تصوير ديگر، تصوير كودك يا نوجواني است كه حاضر نيست لحظهاي از تلويزيون، تبلت يا كامپيوترش جدا شود. شايد شما درباره كودكتان نيز اين وابستگيهاي افراطي را تجربه كرده باشيد و يا شايد خود شما هم خاطرهاي از جنس همين وابستگيها داشته باشيد. كداميك از اين وابستگيها مثبت است و كدام منفي؟چرا كودك يا نوجوان به اين مرحله از وابستگي مفرط ميرسد ؟ نوع برخورد ما با اين وابستگيهاي فرزندمان بايد چگونه باشد تا او آسيب كمتري ببيند و سلامت روانش حفظ شود؟
اغلب كودكان قبل از ورود به سهسالگي نوعي وابستگي به والدين را تجربه ميكنند. معمولا وابستگي كه پاسخي براي اضطراب جدايي است از 6 تا 7ماهگي شروع ميشود، درسن 10تا 18ماهگي به اوج خود ميرسد و معمولا در 24ماهگي از شدت اين حالات كاسته ميشود. نوع برخورد والدين با مسئله اضطراب جدايي و وابستگي بسيار مهم است.
كودكان زيادي هستند كه در دورهاي از زندگي به والدين خود وابستگي پيدا ميكنند. اين وابستگي اگر به شكل افراطي نبوده و تعادل خود را از دست ندهد، گاهي بسيار خوب و بجا هم هست اما كودكان و نوجواناني كه بيشازحد تعادل، به والدين خود وابسته هستند ممكن است دچار مشكل شخصيتي باشند. اين كودكان در آينده با مشكلات گسترده ديگري نيز روبهرو ميشوند.
اينگونه افراد اغلب دچار نوعي عدماعتمادبهنفس نسبت به تواناييهاي خود هستند. نميتوانند به تنهايي تصميم بگيرند و معمولا سلطهپذير بوده و منتظرند تا ديگران به آنها بگويند چه كنند و چه راهي در پيش گيرند و طبعا موقعيتهاي پيشرفت و رشد خود را به اين خاطر از دست ميدهند. اين افراد اغلب گوشهگير و منزوي ميشوند و در ارتباط با ديگر همسالان خود دچار مشكل شده و همين مسئله سبب وابستگي بيشتر آنها به والدينشان ميشود، هرگز نميتوانند بدون احساس ترس تنها بمانند و هنگام حضور در مدرسه يا هر مكاني كه والدين در كنارشان نباشند احساس عدمامنيت و بيپناهي ميكنند، از پذيرفتن مسئوليت فرار ميكنند و در انجام كارهاي شخصي و روزمره خود ناتوان هستند. اين مسئله اگر به شكل بيمارگونه ادامه پيدا كند و كودك استقلال فردي خود را پيدا نكند به عوارض جانبي ديگري منتهي ميشود كه چندان خوشايند نيست؛ عوارضي همچون پناه آوردن به مواد مخدر و داروهاي آرامشبخش، سوءرفتارهاي گوناگون همچون پرخاشگري با همكلاسي و معلمان و... .
حتما از خود ميپرسيد كه چه رفتاري كودك را به سمت وابستگي افراطي به والدين سوق ميدهد؟
والديني كه دائما در حال انجام وظايف و كارهاي شخصي كودك به بهانه كمك به او و دلسوزي هستند، نخستين كساني هستند كه در اين مسير به ضرر كودكشان عمل ميكنند. ترس از اشتباه بچهها و آسيب ديدن آنها و محبت و دلسوزي افراطي و... سبب ميشود كه والدين گاه بهجاي فرزندشان تصميم هم بگيرند.
نقطه مقابل اين والدين، پدر و مادراني هستند كه به روش زورگويي و استبداد، بچهها را تربيت ميكنند. كودكان تربيتيافته در چنين محيطهاي مستبدي اغلب دچار شخصيتي ضعيف بوده و مطيع و فرمانبردار ديگران هستند يا در مواردي ديگر خود نيز دچار همان نوع استبداد شده و به اطرافيان خود زور ميگويند و يا ممكن است به ديگراني بيرون از خانواده وابسته شوند مثل معلمها و مديرها و... .
در خانوادههاي تكفرزند نيز نوعي وابستگي دوطرفه و افراطگونه بين والدين و فرزند بهوجود ميآيد كه تمامي توجهات و حساسيتها روي تكفرزنداست. اين كودكان نيز اغلب حامل اختلالهاي رفتاري ناشي از وابستگي هستند.
خبر خوب اين است كه اين اختلال كاملا قابل درمان بوده و راههايي براي
برونرفت از اين مشكل وجود دارد. قدم به قدم با ما همراه باشيد:
در
نخستين قدم بايد جداييهاي مقطعي، در حد 2 يا5 دقيقه را تجربه كنيد. اگر
والديني هستيد كه تمام مدت كودكتان به شما چسبيده است، از نزديكان يا اقوام
بخواهيد كه زمان كوتاهي را در يك اتاق با كودك تنها بمانند. شما براي
كودكتان توضيح دهيد كه 5دقيقه او را با آن شخص تنها ميگذاريد و بعد از 5
دقيقه برميگرديد. روشن است كه در مراحل اوليه، كار كند و سخت پيش ميرود
اما به مرور زمان كودك عادت ميكند كه زماني را با ديگران يا تنها سر كند.
نكته قابلتوجه در اين روش اين است كه شما هرگز نبايد دير كنيد چراكه
اعتماد و حس امنيت كودك در اين مورد آسيب خواهد ديد. به مرور به زمان تنها
گذاشتن كودك بيفزاييد.
هرگز با كودكي كه داراي اختلال وابستگي و اضطراب جدايي است، با خشونت رفتار نكنيد و او را با شدت فيزيكي يا عاطفي از خود دور نكنيد. هرگونه فرياد و جاروجنجالي او را بيمار و افسرده و گوشهگيرتر ميكند. مراحل جدايي و بازيابي استقلال را بهمرور و با صبر و حوصله انجام دهيد، كودك را ناگهاني و براي مدتزمان زياد از خود جدا و رها نسازيد. جايگزينهاي دوستداشتني برايش درنظر بگيريد؛ بهطور مثال او را با دوستان و همسالان و اسباببازيهاي موردعلاقهاش تنها بگذاريد. هرگز كودك را تهديد به ترك كردن نكنيد بلكه با جملاتي كه حس اعتماد و امنيت به او ميدهد دلگرمش كنيد مثل اين جملهها: «خداحافظ، زود برميگردم»، «من هميشه مادر تو ميمونم» و «هميشه دوستت دارم» و از بهكار بردن جملات منفي همچون «ديگه مامانت نميشم»، «ميذارم ميرم» و... استفاده نكنيد. براي كودك توضيح دهيد كه در نبود شما چهكارهاي هيجانانگيز و دوستداشتني ديگري ميتواند انجام دهد. پس از بازگشت هم نخستين كارتان، گوش سپردن به تعريفها و حرفهاي كودك و توجه مستقيم به او باشد چراكه كودك نيازمند توجه مستقيم شماست.
بازيهاي مؤثر را امتحان كنيد؛ بهطور مثال ميتوانيد با كودكان كم و سن و سالتر بازي قايم باشك را اجرا كنيد. او در اين بازي ياد ميگيرد كه شما پس از غيبت بازميگرديد و دوباره با او خواهيد بود. براي اينكه بهتر با احساسات منفي كودك كه در مورد عدمحضور شما دارد آشنا شويد از او بخواهيد كه يك نقاشي از آنچه هنگام جدايي از شما حس ميكند، بكشد و بعد آن را برايتان توضيح دهد. در اين روش او احساسش را با شما شريك خواهد شد. پس شما نيز در اين تجربه به او يادآور شويد كه احساسش را درك ميكنيد. مسئوليتهاي ريز و كوچك به او بسپاريد و در ازاي انجام هركدام از آنها او را تشويق كنيد و نشان دهيد كه چقدر خوشحاليد كه او از پس كارهاي خود برميآيد. هرگز او را بهدليل اضطراب و عدمتوانايي ارتباط مؤثر با ديگران سرزنش و شماتت نكنيد؛ «چرا به من چسبيدي؟ چرا منو ول نميكني». اين راه، باعث گرفتن حس اعتمادبهنفس كودك ميشود. درعينحال حواستان باشد كه كودكتان را با ديگر بچهها مقايسه نكنيد؛ «ميبيني زهرا چه خوب حرف ميزنه، شعر ميخونه و به همه سلام ميكنه.» و در پايان بايد بگوييم كه اغلب كودكاني كه دچار اختلال اضطراب جدايي و وابستگياند والديني دارند كه خود درگير اضطراب جدايي از فرزند هستند و همواره نگران سلامتي و آسيب نديدن و گمراه شدنش هستند. بر اضطراب خود غلبه كنيد و با فراهم آوردن شرايط امنيتي مناسب براي تنها ماندن كودك بهخودتان اطمينان بدهيد. بدينمنظور ميتوانيد با آموزش مهارتهاي مختلف به كودك، نظير عبور صحيح از خيابان، استفاده درست از وسايل موجود در خانه، حدود ارتباط با غريبهها و... خيال خودتان را آسوده كنيد.
دانشآموزان تحتتأثير رفتار معلمانشان قرار ميگيرند؛ اين مسئلهاي بسيار طبيعي است و گاه به لحاظ نقش الگويي معلم در فراگيري و آموزش رفتار مناسب، بسيار هم مؤثر واقع ميشود اما گاه ارتباط عاطفي افراط گونه دانشآموز به معلم يا يك دوست سبب بروز آسيب و تنشهايي در ميان افراد خانواده خصوصا كودك وابسته ميشود.
اين حالت كودك- وابستگي بيشازحد به ديگري- بدين معناست كه كودك يا نوجوان چنان خود را مجذوب طرف مقابل ميبيند كه زندگي بدون او برايش بهمعناي نابودي است. در اين حالت شادماني و انگيزه و غم و هيجان كودك، وابسته به بود و نبود دوست يا مربي مهد يا معلم است. اغلب، نوجواناني درگير چنين دلبستگي و وابستگي افراطگونه به معلم يا دوست خود ميشوند كه دچار نوعي اضطراب يا افسردگي و يا عدماعتماد به نفس هستند و اين مسائل به دوره قبل از وابستگي هم برميگردد.
اگر در رفتار نوجوانِ وابسته دقيق شويد رگههايي از اضطراب را در او مشاهده خواهيد كرد كه سبب وابستگي بيشتر او ميشود. براي درمان اضطراب نوجوان ميتوانيد به مشاوره يا مطالعه مقالههاي موجود در اين زمينه مراجعه كنيد. افسردگي نوجواني كه اغلب در پي يك خلأ عاطفي بروز ميكند سبب ميشود كه نوجوان دچار احساس خستگي از زندگي شود. براي جلوگيري از بروز چنين حالاتي سعي كنيد با فرزند خود بيشتر وقت بگذرانيد و علايق، سلايق و هيجانات او را شناسايي كرده و امكان آن را فراهم كنيد. سعي كنيد كه براي جلوگيري از بهوجود آمدن چنين اختلالات رفتارياي اعتمادبهنفس كودك را با روشهاي مختلف ازجمله تشويق كردن، سپردن مسئوليت به نوجوان و تقويت خودپنداري مثبت و... افزايش دهيد.
كودكي كه حاضر نيست دقيقهاي تلويزيون را خاموش ببيند يا بدون تبلت خوابش نميبرد و از دور شدن گوشي همراهش احساس اضطراب ميكند، دچار وابستگي و اعتياد به فناوري است. همه ميدانيم كه دير يا زود، كودك با اين وسايل و فناوريها آشنا خواهد شد و حتي ميدانيم كه چه سودهايي هم براي كودك دارد اما آگاه باشيد كه استفاده بيشازحد و اعتياد به آنها نيز ميتواند سبب بروز اختلالات رفتاري در كودك شود كه مهمترين آنها عدمتوانايي ارتباط حقيقي با ديگران است.
كودك شما طبعا به چيزهاي ديگري هم علاقه دارد. ممكن است كه ميزان اين علاقه، به اندازه علاقهاش به گوشي همراه و تبلت و تلويزيون نباشد اما در درجهاي خفيفتر علاقه به بازيهاي دستهجمعي، پارك و شهربازي و سينما و مهماني هم دارد. پس سعي كنيد جايگزينها را امتحان كنيد و بهطورغيرمستقيم حواس او را به سمت فعاليتهاي ديگري سوق دهيد تا اينكه به كنترل زمان استفاده كودك از اين وسايل برسيد. اگر ديديد كه كودك از پارك رفتن احساس نشاط ميكند اين كار را تكرار كنيد يا شرايط بازي با همسالانش را فراهم كنيد. استفاده بيشازحد از فناوري، كودك را دچار عدمتحرك و تنبلي ميكند، بنابراين سعي كنيد كه او را به يك فعاليت فيزيكي تشويق كنيد. نام او را در كلاسهاي ورزشياي كه به آن علاقهمنداست بنويسيد يا خودتان با او به بازي و تحرك بپردازيد، زمان بيشتري را با كودكتان سپري كنيد، برايش وقت بگذاريد، اگر خود شما بيشتر وقتتان را پاي تلفن همراه و كامپيوتر ميگذرانيد توقع نداشته باشيد كه كودك نحوه استفاده صحيح و بهموقع از آن را فرابگيرد. وقتشناسي را به كودك بياموزيد. در ابتدا ممكن است سخت باشد و چندان موفقيتي حاصل نشود چراكه كشش و جذبه فناوري زياد است اما صبور باشيد و سعي كنيد كه حدو مرز و محدوديت زمان استفاده از اين وسايل را به كودك بياموزيد.
دختري 13ساله دارم كه مدتي است بهشدت عصبي و پرخاشگر شده است. با او چگونه رفتار كنم؟
به والديني كه دختران نوجوان دارند چند توصيه ميكنم:
اول اينكه
حتما در برنامه زندگي دختران خود بهصورت روزانه فعاليت و كار بدني را
بگنجانيد تا بخشي از فشارهاي روحي با فعل و انفعالاتي كه انجام ميشود،
تخليه شود. ورزش و پيادهروي ميتواند كمك بزرگي به آنها بكند. 3روز در
هفته بهصورت مرتب نيم ساعت پيادهروي ميتواند برنامه خوبي باشد. البته با
توجه به آلودگي هوا بهخصوص در شهرهاي بزرگ بهتر است اين پيادهروي را در
پاركينگ يا حياط خانه انجام دهند و اگر هم پيادهروي در بيرون از منزل را
انتخاب ميكنند به مكانهايي بروند كه فضاي سبز دارد و ميتوانند بهراحتي
نفس بكشند.
امروزه دخترها در كارهاي خانه چندان مشاركتي ندارند و به مادرها در كارهاي خانه كمك نميكنند كه بخشي از اين مشكل به مادران برميگردد. آنها معمولا اجازه اين كار را به دختران نميدهند. اما من ميخواهم به مادران توصيه كنم كه گوشهاي از كار خانه را به آنها بسپارند و مطمئن باشند اين موضوع كمك بسياري به دختران در كنترل خشم و عصبانيت خواهد كرد زيرا به آنها حس مسئوليتپذيري ميدهد.
والدين بهخصوص مادران بايد بدانند فرزندشان در حال فاصله گرفتن از دوران كودكي است و نبايد با او مانند يك كودك 5ساله رفتار كنند و به همان كيفيت او را كنترل كنند. بلكه بايد به آنها اعتماد كنند و در كارها از آنها مشورت بگيرند. بهتر است والدين در زماني كه دخترانشان عصباني هستند و پرخاشگري ميكنند سكوت كنند و عكسالعمل خاصي از خودشان نشان ندهند. نكته مهم ديگر اينكه در سنين جواني و نوجواني دخترانتان، با آنها با حالت دستوري صحبت نكنيد بلكه توقعاتتان از آنها را با زباني مهربان بيان كنيد.
والدين آگاه هميشه به فرزندان خود ابزاري ميدهند و بچهها را با آن ابزار براي مواجهه با موقعيتهاي مختلف مجهز ميكنند. معنويت يكي از مهمترين اين ابزارهاست. به آنها ياد بدهيد كه موقع عصبانيت قبل از اينكه كاري انجام بدهند با تمسك به قرآن، زود خشمشان را از بين ببرند. براي اين كار كافي است دست راستشان را روي قلب خود بگذارند و سوره «ناس» يا «عصر» را با صداي بلند بخوانند. به دختران نوجوان و جوان خود توصيه كنيد كه اين كار را در مواقعي كه حس ميكنند فشارها و استرسهاي رواني دارند انجام بدهند. با اين كار از طريق گفتن، شنيدن، حس لامسه و قدرت دريافت قلبي يك چارديواري درست ميكنند تا وجودشان را در ميدان نور قرآني كه پيامبر(ص) آورده قرار دهند.
همشهری