يا از آن آدمهايي هستيد كه غرزدن در هر شرايطي را حق خودشان ميدانند و بهخودشان حق ميدهند كه مدام در حال شكايت كردن باشند؟ يا اينكه ترجيح ميدهيد صبور باشيد و كمترخود و اطرافيانتان را كلافه كنيد؟ اصلا اين عادت نق زدن از كجا ميآيد و دردي را هم درمان ميكند يا نه؟ بيشتر ما آدمها ديگران را آدمهايي غرغرو و اهل نق زدن ميدانيم اما اصلا درباره خودمان اينچنين قضاوت نميكنيم يا خودمان را از اين عادت بد و زننده مبرا ميدانيم يا اينكه در بهترين حالت بهخودمان حق ميدهيم كه در هر شرايطي غربزنيم و ديگران هم وظيفه دارند ما را درك كنند. بهتر نيست بيشتر و بهتر بهخود و رفتارهايمان فكر كنيم و اجازه ندهيم كه غرغر كردن، محبوبيت ما را خدشهدار كند؟
هفت گام براي ترك اعتياد به غرزدن
بالا بردن آستانه تحمل و تمرين كردن صبر، نقطه مقابل عادت شكايت و نق
زدن است.امير مؤمنان علي(ع) در مورد جايگاه صبر ميفرمايند: نقش صبر در
كارها همانند نقش سر در بدن است؛ همچنان كه اگر سر از بدن جدا شود، بدن از
بين ميرود، صبر نيز هرگاه همراه كارها نباشد، كارها تباه ميگردند.(كافي، ج
2، ص 90)
انسانهاي صبور بهندرت نق ميزنند و معمولا در برخورد با
مشكلات و حل كردن آنها هم موفقتر هستند. پس همانطور كه عادت به نق زدن
كردهايد ميتوانيد خودتان را به تحمل و صبر كردن عادت بدهيد. آنوقت
ميبينيد كه هم خودتان احساس راحتي بيشتري ميكنيد و هم راهي براي حل
مشكلاتتان پيدا ميشود. براي اين كار دوز نق زدنهايتان را در روز زير
ذرهبين بياوريد و اندك اندك و خودآگاه از ميزان آن كم كنيد. اين روند قطعا
به ترك تدريجي اعتياد شما به نق نق كردن كمك ميكند. از طرف ديگر بهجاي
واكنشهاي كلامي بيهدف و هيجاني، آستانه تحمل خود را با تمرين سكوت بالا
ببريد. سكوت فرصت فكر به انسان ميدهد و از خطاهاي شما كم ميكند. راهكار
زيباي ديگري هم براي صبور شدن در كلام امام علي(ع) وجود دارد كه
ميفرمايند: اگر صبور نيستي، خود را صبور جلوه ده، زيرا كمتر كسي است كه
خود را شبيه گروهي كند و سرانجام يكي از آنان نشود. خداوند هم با صابران
است.
به ازاي هر نق زدن، خود را موظف به پرداخت جريمه نقدي كنيد و مثلا اين جريمه را در امور خير صرف كنيد. در اين صورت، هم ثواب ميكنيد و هم بعد از مدتي به جمع خيرين ميپيونديد البته اگر پول را از نق، بيشتر دوست نداشته باشيد. نكته مهمتر اينكه توانستهايد هيجانات و احساسات خود را درباره غر زدن كنترل كنيد و خودآگاه شويد.
از دوستان و آشنايان خود رسما درخواست كنيد كه در موضوع نقزدن و غرغر كردن بهدنبال گرفتن مچ شما باشند و هر وقت خواستيد نق بزنيد به شما يادآوري كنند كه نقزدن ممنوع است. مطمئن باشيد آنها در اين زمينهها از خود شما هم مسئولانهتر عمل ميكنند. آنوقت از داشتن چنين دوستان شفيقي كه چشمشان دائما به دهان شماست تا از شما گافي بگيرند واقعا مسرور خواهيد شد. انتخاب يك اخطار رمزي براي حفظ آبرو در جمع هم ميتواند ايده مناسبي باشد.
