هرچند كه درسال گذشته اين حقيردرنوشته هايي به مضرات اين طرح واصولا غيرقانوني بودن آن با مستندات عقلاني وقانوني پرداختم اما به نظر مي رسد عده اي بدششان نمي آيد كه هرازچندگاهي تنش هاي اجتماعي درجامعه ايجادكنند واين بارجامعه 40ميليوني تحت پوشش سازمان تامين اجتماعي را هدف قرار داده اندومعلوم نيست از اين رفتارغير عقلاني خودچه منظوري دارند؟
درنوشته هاي قبلي گفتيم كه براساس ماده 38قانون برنامه پنجم توسعه كشوراصولا ادغام وانتقال املاك درماني سازمان تامين اجتماعي به دولت وبه تبع آن به سازمان بيمه سلامت امكانپذير نيست اما بازهم شاهدبي قانوني طراحان اين طرح هستيم كه درروز روشن چشم خود را براسنادبالادستي وتاكيدات آنها بسته اند!
جالب توجه اينکه هنوز ايجاد پوشش فراگير بيمه پايه درمان (تکليف مندرج در بند الف ماده 38) محقق نشدهاست. عده اي خودرافقط بهبند ب ماده 38 و آن هم صرفاٌ اجراي آن را در مورد سازمان تأمين اجتماعي آويزان كرده اند!
آنچه كه متاسفانه طراحان اين طرح عمدا به طاق نسيان كوبيده اندوازكنارش بسادگي مي گذرند اين است كه در مجوز صادره در بند ب ماده 38 بخش درمان سازمان تأمين اجتماعي اعم از مستقيم و غيرمستقيم بهدرستي و بر اساس موازين قانوني و شرعي از شمول ادغام مستثني شدهاست چرا که اموال و منابع سازمان مزبور حق الناساست. بدين ترتيب که:
الف – در تبصره 2 ماده 38 بخش ملکي و درمان مستقيم سازمان مستثني شدهاست و در انتهاي تبصره گفته شدهاست که سازمان تأمين اجتماعي ميتواند بهسازمان بيمه سلامت، خدمات درماني بفروشد که اين حکم نافي ادغاماست چرا که اگر مشمول ادغام بود ديگر خودش نميتوانست چيزي را بهخودش بفروشد:
"بيمارستانها و مراکز ملکي صندوق تأمين اجتماعي که درمان مستقيم را برعهده دارند با حفظ مالکيت در اختيار صندوق مذکور باقي مانده و مطابق مقررات بهسازمان بيمه سلامت ايران فروش خدمت خواهند نمود."
ب – در تبصره 4 ماده 38 نيز "حق بيمه درمان" سازمان تأمين اجتماعي بهعنوان يک "منبع مالي"از شمول ادغام در بيمه سلامت مستثني شدهاست و در انتهاي همين تبصره بهاعتبارات مربوط بهحوزه درمان دستگاهها اشاره شدهاست که نشانگر عدم شمول حکم بند ب ماده 38 بهدرمان غير مستقيم سازماناست:
"دارائيها، تعهدات، اموال منقول و غير منقول، منابع انساني، مالي و اعتباري، امکانات، ساختمان و تجهيزات مربوط بهبخش بيمههاي درمان بهاستثنا صندوق تأمين اجتماعي با تشخيص معاونت بهسازمان بيمه سلامت ايران منتقل ميگردد. اعتبارات مربوط بهحوزه درمان نيز بر اساس عملکرد در قبال ارائه خدمات و محاسبهبهعنوان بخشي از تعرفهاستحقاقي در قالب بودجه سنواتي پيشبيني ميگردد."
ج- در جزء 3 بند "د" ماده 38 که بهموضوع حق بيمه پايه سلامت کليه شقوق بيمه پردازان و بيمه شدگان سازمان بيمه سلامت ميپردازد، مجدداً حق بيمه درمان مشمولين قانون تأمين اجتماعي را بههمان قانون تأمين اجتماعي ارجاع ميدهد و همين که ترتيبات معيني براي حق بيمه مربوط به سازمان تأمين اجتماعي تعيين نميکند.
مبين مستثني بودن درمان مستقيم و غير مستقيم سازمان تأمين اجتماعي از ادغاماست.
د- در تبصره ماده 38 که نحوه کسر حق بيمه مربوط سازمان بيمه سلامت را معين ميکند، نيز فقط از "دستگاههاي اجرايي" نام ميبرد ( سازمان تأمين اجتماعي دستگاه اجرايي نيست ) و نيز " کارمندان، بازنشستگان و موظفين" که اين عناوين نيز مربوط بهکارمندان دولتاست و اين ادبيات مربوط بهکارمنداناستخدام کشورياست و اصلاً اشاره اي بهکارفرمايان و بيمه شدگان اجباري و يا بيمه شدگان اختياري و حرف و مشاغل آزاد مشمول سازمان تأمين اجتماعي نميکند. حال آنکه اگر قرار بود بند ب ماده 38 مشمول درمان غير مستقيم سازمان تأمين اجتماعي بشود بايستي ميگفت "دستگاههاي اجرايي و کارفرمايان" يا "دستگاههاي اجرايي و سازمان تأمين اجتماعي" مکلفند حق بيمه سلامت را کسر و بهحساب سازمان بيمه سلامت واريز نمايند.
