به گزارش
شفا آنلاین،می گویند نوشتن دقیقا مثل قیچی کردن و
چسباندن در محیط های نوشتار رایانه هاست! شما چیزی را که در ذهن تان باعث
نگرانی یا آزارتان شده، روی کاغذ می آورید و از این طریق می توانید از
فشارهای آن خلاص شوید. داشتن
دفترچه خاطرات که از قدیم هم مرسوم بوده یکی
از چیزهایی است که کمک شایانی در زمینه خودشناسی به ما می کند. کافی است
این دفترچه را تهیه کنید و قدم های زیر را بردارید تا با یک «من» تازه رو
به رو شوید.
نمی خواهم در موردش حرف بزنمچیزهای
زیادی هستند که دوست نداریم راجع به آنها با کسی حرف بزنیم و این کسی شامل
حال خودمان هم می شود، اما جالب است بدانید دقیقا همین چیزهایی که مرتب
سعی می کنیم فکرشان را از خودمان دور کنیم، بخشی از شخصیت و حتی بخشی از
ناخودآگاه ما را می سازند. ناخودآگاهی که به راحتی می تواند روی رفتارهای
روزمره ما تاثیر بگذارد و حتی گاهی مسیر زندگی مان را عوض کند. وظیفه ما در
مقابل این افکار، کشاندن آنها به سطح خودآگاه و روراست بودن با شخص خودمان
است.
برای این کار هم یک راه حل ساده وجود دارد؛ نوشتن! کافی است
یک دفترچه بردارید و هرچه می خواهد دل تنگ تان، در آن بنویسید. این دل تنگی
ها دقیقا شامل همان چیزهایی می شود که شما سعی می کنید از فکر کردن به
آنها فرار کنید. چیزهایی که بخشی از ناراحتی ها و حتی خوشحالی های تان را
پنهان کرده اند. مسائلی که ممکن است مربوط به سال ها پیش باشند اما همچنان
آزارتان بدهند. خودکار را بردارید و شروع به نوشتن آنها کنید. از تلخ ترین
خاطرات کودکی گرفته تا دعوایی که همین چند روز پیش با همکارتان داشته اید و
مرتب از فکرکردن به می گریزید.
فقط
یادتان باشد تعارف را با خودتان کنار بگذارید و دست از انکار کردن
بردارید. باید تمام تلاش تان را بکنید تا ماسکی که شما را از خودتان دور
کرده، بردارید و چهره واقعی خودتان را همان طور که هست، ببینید. می توانید
برای راحت تر شدن ماجرا یک تایمر تنظیم کنید و به خودتان بگویید قرار است
طی 10 دقیقه هرچیزی را که به ذهنم می رسد بنویسم، حتی اگر برایم ناخوشایند
باشد. خبر خوب اینکه وقتی نوشتن تان تمام شد، می توانید برگه های حاوی
خاطرات ناخوشایند را ریزریز کنید و دور بریزید و اصلا نیازی نیست که دوباره
سراغ خواندنشان بروید!
همین الان کجا هستم؟همه
ما تصویری ذهنی از خودمان داریم و تلاش می کنیم خودمان را براساس آن تصویر
ذهنی توصیف کنیم. انگاره های ذهنی مانند من موفق هستم، من زیبا هستم یا من
خوش شانس هستم، مثال هایی از تصورات ما درباره خودمان است. این انگاره ها
در دوران مختلف زندگی و در سنین مختلف با هم فرق می کنند. یکی دیگر از
مسائلی که می توانید در دفترچه خاطرات تان به آن بپردازید، بررسی سیر تحول
خودتان است! شروع به نوشتن کنید و بنویسید برای مثال جایگاه تان در 10
سالگی کجا بود، چه وضعیتی داشتید، آرزوهای تان در یک سالگی چه چیزهایی
بودند و برای رسیدن به آنها چه کار کردید، هدف های بیست سالگی تان کدام ها
بودند و آیا به آنها رسیده اید؟ اگر رسیده اید خوشحال تان کرده اند یا صرفا
به خاطر اصرار بقیه آنها را انجام داده اید؟ درنهایت نوبت به سنی که در آن
قرار دارید، می رسد.
از خودتان صادقانه سوال بپرسید و صادقانه هم
جواب بدهید. وضعیت من الان چگونه است؟ موقعیت مالی، اجتماعی، خانوادگی و
عاطفی ام در چه شرایطی به سر می برد و چطور می توانم آن را بهبود ببخشم؟
زمانی که جواب این سوال ها را دادید، انگاره ای جدید از خودتان به دست می
آورید. نکته مهم در این مرحله این است که حواس تان به خواسته های خودتان و
چیزهایی که دیگران به شما دیکته کرده اند، باشد. اگر روح تان هنرمند است
اما به اصرار والدین تان وارد حیطه ی غیرهنری شده اید، این مسئله را از
خودتان پنهان نکنید. هرچقدر با خودتان روراست تر باشید، احتمال شناخت صحیح
بالاتر می رود و به دنبال آن می توانید تصمیم های موثرتری بگیرید.
چیزهایی که دوست شان دارم!یکی
از مسائلی که به شناخت خود کمک می کند، فهمیدن یک نکته ساده است؛ چه
چیزهایی را دوست داریم و از چه چیزهایی بدمان می آید. ممکن است همه دوستان
شما عاشق پیک نیک و گشت و گذار در دل طبیعت باشند و شما هم مدت هاست که
برای همرنگ شدن با جماعت به آنها پیوسته باشید. اما درون تان واقعا از این
کار خوش تان نیاید و دیدن یک فیلم سینمایی را به پهن کردن سفره در دامان
طبیعت ترجیح بدهید ولی وقتی می بینید همه اطرافیان تان این کار را طوری
انجام می دهند که انگار انجام ندادنش خیانت به جمع دوستی شماست. به آنها می
پیوندید. حتی ممکن است آن قدر در این رفتار ذوب شده باشید که یادتان رفته
باشد خودتان چه چیزی را دوست دارید.
اینجاست که نوشتن فهرست
چیزهایی که دوست شان دارید یا کارهایی که خوشحال تان می کنند، به شما کمک
می کند؛ دوباره خودتان را به خاطر بیاورید و بهتر بشناسید، دفترتان را
بردارید و بالای صفحه ای بنویسید چیزهایی که دوست دارم. علامت دو نقطه
جلویش بگذارید و شروع به نوشتن فهرست تان کنید. اگر مدت هاست که خودتان را
سرکوب می کنید، احتمالا فهرست تان در روزهای اول کار، چند گزینه محدود
بیشتر نخواهدداشت اما به مرور و با بیشتر رسیدن به خودتان به گزینه های
فهرست خوشحال کننده تان هم اضافه خواهد شد و کم کم از این طریق به شصخیت
تان پی می برید. در مقابل می توانید در انتهای دفترتان فهرستی از چیزها یا
حتی آدم هایی که دوست شان ندارید، تهیه کنید.
نگران نباشید چون
معمولا گزینه های این صفحات اصلا خالی نمی مانند و همین طور ادامه دارند!
در این مرحله هم صداقت نقشی بسیار اساسی ایفا می کند و باید تمام تلاش تان
را بکنید که به خودتان راست بگویید. شاید اولش کمی سخت باشد اما به مرور
زمان متوجه تاثیرات شگرف این روراستی خواهیدشد!
تو فوق العاده ای!
در
فرهنگ ما تشکر کردن از کسانی که دوست شان داریم خیلی جا نیفتاده است.
البته بگذریم از روز پدر و مادر. معمولا باید مناسبتی باشد تا به کسی
بگوییم دوستش داریم و از او به خاطر بودنش ممنون هستیم. این کسی اما هیچ
وقت شامل حال خود ما نمی شود.
روز جهانی «من» وجود خارجی ندارد و
کمتر زمانی، کسی از خودش تشکر می کند. این کار اگر علنی انجام بشود احتمالا
با برچسب خودشیفته مواجه می شود و اگر غیرعلنی باشد، معمولا پشت گوش
انداخته خواهدشد. برای اینکه یادتان نرود چقدر فوق العاده هستید، داشتن
دفتر خاطرات لازم است. لازم است هرازگاهی برای خودتان از خودتان بنویسید.
مثلا بنویسید من مریم، دختر باهوشی هستم، پشتکار زیادی دارم، می توانم باعث
شادی خودم و دیگران شوم و خلاصه جملاتی از این دست.
سعی کنید
حداقل 10 ویژگی مثبت خودتان را روی کاغذ بیاورید و بابت آنها از خداوند
تشکر کنید. خودتان را تشویق کنید که به این فهرست، خصلت های خوب دیگری هم
اضافه کنید. البته قرار نیست عجله ای در کار باشد. برای اینکه خصوصیتی در
شما ایجاد شود نیاز به زمان و تمرین است. به خودتان وقت بدهید و از تحویل
گرفتن خودتان نترسید!
کاش این جور بودم!یکی
دیگر از فهرست هایی که لازم است در دفترتان داشته باشید، چیزهایی است که
درباره خودتان دوست ندارید. مثلا ممکن است بگویید من معمولا کار امروز را
برای فردا می گذارم و این رفتار باعث ناراحتی خودم و اطرافیانم می شود. در
ادامه به جای اینکه بنویسید کاش این جوری نبودم، این جمله را به کار ببرید:
«دوست دارم از حالا به بعد هر کاری را در وقت خودش انجام دهم تا احساس
بهتری پیدا کنم.»
وقتی از کاش و افعال ماضی استفاده می کنید
به ناخودآگاه تان این پیام را می دهید که نمی توانید از پس آن کار
بربیایید، برای همی هم آرزویش را می کنید. آرزوها هم معمولا با کاش می آیند
و بعضی وقت های در حد همان آرزو باقی می مانند. در مقابل هر ویژگی درونی
که آن را نمی پسندید، جمله تغییر یافته ایده آل تان را هم بنویسید، وقتی
رفتارتان هم تغییر پیدا کرد، می توانید با خیال راحت یک ویژگی تازه به
فهرست چیزهایی که درباره خودتان دوست دارید، اضافه کنید.
از خودتان در 99 سالگی کمک بگیرید!درون
بیشتر ما یک بالغ وجود دارد که رفتارهایی معقول و متناسب با شرایط از خودش
نشان می دهد. کافی است ارتباط خوبی با بالغ درون برقرار کنیم تا صدای
خودمان را در حالی بشنویم که پیشنهادهای خیلی خوبی برای خودمان دارد. به
همین خاطر کافی است در دفترتان بخشی را به «من 99ساله» اختصاص دهید. خودتان
را در 99 سالگی و در حالی که آدم سالم و موفقی هستید تصور کنید. «من 99
ساله» برای من اکنون تان چه پیشنهادهایی دارد؟ دوست دارد چطور زندگی اش را
بگذراند؟ برای موفق شدنش در مسیر فعلی چه راهکارهایی ارائه می دهد؟ دوست
دارد در 99 سالگی کجا و در چه وضعیت باشد؟ وقتی به این سوال ها جواب بدهید
متوجه خواهید شد راه کارهای خیلی خوبی به دست آورده اید که به شما در تصمیم
های فعلی تان کمک خواهندکرد.
نگذارید ترس مانع تان شودخیلی
از ما نمی نویسیم، چون می ترسیم روزی روزگاری کسی دفترمان را پیدا کند و
بخواند. واقعیت این است که چنین احتمالی وجود دارد اما نوشتن به خودی خود
آن قدر کار بزرگی هست و تاثیرات بزرگی دارد که نمی توان به خاطر یک «روز و
روزگاری» قیدش را زد. واقعیت این است که وقتی می نویسید، فکرهای تازه ای به
ذهن تان خطور می کنند، بعضی از مسائلی که تا چند لحظه قبل لاینحل و پیچیده
به نظر می آمدند، ساده می شوند و در نهایت شما خودتان را بهتر می شناسید و
همانگونه که هستید، خودتان را می پذیرید و دوست خواهیدداشت.
همشهری تندرستی