کد خبر: ۷۸۵۲۷
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۲ - ۰۱ مهر ۱۳۹۴ - 2015September 23
شفا آنلاین>اجتماعی>من از هجده‌سالگي در دانشگاه علوم پزشکي تهران بودم، بنابراين با اين دانشگاه عجين هستم؛ يعني تمام زندگي من در اين دانشگاه بوده است.
به گزارش شفا آنلاین،من عاشق دانشگاه علوم پزشکي تهران هستم و از اينکه در اين دانشگاه دانشجو بودم و مدرس هستم، افتخار مي‌کنم. حتي به شوخي مي‌گويند ناف من را در دانشگاه تهران انداخته‌اند.

دانشگاه تهران افتخار مادر بودن را دارد و يک مادر بايد مادر بودن و زايا بودن خود را حفظ کند، به دليل آن‌که مهم‌ترين ويژگي مادر، زايا بودن است. اگر اين دانشگاه تهران صرفاً به خاطر افتخارات گذشته‌اش بگويد«من دانشگاه مادر بودم.» يادش نرود که ممکن است با اين حرف دچار رکود و ايستايي شود! چراکه اگر مادر است، بايد ايده‌ها و کارهاي جديدي توليد کند که در کشور تسري پيدا کند. حتي نوآوري‌هايي درزمينه‌‌هاي آموزشي، پژوهشي و فرهنگي ارائه دهد.

البته ديدمان به فرهنگ نيز اين‌طور نباشد که بگوييم «ما دو هزار و پانصد سال سابقه‌داريم، حالا بخوابيم.» يا اين‌که مي‌گوييم دانشگاه هشتاد سال يا آموزش نوين پزشکي صد و شصت سال سابقه دارد، نبايد سرعت ما را کند و زايايي ما را کم کند. به نظر من دانشگاه تهران زايا بوده و بايد بماند. اين افتخاري براي همه ما است.

مرکز پژوهش‌ها در سال 1372 و مرکز کانون انديشه‌هاي پويا، فکر مي‌کنم در سال 1381 تأسيس شد. در آنجا هم‌کارهاي پژوهشي و طرح‌هاي تحقيقاتي انجام مي‌شد و بعد به اين نتيجه رسيديم که اگر بخشي از کارها را يکي کنيم، بهتر است. بدين ترتيب من و دکتر نوري زاده نزد رئيس دانشگاه وقت، دکتر لاريجاني رفتيم و اين پيشنهاد را به ايشان داديم.

ايشان هم مثل هميشه با آغوش باز پذيرفت و پرسيد: «فکر نمي‌کنيد در اين ميان‌تنشي به وجود بيايد؟» طبق محاسباتي که انجام داده بوديم، بيش از هشتادوپنج درصد اعضايي که در اين دو مرکز حضور داشتند، يکسان بودند ولي به هرحال مقاومت‌هايي وجود داشت. هرچند که ما کار را بدون ايجاد مسئله انجام داديم.

به اين دليل که هردوي ما همکار و دوست بوديم و چيزي هم براي مقاومت وجود نداشت. بعد از انجام اين کار، به اقدام ديگري اشاره مي‌کنم که شايد مهم‌ترين کاري باشد که انجام داده‌ايم. در سال 1385 دو سري ورودي داشتيم، يکي در مهرماه و ديگري در بهمن‌ماه. از مهر تا بهمن پنج ماه فاصله است، ما پنج ماه را ضرب‌در تعداد دانشجويان کرديم و عدد بسيار بزرگي درآورديم.

به نظر من آمد که مي‌توانيم آن ميزان از سال را ذخيره کنيم. همان موقع خدمت رئيس دانشگاه رفتيم و بازهم ايشان نظر ما را پذيرفتند.

به‌اين‌ترتيب در سال بعد همه ورودي‌ها در مهرماه وارد دانشگاه شدند. البته اساتيد مقداري مقاومت مي‌کردند که کار ما دو برابر مي‌شود. ما تصميم گرفتيم که بچه‌ها را به گروه‌هاي A و B به‌صورت متقاطع تقسيم کنيم که تا امروز هم به همين ترتيب ادامه پيداکرده است.

