شفا آنلاین>اجتماعی>گزارش بانك مركزي در حالي اين نگراني را ايجاد ميكند كه اكثر خانوادههاي ايراني در سال 93 با كسري درآمد و بودجه در هزينههاي خود مواجه هستند كه خانوادهها حدود نيمي از درآمد خود را صرف مسكن و خوراك ميكنند چون راهي جز اين ندارند.
به گزارش شفا آنلاین، گزارشي كه بانك مركزي در ابتداي اين
ماه منتشر كرد حاوي نكاتي بود كه براي انديشمندان اجتماعي و جامعهشناسان
بار ديگر دغدغه ايجاد كرد. در اين گزارش درآمد متوسط ماهيانه اكثريت
خانوادههاي چهار نفره ايراني حدود دو ميليون و 700هزار تومان عنوان شد و
شكافي كه بين درآمد و هزينه خانوادهها وجود دارد در اين زمينه خودنمايي
ميكند. اين كسري در حدود 15درصد عنوان شد.
در
اين گزارش هزينههايي كه خانوادهها ميكنند مانند مسكن و هزينههاي جاري
نزديك 33 درصد، هزينه خوراك 25 درصد، هزينه حمل و نقل 10 درصد و 10درصد
هزينه درماني عنوان شده بود. نكتهاي كه فعالان اجتماعي و جامعهشناسان در
اين تحقيق متوجه آن شدند، سهم ناچيز 9/0درصدي اين هزينهها براي تحصيل و
3/0 درصدي رفتن به سينما و رستوران و 3/2 درصدی تفريح بود كه نشان ميدهد
در هزينههاي خانوادهها اين مسائل جايگاه چنداني ندارد. اين موضوع
نشاندهنده چند نكته است: اگر سبد هزينه خانوار بالاترين سهم را براي مسكن و
خوراك قائل شده است كه نيمي از هزينه خانوار صرف مسكن و خوراك ميشود، اين
نشاندهنده توسعه نيافتگي يك جامعه است.
گزارش
بانك مركزي به این نکته تاکید دارد که متاسفانه با وجود اينكه يك كشور
ثروتمند هستيم در اين زمينه جاهاي خالي زيادي داريم. رقم ناچيزي كه صرف
هزينههاي تحصيل و مسائل فرهنگي و تفريح در خانواده ميشود نشاندهنده
بحرانهاي فرهنگي و اجتماعي است و بايد مسئولان به اين نكات توجه كنند.
از
سوي ديگر، همه ما ميدانيم كه اين رقم دو ميليون و 700 هزار تومان متوسط
درآمدي كه بانك مركزي اعلام كرده سقف درآمد خانوارهاي ايراني است و
خانوادههاي زيادي با درآمد بسيار كمتر از اين ميانگين زندگي ميكنند در
حالي كه اقليتي از جمعيت كشور ما با درآمدهاي نجومي بسيار بالاتر از اين حد
ميانگين زندگي ميكنند.
گزارش بانك مركزي در
حالي اين نگراني را ايجاد ميكند كه اكثر خانوادههاي ايراني در سال 93 با
كسري درآمد و بودجه در هزينههاي خود مواجه هستند كه خانوادهها حدود نيمي
از درآمد خود را صرف مسكن و خوراك ميكنند چون راهي جز اين ندارند. مساله
ديگري كه اين گزارش به ما گوشزد ميكند آسيبي است كه كل دنيا با آن مواجه
بوده و ما در كشور خودمان نيز با آن روبهرو هستيم و از آن با عنوان فقر
قابليتي نام برده ميشود. فقر قابليتي، فقري است كه فقط يك بعد آن كسري
درآمد و بودجه است و بعد بزرگتر آن يعني محروم شدن از قابليتي كه توانايي
خانوار و توانايي افراد جامعه را براي خروج از وضعيت فقر ناممكن ميكند.
فقر قابلیتي فقط منحصر به درآمد نيست و ابعاد مختلفي از زندگي فرد را با
خود درگير ميكند. امكانات آموزشي و تغذيه مناسب در كنار فرصتهاي برابر در
اين وضعيت در دسترس همه قرار نميگيرد و فقر قابليتي به تبع شكافهايي كه
در جامعه ايجاد ميشود در حال افزايش است و انتخابهاي افراد را براي تعيين
پايگاه اجتماعي خود تبديل به يك اجبار ميكند و افراد امكان دسترسي به
انتخابهاي متعدد را ندارند. افراد در اين وضعيت قادر نيستند خود را از فقر
نجات دهند و ممكن است حتي تا دو، سه نسل در آن باقي بمانند.
در
اين گزارش كه بيشتر جنبههاي اجتماعي دارد تا اقتصادي، گروههاي سني مختلف
تعريف شدهاند. براي مثال، گروه سني صفر تا 20سال كه جوان تلقي ميشوند
7/27 درصد جمعيت خانوادهها را تشكيل ميدهند كه ميتواند براي ما اين
تفسير را داشته باشد كه فقر قابليتي با توجه به جوان بودن جمعيت جامعه ما
در حال يافتن ابعاد مختلفي است كه باعث ميشود اين فقر در خانواده بماند و
به نسلهاي بعد هم منتقل شود.
در اين گزارش كه از وضعيت خانوادهها در سال
93 تهيه شده 7/11 درصد خانوادههاي ايراني بيسواد هستند. اين آمار مربوط به
افرادي است كه بهطور كلي بيسواد هستند و به جز افرادي است كه سواد در حد
خواندن و نوشتن دارند و اين افراد هم 5/1 درصد جمعيت را تشكيل ميدهند.
در
اين گزارش 21 درصد از خانوادههاي ايراني داراي تحصيلات در حد مقطع
ابتدائي و 4/43 درصد داراي تحصيلات راهنمايي و متوسطه هستند و فقط با وجود
همه تبليغاتي كه ميشود 22 درصد افراد جامعه داراي تحصيلات دانشگاهي هستند.
اين آمار نگرانكننده در گزارش بانك مركزي كه تمام خانوادههاي ايراني را
پوشش داده و همه افراد در معرض اين تحقيق و سرشماري بودهاند نشاندهنده
افزايش فقر قابليتي در كشور است. اين نشان ميدهد درصد قابل توجهي از افراد
جامعه از امكانات و آموزشهايي كه باعث ارتقاي سطح تحصيلي و پايگاه
اجتماعي آنها شود محرومند و همچنان مجبورند در گروه فقير جامعه باقي
بمانند.
اين گزارش بسيار جاي نگراني دارد و نشان ميدهد ما هم با كسر بودجه
خانوادهها و هم به عدم امكان دسترسي مساوي خانوادهها به امكانات تحصيلي
مواجه هستيم و با شكاف طبقاتي كه در جامعه وجود دارد ما شاهد تشديد اين
وضعيت هستيم. اميدواريم مسئولان به اين آمارها توجه كنند و در برنامه ششم
توسعه نگاهي به واقعيتهاي دروني جامعه انداخته و طوري اين برنامه را تدوين
كنند كه در پيشبرد اهداف موثر باشد.