کد خبر: ۷۵۹۰۷
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۲ - ۱۲ شهريور ۱۳۹۴ - 2015September 03
شفاآنلاین:جامعه>همه ما فرد یا افرادی را می‌شناسیم که از نظرمان باهوش و بااستعداد هستند. از عالم موسیقی و ورزش گرفته تا دنیای سیاست و اقتصاد و زمینه‌های دیگر، همیشه کسانی بوده‌اند که سرآمد دیگران بوده و با استعداد و مهارت‌هایشان تحسین ما را برانگیخته‌اند، اما آیا این استعداد ذاتی است و به عبارت دیگر انسان‌ها با استعدادهای خاصی به دنیا می‌آیند؟ این سوال از دوران فلاسفه یونان باستان مطرح بوده است و افرادی چون افلاطون و ارسطو دیدگاه‌هایی در این خصوص ارائه داده‌اند.

بنابه اعتقاد افلاطون، ما انسان ها با توانایی و مهارت های خاصی متولد می شویم که از ابتدا و در بدو تولد در وجودمان نهفته هستند، اما ارسطو به یادگیری و تمرین زیاد و این که هر کس با پشتکار و تکرار می تواند در کاری مهارت پیدا کند معتقد بود. امروزه محققان با بررسی های متعدد به این نتیجه رسیده اند که استعداد ذاتی بوده و درون ژن های ما نهفته، اما کشف و پرورش آن اکتسابی است. درحقیقت استعداد توانمندی طبیعی است که در شکل و اندازه های مختلف دیده می شود و از فردی به فرد دیگر متفاوت است. برخی از افراد در زمینه جسمانی و برخی دیگر در زمینه فکری از توانایی مناسبی بهره مندند، اما سرچشمه های استعداد مکان های اسرارآمیزی هستند که در شکوفایی افراد تاثیراتی باورنکردنی می گذارند تا جایی که می توانیم نمونه هایی از شکوفایی استعداد در افرادی ببینیم که حتی باور نمی کردیم، چنین استعدادی داشته باشند. مثلا خیلی مواقع شاهد هستیم که فردی از یک کشور کوچک و بدون امکانات عالی در یک مسابقه بین المللی حاضر شده و بهترین مقام را بدست می آورد یا شخصی از دورترین روستا به بهترین و معروف ترین نویسنده جامعه اش و حتی دنیا تبدیل می شود.

هوش از نگاه علم

اگر بخواهیم به این مقوله از نگاهی علمی تر بنگریم، باید بگوییم که دانشمندان در سلول های عصبی بدن نوعی نارسانای عصبی به نام غلاف میلین پیدا کرده اند که وظیفه اش افزایش سرعت پیام های عصبی در طول رشته های عصبی و نگهداری سلول های عصبی است.

برخی عصب شناس ها معتقدند که این غلاف به انسان در کسب مهارت ها کمک می کند. هر یک از مهارت های انسان چه بازی بیسبال و چه نوازندگی از طریق زنجیره ای از رشته های عصبی که حامل ضربه های الکتریکی هستند به وجود آمده است. نقش مهم غلاف میلین در پوشاندن این رشته های عصبی، درست مانند عایق پلاستیکی دور سیم های مسی است و با جلوگیری از نشت ضربه های الکتریکی به بیرون، ارسال پیام های عصبی را قوی و سریع تر می کند. وقتی ما با تمرین و تکرار تعداد ضربه های الکتریکی را بالا می بریم، غلاف میلین چند لایه به دور رشته های عصبی می کشد و هر لایه جدید، مهارت و سرعت فرد را اندکی بالاتر می برد. پس می توان گفت «غلاف میلین ضخیم تر، عایق بهتر و در نتیجه عملکرد و تفکر عالی و دقیق تر فرد.»

بنابراین هر قدر برایش زمان و انرژی صرف کنید و تعداد ضربه های الکتریکی را افزایش دهید، غلاف میلین افزایش یافته و به شکل مهارت در کاری خود را نشان می دهد و دقیقا به همین دلیل است که برخی از مربیان ورزشی معتقدند 10 هزار ساعت تمرین، می تواند از فردی آماتور در یک رشته ورزشی، یک قهرمان بسازد.

بنابراین حتی اگر در زمینه ای استعداد ذاتی ندارید، اما خیلی دوست دارید در آن مهارت کسب کنید، ابتدا آن را به طور صحیح بیاموزید و سپس تا می توانید تمرین کنید: «کار نیکو کردن از پر کردن است.»