فعاليت ديگري که انجام داديم، برقراري گروه ويژه استعدادهاي درخشان بود. با توجه به اين‌ امر که بيش از هشتاد درصد از رتبه‌هاي زير صد، دانشگاه علوم پزشکي تهران را براي تحصيل انتخاب مي‌کردند، با دکتر نوري‌زاده در مورد آن صحبت کرديم.

مي‌دانستيم که کميسيوني در دانشگاه به نام کميسيون موارد خاص از سال‌ها پيش وجود داشت و دارد، مثلاً در مورد دانشجويي که در طول سه سال، چهار بار مشروط شده بود، تشکيل کميسيون مي‌دادند که آيا ترم بعد هم به او فرصت داده شود يا نه. ما گفتيم وقتي‌که موارد خاص براي اين دسته از دانشجويان وجود دارد چرا موارد خاص براي استعدادهاي درخشان وجود نداشته باشد؟ مثلاً معدل‌هاي الف که حق انتخاب بيست‌وچهار واحد رادارند، اختيار انتخاب واحد آن‌ها را به بيست‌وهفت واحد افزايش دهيم. دو رشته را نيز براي بچه‌ها راه‌اندازي کرديم که در اينجا، جاي دارد از دکتر مجد زاده تشکر کنم که در ايجاد و راه‌اندازي دوره MPH براي دانشجويان، بسيار زحمت‌کشيده‌اند.

اين دوره هم براي استعدادهاي درخشان در گروه تصويب شد و به اجرا رسيد که البته ما به اين‌ها بسنده نکرديم. بنياد نخبگان براي صد نفر اول رشته‌هاي رياضي و پنجاه نفر اول رشته تجربي، امتيازاتي را قائل بود و ما درباره اين مسئله نابرابري در ورودي‌هاي برتر دو رشته، به‌دفعات با مسئولان اين بنياد جلسه گذاشتيم که با مقاومت آن‌ها مواجه مي‌شديم. دليلشان هم اين بود که اگر صد نفر اول رشته تجربي را در نظر بگيريم که عضو بنياد شوند، رشته‌هاي ديگر اعتراض مي‌کنند.

درهرصورت ما اين ظرفيت را تا صد دانشجو افزايش داديم تا به عضويت بنياد نخبگان دربيايند، البته بعداً بنياد رشته تجربي را تا صد و پنجاه دانشجو افزايش داد. فعاليت ديگر ما، در مورد رد ارتباط با بنياد بود.

بنياد هنوز هم ساختار وزارت علومي دارد. ما با مراجعه متعدد به مراکز توانستيم يک ديد وزارت بهداشتي هم به بنياد بدهيم. خيلي جالب بود که امتيازات دانشجويان پزشکي از سال چهارم قطع مي‌شد، به اين دليل که دانشجويان بنياد چهارساله ليسانس مي‌گرفتند و فارغ‌التحصيل مي‌شدند. به همين خاطر امتيازات دانشجويان پزشکي را نيز بعد از سال چهارم قطع مي‌کردند که طي جلسات و گفت‌وگوهايي که با مسئولين آن داشتيم، ما اين امتيازات را دوباره برگردانديم.سپید


پروين پاسالار 31سال است که به عنوان عضو هيات علمي گروه بيوشيمي دانشکده پزشکي علوم پزشکي تهران مشغول تدريس و تحقيق است و سرفصل هاي مختلف دروس‌ بيوشيمي‌ و ژنتيک مولکولي را براي گروه‌هاي مختلف دکتراي حرفه‌اي و کارشناسي ارشد تدريس مي‌کند.

او سرپرستي نزديک به 50 پايان نامه دوره پزشکي عمومي، کارشناسي ارشدو PhDرا به عهده داشته است. او بيش از 7 جلد کتاب و 20 مقاله علمي فارسي و انگليسي در مجلات معتبر علمي دنيا هم در پرونده حرفه‌اي خود دارد.


عناوين کتاب‌ها:

چکيده بيوشيمي، دايان کلبي، پروين پاسالار (مترجم)، ناشر: دانشگاه تهران

بيوشيمي، پانته آ ايزدي، پروين پاسالار، ناشر: ديباگران تهران

ژنتيک مولکولي، جيمز واتسون، پروين پاسالار (مترجم)، عباس حمدي (مترجم)، ناشر: دانشگاه تهران

بيوشيمي هارپر، رابرت موراي، داريل گرانر، ويکتور رادول، احمدرضا نياوراني (مترجم)، پروين پاسالار (مقدمه)، ناصر ملک نيا (مقدمه)، ناشر: سماط

اصول بيوشيمي لنينجر2008،‌ آلبرت لنينگر، مايکل کاکس، ديويدلي نلسون، عليرضا خوشدل (مترجم)، علي مطاع (مترجم)، جواد محمدنژاد اروق (مترجم)، پروين پاسالار (زيرنظر)،‌ ناشر: انديشه رفيع

بيوشيمي دولين با کاربرد باليني با اطلس رنگي، توماس دولين، جواد محمدنژاداروق (مترجم)، رويا شريفي (مترجم)، پروين پاسالار (مقدمه)، علي مطاع (ويراستار)، ناشر: انديشه رفيع

بيوشيمي مصور ليپينکات، ريچارد هاروي، پاملا چامپ، سيده نرگس خطيبي (مترجم)، علي کرکريان (مترجم)، کيانوش بنايي کاشاني (مترجم)، ناهيد رقابي غلامي (مترجم)، پروين پاسالار (زيرنظر)، ناشر: تيمورزاده

بيوشيمي مصور هارپر 2009 (جلد دوم)، جواد محمدنژاداروق (مترجم)، سالار بختياري (مترجم)، پروين پاسالار (مقدمه)، ناشر: انديشه رفيع

بيوشيمي: مرور سريع و جامع بر منابع، سيدرضا موسوي، ناصر نژادي، محسن محمديان ياجلو، جواد محمدنژاداروق، مسعود صالحي پور، مهرداد نصراله زاده ثابت، پروين پاسالار (مقدمه)، ناشر: خسروي، ديباج

بيوشيمي پزشکي، پروين پاسالار، صديقه سليماني، محمد انصاري، فرزاد اسدي، محمود دوستي، ابوالفضل گلستاني، شهناز خاقاني، مهين زهرايي، اسماعيل علمي آخوني، بيژن فرزامي، تقي گل محمدي، فرانک کازروني، نسرين دشتي، فاطمه ژيلا ماژين، صفورا ورداسبي، شهرناز آريابرزين،
ناشر: آييژ

بيوشيمي پزشکي متابوليسم، پروين پاسالار، صديقه سليماني، محمد انصاري، فرزاد اسدي، محمود دوستي، ابوالفضل گلستاني، شهناز خاقاني، مهين زهرايي، اسماعيل علمي آخوني، بيژن فرزامي، تقي گل محمدي، فرانک کازروني، نسرين دشتي، فاطمه ژيلا ماژين، صفورا ورداسبي، شهرناز آريابرزين، ناشر: آييژ

بيوشيمي هارپر، هرولدآنتوني هارپر، پروين پاسالار (مترجم)، ناصر ملک نيا (مترجم)، احمدرضا نياوراني (مترجم)، ناشر: سماط -1381

فارماکولوژي کاتزونگ و ترور 2002، برترام کاتزونگ، آنتوني ترور، پروين پاسالار (مترجم)، ناصر ملک نيا (مترجم)، منصور ميرزايي (مترجم)، محسن مقيمي (مترجم)، ناشر: سماط -1381

راهنماي آزمون بيوشيمي، پروين پاسالار، هاله مسعودي، غلامرضا طاهري پاک، ناشر: پروانه دانش

درس هاي پايه ژنتيک (ويژه کارکنان نظام سلامت)، پروين پاسالار، سوسن سيف، سيروس زينلي، سعيدرضا غفاري، يوسف شفقتي، ناشر: صدا

بيوشيمي استراير، لوبرت استراير، جرمي مارک برگ، جان تيمشکو، عليرضا خوشدل (مترجم)، سالار بختياري (مترجم)، پروين پاسالار (زيرنظر)، ناشر: انديشه رفيع

خلاصه بيوشيمي مصور هارپر، جواد محمدنژاداروق (مترجم)، سالار بختياري (مترجم)، پروين پاسالار (مقدمه)، ناشر: انديشه رفيع

بيوشيمي، پانته آ ايزدي، پروين پاسالار، ناشر: ديباگران تهران سپید

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: