هزینه جراحی زیبایی را بدهد. اما مشکل او الان ریشه دارتر از این حرف هاست. دیگر کاملاً به این کار اعتیاد پیدا کرده و هیچ کاری راضیش نمیکند. اصلاً هم حاضر نیست پیش روانشناس بیاید چون معتقد است که به لحاظ روانی مشکلی ندارد و فقط باید صورت و بدنش را تغییر بدهد. با این اوصاف بعید نیست بزودی ناچار به جدایی شویم چون دیگر نه تحمل زندگی با چنین زنی را دارم و نه پولی برای عملهای زیباییاش.»
اینکه کسی دچار اعتیاد به جراحی زیبایی است یا نه را میتوان از روی نشانه هایی فهمید. دکتر موحد ماجدی، روانشناس میگوید: «افرادی که به جراحی زیبایی اعتیاد دارند معمولاً هیچ وقت از ظاهرشان راضی نیستند. ممکن است این افراد حتی قبل از جراحی هم به لحاظ ظاهری هیچ عیب و ایرادی نداشته باشند اما این نیاز را حس کنند که باید با جراحی ظاهرشان را تغییر دهند. افرادی که به جراحی زیبایی اعتیاد دارند، حتی وقتی دوران نقاهت عمل قبلی را میگذرانند به فکر جراحی بعدی هستند. آنها هزینه های گزافی را به خود و خانواده هایشان تحمیل میکنند و بار مالی زیادی را بر دوش آنها میگذارند. همه فکر میکنند که این افراد لزوماً وضعیت مالی مساعدی دارند که البته چندان بیراه هم نیست. بعضی بیماران حتی مطرح میکنند که آنقدر پول داشتهاند که نمیدانستند چه کارش کنند و به همین دلیل سراغ عملهای زیبایی رفتهاند و گرفتار اعتیاد به آن شدهاند. اما بیمارانی هم داریم که وضع مالی شان متوسط است. اینها خیلی بیشتر تحت فشار هستند چرا که ناچار میشوند برای جور کردن هزینه جراحی زیبایی از هزینههای زندگی خود بزنند یا زیر بار قرض و قسط وامهای سنگین بروند. بیماری داشتم که خانمی سی و چند ساله بود و برای اینکه خرج عمل جراحی زیبایی اش را بپردازد، میخواست کلیه اش را بفروشد! ممکن است این حرفها عجیب و خندهدار به نظر برسد، اما متأسفانه واقعیت دارد. خیلی از افراد رفته رفته به دلیل انجام عملهای زیبایی غیرضروری و گاه زیان آور، سلامتی و پس انداز خود را از دست میدهند و رفته رفته فقیرتر میشوند و ناچارند برای جراحی های بعدی سراغ پزشکان نه چندان ماهر بروند که عوارض و مخاطرات خودش را دارد و ممکن است اثرات غیرقابل جبرانی روی سلامتی شان بگذارد.»
او هشدار میدهد افرادی که خود و خانواده شان در معرض این اعتیاد قرار دارند، با مراجعه به مراکز درمانی- روانی و مشاورهای، هرچه زودتر در جهت درمان این مشکل روانی برآیند.
آگهیهای بیشمار مراکز زیبایی در صفحات روزنامهها و مجلات و تعداد بالای این مراکز، نشان از تعداد بالای متقاضیان این خدمات دارد. کجاست کسی که دلش را هنوز به آن قطعه شعر معروف سپرده باشد: «صورت زیبای ظاهر هیچ نیست / ای برادر سیرت زیبا بیار.»روزنامه ایران