امسال
براي دومين بار در کشور مدرسه تابستاني با محتواي بيماران تروما و طب
اورژانس در ايران در سه بيمارستان کشور برگزار شد. اين برنامه که در شهريور
ماه به مدت 10 روز برگزار شده بود، با همکاري و کمک و نظارت مرکز
پژوهشهاي دانشجويان پزشکي دانشگاه علوم پزشکي تهران صورت گرفت. همچنين به
گفته پروين پاسالار، مسئول مرکز، تمام سمتهاي مربوط به تشکيل و برگزاري
دانشگاه به عهده خود دانشجويان بود و آنها مسئوليت برنامهريزي و هماهنگي
کل برنامهها را به عهده گرفتند.
دانشجويان دنبال مسايل کاربرديتر هستند
به
گفته محمدحسين عسگردون، دانشجوي سال سوم پزشکي و مسئول برگزاري مدرسه
تابستاني، سال پيش با محتواي بهداشت باروري در دانشگاه علوم پزشکي تهران
برگزار شده بود، اما دانشجويان بيشتر به دنبال موضوعاتي کاربردي و عمليتر
بودند تا چيزي بيش از آنچه در کلاسهاي درس ياد ميگيرند به دست آورند.
به
همين علت با تحقيقهاي مختلف به طب اورژانس رسيدند و با کمي تغيير در
فرآيند برگزاري مدرسه تابستانه آن را به شکل عمليتر خود نزديک کردند.
عسگردون در رابطه با استقبال دانشجوها از دانشگاههاي خارجي ميگويد: «پس
از انتشار فراخوان، ما حدود 300 درخواست دريافت کرديم که تعداد بيشتري از
آنها از خارج از کشور فرستاده شده بود. از کشورهايي مانند عراق، پرتغال،
آلمان، پاکستان، ترکيه، امارات، اسکاتلند، ايتاليا و حتي آمريکا درخواست
داشتيم. اما تمامي آنها را انتخاب نکرديم و مجبور بوديم از بين تمامي آنها
بهترين را انتخاب کنيم. ملاک انتخاب ما هم براي گزينش بهترين دانشجويان
براي شرکت در مدرسه تابستاني، مهارت بهتر و نمرات بالاتر دانشجويان بود.
اينکه چه مقدار با زبان انگليسي آشنايي دارند و سال بالاييتر هستند و در
برنامههاي قبلي ايران يا برنامههاي اورژانس از پيش شرکت کرده بودند.
همچنين از داخل کشور نيز درخواستهايي از دانشگاههاي علوم پزشکي ايران،
شيراز، يزد و شهيد بهشتي دريافت کرديم که تعدادي از دانشجويان اين
دانشگاهها نيز همراه ما در مدرسه تابستاني شرکت ميکنند.» مسئول برگزاري
مدرسه تابستاني در رابطه با اينکه تا چه ميزان دانشجويان ايراني و خارجي به
لحاظ علمي با هم مهارت داشتند، گفت: «اتفاقاً گاه براي ما تعجببرانگيز
بود که بسياري از مطالبي که دانشجويان سال بالاتر خارجي بايد بدانند
دانشجويان سال پايين خودمان بيشتر به آن واقف بودند.»
اين
مدرسه که به مدت 10 روز از ابتداي شهريور ماه تا دهمين روز شروع شده بود،
با برنامهريزيهاي دقيق خود دانشجويان بدين صورت هماهنگ شده بود که عدهاي
از دانشجويان در بيمارستان يا مرکز مديريت بحران مشغول آموزش قرار
ميگرفتند و عدهاي ديگر به بازديد از مناطق مختلف تهران ميپرداختند.
عسگردون در اين رابطه ميگويد: «با مسئولين دانشگاه مثل دکتر جليلي، معاون
دانشگاه علوم پزشکي تهران صحبت کرديم و اين طرح را ارائه داديم که از
آنجايي که تابستان است و آنچنان در محيط دانشگاهي فعاليت نداريم،
فعاليتهاي غيردانشگاهي ديگري را نيز در دست داشته باشيم تا هم جنبه
مهماننوازي براي مهمانان خارجي را داشته باشد و هم تفريحي براي خود بچهها
باشد.
بنابراين، با برنامهريزي تهرانگرديهايي مثل برج ميلاد، بام تهران
و برنامههاي آشپزي و بازيهاي علمي مختلف در تلاش بوديم هم روابط
دوستانهتري با باقي دانشجويان از دانشگاههاي ايران و کشورهاي مختلف داشته
باشيم و هم تفريحي تابستانه در ميان تدريس مسائل ديگر داشته باشيم.»
اين
دانشجوي پزشکي در رابطه با انتهاي مدرسه تابستاني گفت: «در انتهاي برنامه،
به دانشجويان بابت تمرينات عملي که در حين مدرسه تابستاني انجام داده
بودند، نمرات B، A يا C تعلق گرفت و در مراسم اختتاميه نيز طي مراسمي لوح
تقدير به همگي از سوي مرکز پژوهشهاي استعدادهاي درخشان تعلق گرفت.»
ديد مثبت دانشجويان خارجي
دانشجويان خارجي ديد مثبتي به کل برنامه داشتند. يکي از دانشجويان پزشکي از کشور آلمان در مورد ايران ميگفت: «تصوري که من از اين کشور داشتم با آنچه در اينجا در جريان دارد، متفاوت بود. منطقي است که با اين حساب از سطح علمي دانشجويان ايراني نيز شگفتزده شوم. در اينجا امکانات آموزشي خوبي وجود دارد و اساتيد نيز ماهر هستند. چيزي که ما انتظار آن را نداشتيم.» همکلاسي وي نيز در رابطه با انگيزه شرکتش در اين مدرسه تابستاني گفت: «در کشور ما تعداد بسيار کمي بيمار تروما وجود دارد و ديدن نحوه مديريت ايران در مديريت اين بخش برايم جالب بود. اگر روزي بخواهم با همدانشگاهيهايم مسئوليت برگزاري مدرسهاي تابستاني شبيه به اين را به عهده بگيرم، حتماً مانند اينجا تلاش ميکنم مبحثي انتخاب کنم که آلمان در آن خوب باشد. در اينجا بيماران تروماي زيادي ديديم که بسيار برايم جالب توجه بودند.
بايد در نظر داشت مديريت اين بيماران در ايران بسيار خوب صورت
ميگرفت اما تعداد بالاي آنها بايد مسئولين را نگران کند چرا که تصادفات
بالا را به راحتي ميتوان پيشگيري کرد.» آنها در مورد اينکه در برلين به چه
صورتي اين مسائل مديريت ميشوند، گفتند: «در بيماران تروما در بيمارستان
سيستم کاملاً متفاوتي داريم. اما مسئله اصلي اينجاست که در برلين هرکسي به
راحتي نميتواند گواهينامه رانندگي دريافت کند يا ماشين بخرد. از طريق همين
پيشگيريهاي راحت ميتوان آمار بالاي تصادفات را به حداقل رساند.»
هليا مجتبوي، دانشجوي سال سوم پزشکي دانشگاه علوم پزشکي تهران و از برگزارکنندگان مدرسه تابستاني گفت: «خيلي از دانشجويان خارجي به شوق ديدن بيماران تروما به ايران آمدهاند. چرا که در کشورهاي آنها مردم و ماشينها چنان حفاظت شده هستند که در صورت وقوع تصادف نيز اتفاق خاصي براي بيمار نميافتد.
اما اينجا توانستند تعداد زيادي بيمار تروما در شرايط متفاوت
ببينند و از اين جهت بسيار راضي هستند. همينطور کارهاي علمي که درون
دورههاي آموزشي صورت گرفت و اينکه توانستند به پزشکان در درمان بيمار کمک
کنند و از نزديک با شرايط بيماران اورژانسي آشنا شوند بسيار براي آنان
هيجانانگيز بود.»