استعدادهای نهفته

گاهی اوقات افرادی را می بینیم که با تمرین و صرف وقت و انرژی کمتری نسبت به دیگران در کاری مهارت می یابند و به قولی می گویند «ره صدساله را یک شبه طی کرده است.» این دقیقا همان استعدادی است که در وجود هر کس نهفته است. این افراد صرفا با داشتن استعدادی ذاتی، با تمرین کمتر به مهارتی می رسند که ممکن است یک فرد بدون داشتن استعداد آن کار خاص، با تمرین زیاد به مهارت لازم دست پیدا کند. بنابراین اگر می خواهید با زحمت کمتر و سرعت بیشتر در کاری مهارت پیدا کنید استعدادهای نهفته تان را پیدا کرده و با پرورش آنها به مقصودتان برسید.

کشف استعدادهای نهفته

انسان بیشتر مواقع در درک وجود خود و احساسات واقعی اش عاجز است و نیاز به کمک دارد چه برسد به شناخت توانایی ها و استعدادهای ذاتی اش. برای شناختن استعدادهای پنهان تان چند روش پیشنهاد می شود:

1 ـ ذهن تان را به روی تمام مسیرها باز کنید. برای این که بتوانید استعدادهایتان را شناسایی کنید، باید تمام احتمالات را در ذهن تان درنظر بگیرید و به همه موارد توجه کنید. استعداد در شکل و اندازه های مختلف وجود دارد. بنابراین اگر مثلا بتوانید احساسات دیگران را بخوانید، نوعی استعداد بسیار مفید محسوب می شود که زمانی به کارتان خواهد آمد. پس هیچ نوع استعدادی را دست کم نگیرید.

2 ـ به گذشته نگاه کنید. زمانی که شروع به تحقیق و جستجوی استعدادهایتان می کنید، بهتر است نگاهی به گذشته و کارهایی که انجام داده یا از آنها لذت برده اید بیندازید:

ـ توجه به چگونگی دوران کودکی تان و این که کدام کار را بیش از همه دوست داشته و انجام می داده اید در کشف استعدادها مهم است. گاهی اوقات این روش می تواند در یافتن عمیق ترین استعدادهایمان به ما کمک کند. به سرگرمی هایی که در کودکی به آنها می پرداختید یا حتی خودتان ابداع می کردید خوب بیندیشید. به کارهایی که بهتر از دیگران انجام می دادید خوب فکر کنید.

ـ می توانید به کارهایی که در گذشته برای عبور از یک مشکل انجام داده اید بیندیشید. به وضعیت مشکلی که مجبور بودید از سر بگذرانید فکر کنید. لحظات سخت زندگی می توانند استعداد و مهارت های پنهان مان را آشکار کنند.

3 ـ به چیزی که لذت می برید فکر کنید. کارهایی که از انجام دادن آنها لذت می برید می تواند استعداد شما را شکوفا کند. به آنها بیندیشید و این که آیا کسی در مورد آن موارد شما را تشویق کرده یا برای انجام آن کار خاص از شما کمک خواسته است؟ ممکن است آن کار خاص را استعداد خود ندانید، اما:

ـ اگر هنگام انجام دادن آن کار متوجه گذر زمان نشده باشید، ممکن است اشاره ای به استعداد شما در آن کار داشته باشد.

ـ اگر در مورد آن با علاقه فراوان صحبت می کنید و اصرار دارید خانواده تان بدانند چقدر برایتان مهم است، باز هم می توان نشانه ای از استعدادتان در آن کار باشد.

4 ـ توانایی هایتان را ارزیابی کنید. بین کاری که دوست دارید و کاری که در انجام دادنش خوب هستید، تفاوت بسیاری وجود دارد. شما ممکن است فکر کنید صرفا درکارهای مورد علاقه تان، استعداد دارید، اما گاهی پیش می آید در کارهایی که دوست ندارید یا حتی به آنها فکر هم نکرده اید، استعداد داشته باشید. بنابراین به هر چیزی فکر کنید و گاهی برخی از کارها را تجربه کنید و توانایی تان را محک بزنید.

5 ـ به موفقیت هایتان بیندیشید. به گذشته و مواقعی که در کاری موفق بودید فکر کنید، لحظاتی که به خودتان افتخار می کردید. شاید بتوانید برخی از استعدادهایتان را شناسایی کنید.

ـ مثلا ممکن است زمانی در محل کارتان توانسته اید امور دفتری رئیس تان را به خوبی مرتب کرده باشید. توانایی سازماندهی استعداد بسیار مفیدی است.

6 ـ داستان زندگی تان را بنویسید. این تمرین نه تنها به شما کمک می کند استعدادهایتان را شناسایی کنید بلکه در توسعه آن نیز موثر است. هنگام نوشتن مسائل مربوط به زندگی تان از گذشته تاکنون، متوجه می شوید که در کجای زندگی تان قرار دارید و مواردی که برایتان مهم بوده اند و همچنین استعدادهای فراموش شده تان را به یاد می آورید.

7 ـ از دیگران بپرسید. نظرات دیگران در مورد استعدادهایتان را نادیده نگیرید. گاهی اوقات دیگران نقاط ضعف و قوت مان را بهتر از خود ما تشخیص می دهند. با توجه به آنها می توانید برخی از استعدادهای خود را بشناسید.

8 ـ در کلاس های آموزشی مورد علاقه تان شرکت کنید. اگر موضوعی نظرتان را جلب می کند و احساس می کنید می خواهید در آن مهارت کسب کنید، در کلاس های مربوط به آن شرکت کنید. با کسب اطلاعات و آگاهی بیشتر از آن سوژه متوجه می شوید که آیا در آن موضوع خاص استعداد دارید یا خیر و اگر هم استعداد داشتید با وجود آموزش های لازم در کلاس می توانید استعدادهایتان را پرورش دهید.

9 ـ از انجام دادن کارهای سخت استقبال کنید. وقتی در محیط زندگی بسیار راحت و آسوده ای باشیم مسلما نمی توانیم چیزی بیشتر یاد بگیریم و همیشه در همان دنیای بسته و منطقه امن و آسایش مان باقی می مانیم، اما اگر یاد بگیریم با دردسرها و سختی های متفاوتی روبه رو شویم، به مرور به استعدادهای ذاتی و پنهان مان نیز پی خواهیم برد.

رمزگشایی

محققان با بررسی افراد دارای ضریب هوشی بالا و استعدادهای گوناگون و همچنین توجه به حقیقت وجود استعداد در انسان به این نتیجه رسیدند که افراد با استعداد که در کاری مهارت حیرت انگیزی دارند به وجود نوعی مکانیسم روانشناختی که حاوی الگوهای تمرینی برای ایجاد یک مهارت است، پی برده اند. این افراد با شناخت این الگوها و به کارگیری شان صاحب مهارتی می شوند که یادگیری با آن سرعت پیدا می کند. در واقع باید گفت آنها می دانند رمز استعداد را چگونه کشف کنند.


استعدادهایی که دیر شکوفا شدند

افراد زیر در زمینه های مختلف اگرچه بسیار دیر، اما توانستند استعدادهای پنهان خود را شناخته و حتی آن را پرورش دهند.

هنر

بیل تریلور در 83 سالگی شروع به نقاشی کرد. او آمریکایی ـ آفریقایی تبار بود که سال 1853 در دوران برده داری متولد شد و پس از آزادی بردگان در مزرعه اش مشغول به کار شد.

او در 83 سالگی قلم به دست گرفت و شروع به طراحی کرد و تا زمان مرگ 1500 اثر هنری از خود به جای گذاشت.

تجارت

ایرنه ولز پنینگتون، در نهمین دهه زندگی اش به استعدادش در تجارت پی برد. او پس از این که همسرش به دلیل کهولت سن، حافظه اش را از دست داد و سپس فوت کرد، کارش را که تجارت نفت بود، ادامه داد و توانست به هم ریختگی مالی شوهرش را در کمترین زمان ممکن مرتب کند.

ورزش

معمولا ورزشکارهای حرفه ای در دهه سوم زندگی شان بازنشسته می شوند، اما برخی در سنین بالا به استعدادهای خود پی بردند. مثلا در ورزش تیراندازی جاشوا میلنر از انگلیس توانست در 61 سالگی مدال طلای المپیک را بگیرد و اسکار سووان یک بار در 60 سالگی و بار بعد در 64 سالگی توانست دو مدال طلای المپیک را دریافت کند و جالب این که آخرین مدالش که نقره بود را در 72 سالگی دریافت کرد.

ریاضیات

یوجین ارهارت از 40 سالگی شروع به یادگیری ریاضیات کرد و در 60 سالگی دکترای خود را گرفت.جام جم آنلاین


نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: