خودش هم با آگاهی کامل از مسیری که اسباببازیهایش در پیش دارند، میگوید: میخواستم اسباببازیهایم را بدهم که بچههای مریض با آنها بازی کنند.
اینجا کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است؛ جایی که نمایشگاه ملی اسباببازی در حال برگزاری است، اما در کنار عروسکها، کتابها، لوازمالتحریر، پازل و جورچین و صدها مدل اسباببازی نو، غرفهای هم برای تحویل عروسکها و اسباببازیهای استفادهشده قرار دارد که هدف از آن تجهیز بیمارستانها برای ارتقای سلامت روان کودکان است.
با تبلیغاتی که در شبکههای اجتماعی شده، این غرفه، انتخاب اول بسیاری از مراجعهکنندگان است؛ کسانی که با کیسههای بزرگ در دست از همان ابتدا از سایر بازدیدکنندگان متمایز میشوند. البته خیلیهایشان هم نسبت به محل نامناسب غرفه انتقاد دارند.
در اولین روز نمایشگاه، ساعت حدوداً 5 بعدازظهر، غرفه «گروه هنر و سلامت» در انتهای سالن برگزاری نمایشگاه پر از عروسکهایی است که روی زمین نشستهاند و تقریباً همهشان «نو» به نظر میرسند. تعداد عروسکها خیلی بیشتر از چیزیست که تداعیکننده روز اول نمایشگاه باشد. البته خانم حسینی، مسئول غرفه میگوید: تا حدودی چنین استقبالی را پیشبینی میکردیم؛ چون از همین چند روز قبل، هدایایی را به ما اهدا کرده بودند و احتمال میدادیم که استقبال به همین صورت پیش برود.
در حین همین توضیحات است که «سپنتا» و پدرش از راه میرسند. کیسهای در دست دارند. سپنتا آن را هدیه میدهد و قول میدهد همیشه و هر جایی کمکی از دستش برمیآید انجام دهد و در راه خیر قدم بردارد. مسئول غرفه هم کاملاً برای سپنتا توضیح میدهد که این اسباببازیها قرار است چه مسیری را طی کنند و به دست چه کسانی برسند.
بعد از رفتن سپنتا و پدرش، حسینی توضیحاتش را ادامه میدهد: هدف گروه سلامت و هنر، سلامت روان کودکان است. اصولاً همه NGOها و گروهها به این فکر میکنند که هزینه درمان را برای کودکان فراهم کنند اما هیچ وقت به این مسأله فکر نکردهاند که کودکی که بیمار است از نظر روحیه ضعیف است و نیاز دارد که بستر و فضای مناسبی برایش فراهم باشد تا کمی با بیماریاش کنار بیاید. گروه سلامت و هنر به این نتیجه رسید که این کار را انجام بدهیم تا بتوانیم کاری برای کودکان انجام دهیم.
این صحبتها باز هم با آمدن تعداد دیگر از اهداکنندهها قطع میشود. دو خانم جوان به همراه دو فرزندشان پنج کیسه بزرگ در دست دارند. اسباببازیها همان موقع دستهبندی میشوند. کتابها، بازیهای فکری و عروسکها هر کدام در جای مخصوصی از غرفه قرار میگیرند. البته بعضی از اسباببازیها هم که قابلیت استفاده ندارند جدا میشوند و کنار ستونی در نزدیکی غرفه جا میگیرند؛ هرچند تعدادشان زیاد نیست.
حالا دیگر جای دیگری برای قراردادن موارد اهدایی وجود ندارد؛ بنابراین یک ردیف دیگر سفره یک بار مصرف روی زمین پهن میشود تا عروسکهای جدید هم جایی برای نشستن داشته باشند.
استقبال همینطور ادامه دارد و مادرها و بچهها اسباببازیهایی هدیه میدهند و عکس یادگاری میگیرند. یکی از آنها «الینا» دو سال و نیمه است. مادر الینا هم مثل خیلیهای دیگر، از طریق شبکههای اجتماعی با فراخوان اهدای اسباببازیها آشنا شده است.
او میگوید: در تلگرام عضو گروهی هستم. آنها اطلاعیه دادند که در اینجا غرفههایی هست که میتوان اسباببازیهای دست دومی را که در حد نو است، اهدا کرد. من هم تصمیم گرفتم یکسری اسباببازیهایی را که بچهام با آنها بازی نمیکرد، بیاورم.
مادر الینا ادامه میدهد: در راه که میآمدم به الینا توضیح دادم این اسباببازیها را برای بچههایی که توی بیمارستان هستند و آمپول زدهاند و گریه میکنند ببریم. اولش میگفت نه، مال خودم است، اما وقتی به اینجا رسیدیم گفت مامان اجازه میدهم که اسباببازیها را به بچهها بدهی؛ در واقع خودش راضی شد.
رفت و آمد زیاد در غرفه، باعث کنجکاوی سایر بازدیدکنندگان نمایشگاه میشود. خیلیها سوال میکنند و شاید تعدادی از آنها سری هم به اسباببازیهای قدیمیشان بزنند و برای اهدای آنها به نمایشگاه برگردند.
نمایشگاه اسباببازی از ساعت 10 صبح تا 8 شب، تا روز جمعه فعالیت میکند و غرفه گروه هنر و سلامت هم اسباببازیهای اهدایی را جمعآوری خواهد کرد.
ایسنا - رضوان اناری