از
طرف ديگر اين برنامه فرصتي بود براي دانشجويان خارجي که با ايران و تهران و
فرهنگ مردم در اين کشور آشنا شوند.
دانشجويان علوم پزشکي ايراني با تشکيل تورهاي کوچک و برنامههاي جالب توانستند دانشجويان کشورهاي ديگر را بيشتر و صحيحتر با ايران آشنا کنند. در اين تورها دانشجويان به برج ميلاد تهران رفتند، با صنايع دستي ايران و ساختار معماري ساختمانهاي شهر تهران آشنا شدند. همچنين در برنامهاي ديگر از بام تهران و دربند و درکه ديدن کردند و توانستند بخش کوچکي از طبيعت موجود در ايران را از نزديک مشاهده کنند.
در ادامه با برگزاري برنامه آشپزي، غذاهاي فرهنگ خود را به يکديگر معرفي کردند و بيشتر و بيشتر با يکديگر و شرايط عملي کشورهاي هم آشنا شدند.
يکي از دانشجويان عراقي درباره اين ارتباطات دوستانه ميگويد: «بسياري از ما در آينده باز هم يکديگر را ملاقات خواهيم کرد. شايد سالها بعد دوباره در کنگره يا نشستي بينالمللي به هم برخواهيم خورد و همکاري و تعامل بين ما ادامه خواهد داشت.
اگر من در کشور خودم مسئول برنامهاي باشم حتماً مهماننوازي دوستان ايرانيام را فراموش نخواهم کرد و با ايجاد امکان حضور هرچه بيشتر آنان در کشورم در تلاش خواهم بود تا محبت آنان را جبران کنم.» وي در مورد آنچه در اين سفر کسب کرده گفت: «من تنها بخيه زدن و گچ گرفتن را در اينجا آموزش نديدم.
آنچه به دست آوردم چيزي بيش از
اينها بود. من دوستاني پيدا کردم و با مسائل و دغدغههاي آنان بيشتر آشنا
شدم. همين باعث ميشود در آينده بزرگتر و بهتر در مورد مسائل مختلف فکر
کنم و اگر خواستم در زمينهاي تحقيق و پژوهش کنم دانشي که در اينجا از
ايران و محيط آن به دست آوردم، به من کاملاً کمک خواهد کرد. از سوي ديگر
ميتوانم روي کمک و همکاري دوستانم در ايران حساب باز کنم و ميدانم پژوهشي
که با همت و همکاري ما بين دو کشور صورت بپذيرد ارزشي چندين برابر براي
هردوي ما خواهد داشت. همين باعث ميشود با تمام اشتياق در اين برنامه شرکت
کنم و در برنامههاي بعدي نيز حتماً خواهم آمد.»
آموزشهاي بيمارستاني
دکتر
نجاتي، استاد گروه طب اورژانس بيمارستان امام خميني در رابطه با برنامه
آموزشي دانشجويان گفت: «هدف اصلي ما از راهاندازي اين
مدرسه اين بود که تمام مسائل مربوط به اورژانس را براي دانشجويان يادآوري
کنيم. اگر قرار بود کل مباحث گفته شود قطعاً زمان بسيار طولانيتري گرفته
ميشد. به همين علت تصميم گرفتيم تمام مباحثي که بايد در اين مدرسه به
دانشجويان آموزش داده شود، جنبه بيمارستاني داشته باشد. از طرف ديگر بايد
در نظر داشت که کشور ما بلاخيز است و همين ميتواند دانشجويان ايراني را با
بيماران تروما حرفهايتر و دانشجويان خارجي را آشناتر کند.
بنابراين ما
آموزش را به سه دسته تقسيم کرديم. فاز پيش بيمارستاني، فاز بيمارستاني و
فاز حوادث غيرمترقبه در نظر گرفته شد، ولي تمرکز اصلي روي همان مسائل
بيمارستاني بود.» نجاتي در مورد روند آموزش دانشجويان در مدرسه تابستاني
گفت: «در روز نخست دانشجويان وارد محيط بيمارستان شدند و با شکل و ساختار
سه بيمارستاني که طب اورژانس دارد، يعني شريعتي، امام خميني و سينا تقسيم و
آشنا شدند.
در آنجا دورههاي آموزشي براي دانشجويان گذاشته شدکه در آن
نحوه پذيرش و چرخش بيمار، شيوههاي تشخيص و درمان و در نهايت ترخيص بيماران
آموزش داده شد. روز دوم ما آنها را در آموزش مهارتهاي باليني دانشگاه
گذاشتيم و کارگاههايي در مورد احيا و مراقبت از زخم و مديريت بيمار از راه
هوايي و سونوگرافي و يکي دو کارگاه ديگر در رابطه با بيمار ترومايي تشکل
شد. در آنجا به صورت مبسوطتري برخي از کارها را ياد گرفتند و تمرين کردند
که با بيمارهاي اورژانسي مانند تشنج، سنکوپ، درد سينه و درد شکم چه
اقداماتي براي هر يک بايد انجام شود.
در نهايت هم تصميم بر اين شد که هر کدام در گروههايي چند نفره تقسيم شوند. عدهاي در اين سه دانشگاه به آموزش مشغول شوند و باقي افراد تفريحات مخصوص به خود را داشته باشند تا جاي آنها عوض شود. در هفته بعد دانشجويان را به مرکز مديريت بحران منطقه شش شهرداري بردند و مباحث پيش بيمارستاني و مديريت بحران در منطقه براي آنان باز شد. روز بعد نيز به مرکز مديريت بحران شهر تهران برده شدند و با رئيس مرکز آشنايي بيشتري پيدا کردند.
روز بعدي نيز به اسکين لب رفتند و بخيه تمرين کردند و انجام سونوگرافي و انجام راه هوايي را تمرين کردند و تمامي اين ها يک جور کلاس رفع اشکال بود.
البته در نهايت ما اينها را دو دسته کرديم. دستهاي در کلاس اخلاق پزشکي رفتند و به صورت پرسش و پاسخ کلاس ها برگزار شد و هم موارد ارتباط با بيمار و هم ارتباط با همکار مورد بحث و بررسي قرار گرفت.»
نجاتي در پاسخ به اين پرسش که سطح علمي دانشجويان ايراني بهتر بود
يا دانشجويان خارجي، گفت: «ما مشکلات هميشگي آموزش را
داشتيم. در تئوري بسيار خوب ميدانيم اما در کارهاي عملي نسبت به باقي
دانشجويان در کشورهاي خارجي ضعيفتر عمل ميکنيم. هرچند بايد در نظر داشت
که دانشجويان خارجي سال بالاتر بودند و حتي يکي دو مورد فارغ التحصيل نيز
بين آنان ديده ميشد. اما دانشجويان ما دوره کارورزي نگذرانده بودند و سال
دوم يا سوم پزشکي بودند.
البته دانشجويان ايراني انگيزههاي بالايي داشتند و
خيلي زود ياد ميگرفتند. اما دانشجويان ما تا سال چهارم به بيمارستان راه
پيدا نميکنند ولي دانشجويان خارجي از همان ابتدا به بيمارستان ميآيند و
فشار خون و نوار قلب بيماران را ثبت ميکنند.»
در اين مدرسه دانشجويان توانستند کارهاي کوچکي در کمک به پزشکان در مديريت و درمان بيمار انجام دهند و به نظر ميآيد همين موضوع در انگيزه آنان در تحصيل و افزايش مهارت درماني آنان تأثير بسيار خوبي داشته باشد تا بتوانند سال تحصيلي جديد را با شور وشوقي بيشتر آغاز کنند