تأثير همنشيني گِل و گُل حكايتي قديمي است. از وارد شدن به نقپارتيها پرهيز كنيد.همان مكانها و جمعهايي كه يا غيبت نقل مجلسشان است يا نق زدن. سعي كنيد نه خودتان نق بزنيد و نه پاي نق زدن ديگران بنشينيد. جمله مفيد و خوبي كه در اين شرايط بهخود و ديگران ميتوانيد يادآور شويد اين است كه آخرش چه؟ فايده اين حرفها چيست؟
بر حل واقعي مشكلات تمركز كنيد نه بر حاشيهها. تمركز خود را از حاشيه ظاهرا امن نقزدن كه بهانهاي براي طفره رفتن از پيدا كردن راهكارهاست به متن مشكل معطوف كنيد. اگر چه قطعا چالشبرانگيز است اما كارساز خواهد بود. بهجاي كلمه «چرا» مثل اينكه چرا اينطور شد و چرا آنطور، از كلمه «چه» استفاده كنيد؛ مثلا براي حل اين مشكل چه كاري بايد انجام داد؟
وقتي بدانيد كه عوارض نق زدن چقدر زياد است و اعتياد به آن تا چه اندازه ميتواند به موقعيت اجتماعي و روابط ما لطمه وارد كند ترجيح ميدهيد از شر اين عادت ناپسند خلاص شويد. همواره پيش خودتان نق زدن را نقطه ضعفي بدانيد كه بايد از شخصيت شما حذف شود. تصوير يك آدم غرغرو را مجسم كنيد. بعيد است دوست داشته باشيد اطرافيانتان چنين تصويري از شما داشته باشند. با اين طرز فكر، جديت شما در ترك نق نق كردنها قطعا بيشتر ميشود.
اول نيمه پر ليوان را ببينيد و بعد نيمه خالي آن را. عادت كنيد هرگاه كه ميخواهيد از شرايط خود غر بزنيد اول جنبههاي مثبت همان شرايط را با خودتان مرور كنيد. اين كار تمرين خوبي براي شما ميشود تا بتوانيد از دام منفيگرايي و غر زدن و ناراضي بودن فرار كنيد. نادرستي اين تصور را كه مثبتگرا بودن، نوعي سادهلوحي است، حال و روز منفيگراها و آخر و عاقبتشان بهتر از هر دليل ديگري نشان ميدهد. پس مثبتگرا و در عين واقع بيني، خوشبين باشيد. مطمئن باشيد نتيجه اين نوع ديدگاه براي شما قطعا از نق زدن جذابتر خواهد بود.
نق زدن و غرغر كردن در آدمها ميتواند معاني و دلايل مختلفي داشته باشد. بعضي از اين دليلها منطقي و قابلقبول است اما برخي ديگر قابليت پذيرش و توجيه عقلي ندارد. هرچند حتي در آن شرايطي كه فرضا نق زدن توجيه عقلي هم داشته باشد، انتخاب اين روش بدترين و بينتيجهترين راه ممكن براي تخليه هيجانات است. وجه مشترك آدمهاي غرغرو در بحث ما آنجايي است كه نقزدن ديگر نه وسيلهاي غيرمستقيم براي برقراري ارتباط و رفع كمكاريهاي عاطفي همسر است و نه راهي براي نشان دادن مشكلي در زندگي كه بايد حل شود، بلكه عادتي مزمن و ناهنجار ميشود كه هم خود فرد را آزار ميدهد و هم اطرافيان را. چه در مورد آقايان و چه خانمها، اين شكل نق زدن اكثرا زماني بروز و ظهور ميكند كه شخص بهجاي حل واقعي مشكل، اين روش كم زحمتتر برخورد با آن را انتخاب ميكند؛ به اين معنا كه يا نميتواند محرك ناخوشايندي كه باعث اين پاسخ شده را با پاسخ بهتري خنثي كند يا نميخواهد راه بهدرد بخورتري از نق زدن را انتخاب كند. واقعيت اين است كه كمي نق زدن معمولا براي همه ما طبيعي است اما وقتي تبديل به عادتي دائمي ميشود ديگر عوارض جدي و ناخوشايندي دارد.
در واقع ميتوان گفت كه در شرايط سخت و دشوار زندگي، نق زدن تبديل به راهي ميشود براي تخليه فشارهايي كه آدمها را در تنگناي خود قرار دادهاند. بنابراين خيلي عجيب نيست در افرادي كه آستانه تحملشان نسبت به مشكلات زندگي كمتر است يا اينكه بهدنبال خودسازي نيستند، بيشتر بتوان سراغ غرغروها را گرفت. در اين ميان شايد خانمها بهخاطر نياز بيشتري كه به ارتباط كلامي دارند زمينه بيشتري هم براي نق زدن داشته باشند.
نق زدن نوعي واكنش به موقعيتهايي است كه احساس ناخوشايندي را براي آنها ايجاد ميكند مثل، درماندگي، ناكامي، نااميدي، يأس، خشم، بدبيني، تنهايي و موردتوجه نبودن. اگر كمي علميتر و از ديدگاه روانكاوي به آن نگاه كنيم نوعي واكنش جابهجايي است كه نسبت به موقعيتهاي آزاردهنده فوق در شخص ايجاد ميشود. بنابراين پشت اين نق زدنها گاهي تذكرات عاطفي و احساسي مهمي براي شوهران حواسپرت وجود دارد كه قابل توجهند. اما چون اين رفتار هيجاني غالبا بدون توجه به موقعيت زماني- مكاني و وضعيت شنونده رخ ميدهد و از طرف ديگر با جملههايي نامناسب، نارسا و گاه تكراري ابراز ميشود نه فقط قادر به انتقال پيام اصلي نيست بلكه نتيجه معكوس ميدهد.
چه فايدهاي دارد؟
شايد تنها فايده نقزدن، تخليه شدن و به قول خودمان خفقان نگرفتن در مقابل فشارهاي آزار دهندهاي باشد كه باعث آن شده است. اما در اينكه واقعا «نق» چقدر مشكلگشاست و آيا اصلا ميتواند باري را بر زمين بگذارد، جاي بحث است. وقتي شما نق ميزنيد به ظاهر داريد با اعلام نارضايتي از شرايط محيط، خودتان را بهنحوي تخليه ميكنيد؛ غافل از عوارضي كه گاهي ميتواند براي شما از اصل موضوع بهمراتب مشكلسازتر باشد. درست است كه با نشان دادن اين رفتار فكر ميكنيد؛ تخليه شدهايد اما در واقع با خالي كردن دلتان و بيرون كشيدن ناراحتيها، با انبوهي از مشكلات دفن شده قبلي مواجه ميشويد كه حالا مثل مردگان نبش قبر شده جلوي چشمان شما ظاهر ميشوند. پس براي خلاص شدن از تل خاك اين مشكلات نياز به كندن چالهاي ديگر پيدا ميكنيد كه خاك و خل چاله اول را در آن دفن كنيد و با كندن مرتب اين چالهها هربار سعي ميكنيد خاك بيرون كشيده قبلي را در چاله كنده شده بعدي دفن كنيد و اين روند بينتيجه ادامه پيدا ميكند تا جايي كه نق زدن جزئي از عادت شما ميشود؛ بيآنكه واقعا مشكلي را حل كند. به تدريج، نق زدن تبديل به عادت كلامي شما ميشود و دائما در دهانتان ميچرخد بدون اينكه شما را سيركند طبعا طعم اين لقمه هم چندان خوشايند نيست. پس كامي هميشه تلخ را برايتان به ارمغان ميآورد.
نق زدن بهجز اينكه راهحل نيست مشكلات ديگري هم بهوجود ميآورد. در بعد فردي، پيوندعميقي بين نق زدن و منفيگرايي وجود دارد؛ آدمهاي غرغرو معمولا آدمهايي منفيگرا ميشوند و آدمهاي منفيگرا هم، غالبا غرغرو. اين افراد آدم را ياد آنهايي مياندازند كه عينك آفتابي سياهتر از قيري به چشم زدهاند و همه دنيا را از پشت آن، به همان سياهي ميبينند. پيامد منفيگرايي كه از عوارض عادت كردن به نق زدن است، پرورش شخصيتي نچسب و نامحبوب است كه باعث كلافه شدن اطرافيان ميشود. چهكسي دوست دارد همنشين يك نق نقوي حرفهاي باشد كه مغز آدم را با شكايتهاي دائمي خود از زمين و زمان ميخورد؟ بنابراين نق نقوها، دوستانشان را هم پراكنده و قلع و قمع ميكنند. از طرف ديگر در زندگي مشترك هم، غرزدنهاي مداوم از هر طرف كه باشد به مرور باعث سرد شدن روابط زوجين، دوري زن و شوهر از هم، اختلاف وكشمكش و در نهايت حتي نفرت، كينه وجدايي ميشود. نق زدن جز اينكه از شما انساني منفيگرا و نچسب بسازد كار ديگرينميكند.
نق زدن كار آدمهايي است كه نميخواهند براي رفع مشكلشان آستين بالا بزنند و كار جدي و عملي انجام دهند. غر زدن كار آدمهايي است كه ميخواهند از زير بار برخورد مستقيم با مشكلاتشان و پيدا كردن راهحل واقعي براي آنها فرار كنند. اين روشي نيست كه آدمهاي مصمم و جدي براي برخورد با فراز و نشيب زندگي انتخاب ميكنند. نگاهي به زندگي روستانشينان بيندازيم. فرزندان روستا بهندرت اهل غرزدن هستند با آنكه سختيهاي زندگي روستايي با مشكلات شهرنشيني قابل مقايسه نيست. آنها آموختهاند از كودكي، مسئوليت زندگي را بر دوش بگيرند و با مشكلات رودررو شوند و با زبان عمل سخن بگويند. بنابراين از تنبلي، عدماعتماد به نفس و هر چه كه پاي عملشان را سست كند فاصله ميگيرند. اگر از كودكي به فرزندانتان بياموزيد كه براي رسيدن به مقصودشان بهجاي نقزدن تلاش بيشتري داشته باشند، شايد اين عادت ناپسند از نسل و اجتماع آينده ما رخت بربندد.
همشهری