کد خبر: ۶۰۴۲۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۵ - ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ - 2015May 01
شفا آنلاين:یادداشت-دو روز مانده به پایان پروژه. با یک تماس و کلی التماس، مدیر را متقاعد می‌کنی تا یک هفته دیگر کار را تمام کنی. یک هفته می‌گذرد و آن شب آخر، تو دقیقا همان جایی هستی که هفته پیش بودی! کل کار همان یک شب تمام می‌شود و تو بیخودی یک هفته کامل، استرس کشیدی.

تفریح رفتی یک گوشه فکرت وسط پروژه بود، فوتبال تماشا کردی، قلبت از نزدیک شدن موعد اتمام کار می تپید. مهمانی رفتی، اما بخش بزرگی از وجودت لابه لای کاغذ های روی میز مچاله شده بود. همه اینها در هفت روز استرس زا گذشت، در حالی که تو برای پایان دادن به این غائله فقط یک شب زمان می خواستی. فقط شش، هفت ساعت کافی بود تا تو به آرامش برسی... .

بیست هشتاد را همه نمی شناسند، نام دیگرش قانون پارتو است. مهم این نیست که تعداد کمی از آدم ها این قانون را بشناسند و حتی شاید نام مخترعش هم چندان اهمیتی نداشته باشد. ولی مهم این است که حتی با وجود ناشناس بودنش، حسابی پرکاربرد است. بس که هرروزمان وجود دارد بس که همه مان با تمام تلاشی که می کنیم، با تمام شعارهایی که می دهیم، و برخلاف آنچه برنامه های یادداشت شده مان می گویند، دربست به آن وفا داریم. بیست هشتاد یک جمله ساده است «80 درصد اهداف تنها با 20 درصد تلاش، شدنی می شوند» یا این که «80 درصد کارها با 20 درصد وقت قابل انجامند»! حالا می شود این قانون را به همه چیز بسط داد. این که تمام دویدن های صبح تا شبمان برای 20 درصد از اهدافمان است. حالا که فکرش را می کنم، می بینم اصلا تمام آرزوهای محقق شده مان هم تقریبا همان 20 درصد کل آرزوهای بالا بلندمان بوده اند.

وقت خریدن، اغلب بیهوده است. تاریخ آدمیت ثابت کرده که خریدنِ وقتِ بیشتر، مساوی است با تلف کردن زمان بیشتر! حتی آنها هم که نظم بی نظیر زندگیشان، هوش از سر آدم می پراند، باز هم در مقابل زمان طولانی، به تلف کردن، وسوسه می شوند. بر خلاف آنها که شاید این اتلاف را یکی از ناکامی های نوع بشر در حق شخص شخیص خود بدانند من اما به این نتیجه رسیده ام که این اتلاف یک قانون نانوشته ذهنی است. یک جور کمک به زندگی بی استرس، یک نوع آسودگی خاطر اجباری. فکرش را بکنید اگر قرار باشد آدم ها آنقدر وقت شناس باشند، که به تمام اهداف زندگیشان برسند، چیزی از معنای زندگی واقعی باقی نمی ماند. اگر از هفتاد هشتاد سال زندگی مان، هر روز و هر لحظه اش برای رسیدن به خواسته ای ثانیه شماری شود، چیزی از طعم خوش زندگی نمی ماند. اسم تفریح و گردش و ساعت های الکی خوش بودن را نگذارید هدف! همه مان می دانیم که حتی اگر اقرار هم نکنیم، چیزهای مهم تری برایمان هدف زندگی می شوند. ما آدم ها ترقی هایمان را نشان از دست یافتن به اهداف می دانیم. تغییر کردن و بهتر شدن هایمان را... حالا تمام آن اهداف رنگ و وارنگ اگر ریز و درشت ساعت های زندگی هایمان را از آن خود کند، اوقاتمان کسالت بارتر از آن می شود که بشود چار صباحی برایش زندگی کرد! زندگی ترکیبی از رسیدن به خواسته ها و دویدن ها و البته دست کشیدن از کارها و به قولی سرخوشانه سپردن اوقات است. اگر این سرخوشی را با اتلاف وقت خطاب می کنید، مختارید! به هر حال با این تفسیر هم، اتلاف وقت چیز بدی به حساب نمی آید.

حالا سر و کله بیست هشتاد درست همین جا ها پیدا می شود و پارتو نامی آن را کشف می کند. این که ما آدم ها آنقدر انعطاف داریم که گاهی ره صد ساله مان را یکشبه برویم. این که آنقدر توانمندیم که اگر اراده کنیم می توانیم با 20 درصد تلاش 80 درصد نتیجه را بگیریم! این که ما آدم ها کلا دقیقه نودی هستیم. بیست هشتاد، نفی برنامه ریزی نیست، بیست هشتاد حرف از تلاش نکردن و پا روی پا انداختن هم نیست، بیست هشتاد یک واقعیت محض است. این که برای هر کاری، برای هر هدفی بیشتر از آنچه نیاز است وقت نخریم. بیست هشتاد یعنی این که قال قضیه را زود بکنیم و باقی وقت را کمی خوش باشیم. بیست هشتاد یعنی هیچ کاری بیشتر از 20 درصد ارزش زمان گذاشتن ندارد. بیست هشتاد یعنی به جای وقت تلف کردن های یکساله برای سر رسید برنامه ها، یک شش ماهه محکم را پای کار بنشینیم و باقی را با سرعت کمتر، اما با کیفیت بیشتر برانیم!



چاردیواری جام جم




نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: