«اين
مرد همسر از دست داده از برخي روايتهايي که از جانبش نقل شده گلايه دارد و
ميگويد: اينکه ميگويند از عهده هزينهها برنيامدهام، درست نيست چون
درباره هزينههاي جراحي به من چيزي نگفتند وگرنه با قرض کردن هم شده، پولي
را که لازم بود فراهم ميکردم؛ مسئولان بيمارستان خودشان تصميم گرفتند که
همسرم با زايمان طبيعي وضع حمل کند و بايد تشخيص ميدادند که اين کار خطر
دارد.»
خبر «مرگ زن فقير به خاطر نداشتن هزينههاي
زايمان» که در روز 11 شهريور در يک سايت گمنام انتشار يافته، جعلي بوده
است. اخلاق حرفهاي حکم ميکند اين خبر بهصراحت تکذيب شود، ولي بهجاي اصل
ماجرا که تکذيب «سودجويي پزشکان و الزام به پرداخت پول براي انجام جراحي
ضروري» است، سعي ميشود آب همچنان گلآلود بماند. به تيتر و شروع مطلب
«تابناک» توجه کنيد: «تاملي بر مرگ مشکوک مادر سلماسي در بيمارستان/ هرچقدر
شواهد حکايت از آن دارند که مادر بارداري بر اثر اشتباه کادر درماني در
يکي از بيمارستانهاي سلماس جان باخته، مسئولان اصرار دارند که وقوع چنين
حادثهاي را تکذيب کنند!»
نويسنده
در اينجا همان کاري را ميکند که فرياد امام علي(ع) را به آسمان رسانده
بود: آميختن راست و دروغ! اينکه مادر بارداري پس از زايمان درگذشته درست
است ولي اينکه اين اتفاق «بر اثر اشتباه کادر درماني» رخ داده باشد، ادعايي
است که تا در يک دادگاه صالح به اثبات نرسيده باشد، خود افترايي مستوجب
پيگرد محسوب ميشود.
فقط ميماند چند نکته اضافي:
1.
بازار شايعه و دروغ بر ضد جامعه پزشکي، رونق بيسابقهاي يافته است. از
تمام دلايل سياسي و اقتصادي و اجتماعي گذشته، يک دليل مهم «سنگ مفت، گنجشک
مفت» و «تيري در تاريکي انداختن» اين کار زشت است.
شايعهسازان و
دروغپردازان از سعه صدر جامعه پزشکي سوءاستفاده ميکنند. چرا نبايد اين
مورد اخير توسط وزارت بهداشت، سازمان نظام پزشکي و انجمن متخصصان زنان و
مامايي پيگيري حقوقي شود؟
2.
شايعهسازان و دروغپردازان اتفاقا بر نکتهاي انگشت گذاشتهاند که
نهتنها از نکات مثبت نظام سلامت ما بلکه از افتخارات جمهوري اسلامي ايران
در 30 سال گذشته است. کشور ما در چند دهه گذشته بارها بهدليل کاهش موارد
مرگ حوالي زايمان مورد تقدير مجامع بينالمللي قرار گرفته که از اين بابت
بايد به بنيانگذاران نظام شبکه بهداشتي کشور درود فرستاد. هماکنون نيز
موارد ناگزير اتفاق افتاده بهدقت در «کميته بررسي مرگومير مادران باردار»
پيگيري ميشود.
3. اينکه متاسفانه در ساليان اخير بهدلايل متعدد (نبود امنيت شغلي و تامين اقتصادي و...) سطح روزنامهنگاري ايران پايين آمده درست، ولي آيا واقعا يک خبرنگار يا مدير سايت متوجه نيست که دليل ضرورت جراحي را بايد پزشک معالج تشخيص دهد نه همراه بيمار؟ روزانه هزاران مورد مرگ بر اثر بيماري يا عوارض مداخلههاي پزشکي (جراحي، دارودرماني و...) در سراسر جهان اتفاق ميافتد.
يعني يک اهل رسانه نميداند در اينگونه موارد تخصصي، براي تشخيص قصور کادر
درماني، بايد از يک کارشناس معتمد کمک بگيرد؟ اگر فردا کارگري ادعا کرد
برج ميلاد کج و غيرمهندسي ساخته شده است هم اين خبر را بدون بررسي کارشناسي
منتشر ميکنيد؟ يعني بين خبرنگار يا سردبير يا مدير يک خبرگزاري حرفهاي
با يک کاربر معمولي وايبر و تلگرام نبايد فرقي وجود داشته باشد؟
4.
مگر همين اصحاب رسانه نبودند که بالا بودن آمار سزارين در کشور را دليلي
بر سودجويي پزشکان ميدانستند؟ حالا که وزارت بهداشت براي تشويق به زايمان
طبيعي، انجام آن را در بيمارستانهاي دولتي رايگان کرده، چه شده است که با
يک مورد مرگ (که اگرچه بسيار تاسفآور است ولي در پيشرفتهترين کشورهاي
جهان نيز اتفاق ميافتد) فرياد بازگشت به سزارين سرميدهند؟ (فارغ از اينکه
در اين مورد خاص گويا مرگ بيمار بهعلت کارديوميوپاتي بوده و اصلا به نوع
زايمان ارتباط نداشته است.)
5.
اين هم که برخي با بخشي از جامعه پزشکي يا شخص وزير بهداشت مشکل دارند
قابل درک است. نگارنده پزشکي است که هم به برخي از همکاران خود و هم برخي
از عملکردهاي وزارت بهداشت انتقاد داشته و بارها اين انتقادات را گفته،
نوشته و منتشر کرده است. اما... آيا هدف وسيله را توجيه ميکند؟
6. اينکه دروغي را با صداي بلند فرياد بزني و بعد با پچپچ و در لفافه تکذيب کني، يکي ديگر از کژرويهاي ژورناليسم سياستزده و بياخلاق ماست. حالا که فهميدهايد داستان مرگ يک مادر بهدليل سودجويي پزشکان دروغ بوده، لازم نيست از ما عذرخواهي کنيد. فقط مردانه تکذيب کنيد!
مسعود جوزي مدير مسوول ماهنامه پزشکان گيل