به گزارش شفا آنلاين،دکتر محمدرضا رجبی شکیب، پزشک و روانشناس در یادداشتی که برای درج در اختیار تسنیم قرار داده است، به موضوع «آخرین یافتههای نوروبیوشیمی و نوروفیزیولوژی در رابطه با هورمونها و تستوسترون که بر رابطه زنان و مردان تاثیر دارد» پرداخته است:
خواندن کتابی را شروع کردم که میگویند بهترین کتاب جان گری است. جان گری را لابد میشناسید؛ روانشناس مشهور و نویسنده «مردان مریخی و زنان ونوسی» که بعد از موفقیت آن کتاب، در 20 سال گذشته، سریال کتابهای مریخ و ونوس را منتشر کرده است؛ از «تغذیه مریخیها و ونوسیها» تا «مریخیها و ونوسیها در اتاق خواب». همه کتابهایش به زبان فارسی ترجمه شده است و این آخری که ترجمه خوبی هم دارد، کار خانم شادی فرهمند است با عنوان «مریخ در آتش، ونوس در یخ». موضوعش هم، بیان تفاوتهای هورمونی میان زنان و مردان.
در چند جای کتاب، جان گری با افتخار اعلام میکند که علم، یافتهها و تجربههای قدیمی او را ثابت کرده است. شاید همین لبخند شیطنت آمیز دکتر گری که از لابه لای سطور کتاب میشود دید، باعث شد فکر کنم او زیادی خودش را تحویل گرفته و تخیلات و فرضیههایش را در دهان دانشمندان گذاشته است. کنجکاو شدم ببینم چقدر این حرفها علمی است. اینکه مثلاً مردهای امروزی نسبت به پدران شان تستوسترون کمتری دارند و اینکه تستوسترون هورمون ضد استرس مردان است و در غار تنهایی مردان ساخته میشود و اینکه زنها برای رفع استرسشان به اکسی توسین احتیاج دارند و این هورمون را با همدلی به دست میآورند و...
کمی جستوجو در اینترنت حسابی متاسفم کرد؛ مصداق آن شعر معروف: «تا بدانجا رسید دانش من/ که بدانم همی که نادانم»... در یکی دو دهه گذشته، فیزیولوژیستها بدجوری دارند دانش روان شناسی را زیر و رو میکنند. روان شناسانی که تا قبل از این بر مبنای فرضیه سازی پیش میرفتند، حالا بیش از هر وقت دیگری در طول تاریخ، نیازمند نوروبیولوژیستها شدند. هر چه میگذرد، بیشتر معلوم میشود که ویژگیهای شخصیتی ما، خلق و خوی ما و حتی عاطفه و احساس ما تحت تاثیر مواد شیمیایی در سیستم اعصاب ماست.
جان گری در این کتاب، با استناد به آخرین یافتههای نوروبیوشیمی و نوروفیزیولوژی توضیح میدهد که ویژگیهای زنانه و مردانه ما، چطور با هورمونها در ارتباط اند و چطور با آگاهی از این واقعیت میتوانیم اتفاقات اطرافمان و خودمان را تحلیل و مدیریت کنیم. مثلاً فکرش را میکنید که یک دلیل مهم افزایش طلاق در جوامع امروزی، افت سطح تستوسترون خون مردان باشد؟
دنیای مدرن، همه قوانین نانوشته ای که زنان و مردان در طول تاریخ به آن خو گرفته بودند و پایههای زندگی را بر آن بنا کرده بودند، نقض کرده است. به همین دلیل، این همه گیج ایم. علت این همه آشفتگی در زندگیهای مشترک، افزایش آمار طلاق و خیلی از نابسامانیهای اجتماعی را نمیتوانیم درک کنیم اگر ندانیم زنان و مردان چطور تعادل پایداری که نقشهای سنتی برای آنان ایجاد کرده بود را در دنیای مدرن، از دست داده اند.
یک مثال ساده: شواهد علمی نشان داده در مردان، کورتیزول (هورمون استرس) و تستوسترون (هورمون جنسی مردانه) دو کفه ترازو هستند و بالا رفتن یکی، یعنی پایین رفتن دیگری. یعنی استرس در مردان، ترشح تستوسترون را کم میکند؛ هورمونی که برای برقراری یک ارتباط زناشویی رضایت بخش، شرط لازم است. این سکه روی دیگری هم دارد: مردان هم برای بازسازی ذخایر تستوسترونشان که با استرسهای روزانه فرسوده شده، به استراحت در همان غار تنهایی معروفشان نیازمندند.
اما در زنان داستان فرق میکند: ترشح اکسی توسین (هورمونی که به هورمون عشق معروف است و البته اسم غلط اندازی است، چون مستقیماً به عشق رمانتیک مربوط نیست و در واقع هورمون دوستی و رفاقت و همدلی است) مهم ترین مکانیسم دفاعی در مقابل استرس است. در زنان، افزایش کورتیزول، افزایش اکسی توسین را به دنبال دارد؛ یک جور مکانیسم دفاعی.
در زنان، درست برعکس مردان، استروژن (هورمون جنسی زنانه) عملکرد اکسی توسین را تقویت میکند؛ و درست به همین دلیل در زنان، به خصوص قبل از یائسگی، صحبت کردن آرامش بخش است نه سکوت. علم ثابت کرده یک زن، هنگام برقراری ارتباط با کسی که دوستش دارد، اکسی توسین بیشتری ترشح میکند و استرسهایش را با آن کاهش میدهد.
حالا با این توضیحات میفهمیم دلیل این چالش همیشگی را بین خانمهایی که عصر از سر کار میآیند و در آشپزخانه مشغول میشوند و شاکیاند از همسرشان که روی کاناپه دراز کشیده و با کنترل تلویزیون ور میرود. زن حق دارد چون نیاز به اکسی توسین دارد و مرد هم حق دارد چون لازم دارد تستوسترون اش را بازسازی کند.
در دنیای سنتی، بی اینکه واحدهای هورمونشناسی را پاس کرده باشیم، مردان و زنان به تجربه دریافته بودند که از کدام مسیر به آرامش بیشتری میرسند. زنان در کنار هم و درحالیکه به طور دسته جمعی در حال افزایش اکسی توسینشان بودند، در خانه یا مزرعه صبح تا شب کار میکردند و هرگز خسته نمیشدند (علم ثابت کرده عضلات زنان 75 درصد بیشتر از مردان در برابر خستگی مقاوم است!) چون اکسی توسینشان را از ارتباط با هم تامین میکردند.
مردان هم از عصر تا شب برای اینکه خستگی و استرس کار روزانه را از تَن بیرون کنند، فرصت داشتند. به یاد بیاورید آن تصویر کلیشه ای یک جامعه روستایی را که در آن، مردان گوشه ای نشسته اند و چپق چاق میکنند درحالیکه زنان دور هم مشغول به کار و گفتوگو هستند.
سبک زندگی در دنیای مدرن، تعادلی را که سالیان سال، مطابق با نیازهای هورمونی ما ایجاد شده بود، به هم زده است. حالا اغلب مردان نمیتوانند در آرامش، توانایی خود را بازیابی کنند و شاید برای همین، سطح تستوسترون یک مرد 40 ساله امروزی به اندازه یک مرد 70 ساله 30 سال قبل است؛ و بیشتر زنان هم نمیتوانند از پس مدیریت استرسهایی که هرگز در طول تاریخ با آن روبه رو نبودند، بربیایند.
زن و مرد دنیای مدرن، کارشان خیلی سختتر شده است. آنها برای اینکه گلیمشان را از آب بکشند، باید این تفاوتها را بشناسند. زن باید بداند همه اکسی توسینی که به آن نیازمند است را نباید از شوهرش توقع داشته باشد و باید به او فرصت تنهایی بدهد. مرد دنیای مدرن هم باید یاد بگیرد نیاز همسرش را به رسمیت بشناسد و رابطه را جوری مدیریت کند که مورد تحسین او قرار بگیرد و از این راه استرساش را کم کند و تستوستروناش را بالاتر ببرد.
خواندن «مریخ در آتش؛ ونوس در یخ» هم مرا شگفت زده کرد؛ هم غمگین. خیلی چیزها هستند در رابطه زنان و مردان که ما نمیدانیم؛ درحالیکه دانستنشان از نان شب برای ما واجب تر است. کاش در کتبهای درسی ما، به جای این همه مزخرفات، کمی هم در این بارهها بنویسند.
تسنیم