"دستگاههاي اجرايي مکلفند حق بيمه مربوط به بيمه پايه سلامت سهم کارمندان، بازنشستگان و موظفين را از حقوق ماهانه کسر و حداکثر ظرف مدت يک ماه بهحساب سازمان بيمه سلامت ايران واريز نمايند."
با توجه بهمراتب فوق، پر واضحاست که بخشهاي درمان مستقيم و غير مستقيم سازمان تأمين اجتماعي بهطور کامل و بههر نحوي از انحاء، مشمول ادغام بيمههاي درماني در سازمان بيمه سلامت نشده و قانون گذار با توجه بهاينکه اموال و منابع بيمه درمان سازمان تأمين اجتماعي حق الناس و امانت مردم بودهاست، آن را از شمول ادغام خارج نمودهاست. بنظر ميرسد متوليان امر ميبايستي بهجاي دادن آدرس غلط، ابتدا بهسمت ادغام بخشهاي درمان مستقيم و غيرمستقيم مربوط بهوزارتخانهها و دستگاههاي اجرايي دولتي حرکت نکنند و سپس فراگيري بيمه پايه رايگان را براي همه آحاد مردم تحقق بخشند و قانون را تفسير بهرأي و مصادره به مطلوب ننمايند.
پيشينه ادغام
لازم نيست كه با توجه به سابقه تاريخي ومراجعه به اسنادقانوني بگوييم تفكيك بخش درمان سازمان تامين اجتماعي و ادغام آن در وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي موضوعي است كه بدلايل زيادي مغاير با شرع و قانون اساسي بويژه اصل 44 و اصول و سياستهاي كلي نظام و احكام سند چشم انداز و قانون برنامه پنجم توسعه و قانون مديريت خدمات كشوري و قانون نظام جامع رفاه و تامين اجتماعي (مصوب 1383) و قانون تامين اجتماعي (مصوب 1354) و قانون الزام سازمان تامين اجتماعي بهارائه خدمات درماني بيمه شدگان و مستمري بگيران (مصوب 1369) و... ميباشد.
درمشاهده سوابق شكست خورده ادغام مي بينيم كهاين طرح يكباردرزمان حكومت سابق ازموده شد و پس از پيروزي انقلاب و بعد از جنگ در سال 1369 با پيشنهاد دولت آقاي هاشمي و تصويب قانون الزام خط قرمزي برادغام ونوع تفكر موجود دراين خصوص كشيده شد.
تعجب وتاسف اينجاست كه طراحان ناشي بدنبال زنده كردن واحيا يك طرح طاغوتي ورجعت به گذشته هستند آنهم در كشوري انقلابي ودردوره ايي كه همه دم از عقلانيت وتدبيرمي زنند وپيشرفت وعدالت هدف غايي همه برنامه وقوانين شده است . بطور خلاصه ميتوان بهدلايل قانوني و شرعي و علمي، اثبات كرد كه اين ادغام يك "معامله در اموال مردم "است يعني عده اي قصد دارند مالي را كه مال خودشان نيست و بهغير تعلق دارد را ادغام کنند با مال ديگري که اين مغاير با شرع و قانون است.
1- مغايرت با اصل 44 قانون اساسي و اصول و سياستهاي كلي ابلاغي آن:
بهموجب اصل 44 قانون اساسي و اصول و سياستهاي كلي ابلاغي آن، درمان جزو وظايف تصديگري و اجرايي دولت (غير حاكميتي ) بوده و ميبايست دولت نسبت بهواگذاري آن اقدام نمايد فلذا دولتي كردن بخش درمان سازمان تامين اجتماعي مغاير با قانون اساسي و اصول و سياستهاي كلي نظام ميباشد.
2- مغايرت با قانون برنامه پنجم توسعه:
بهموجب قانون برنامه پنج ساله توسعه، وزارت بهداشت مكلف بهواگذاري تصديهاي خود بهبخش غير دولتياست و بطور كلي دولت مكلف بهكوچك سازي حجم خود شدهاست فلذا اضافه شدن درمان سازمان تامين اجتماعي بهوزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي مغاير با قانون برنامه توسعه ميباشد چون منجر بهبزرگي حجم دولت ميشود. بويژه اينكه اين ادغام با تبصره 2 ماده 38 قانون برنامه مغايرت اساسي و ماهوي دارد.
3- مغايرت با قانون مديريت خدمات كشوري:
در قانون مزبور و منبعث از اصل 44 قانون اساسي و اصول و سياستهاي كلي ابلاغي، وظايف تصديگري و اجرايي (واگذاري) و وظايف حاكميتي دولت مشخص گرديده و در آن تقسيم بندي بخش درمان جزو وظايف تصديگري و اجرايياست و ميبايست دولت بهسمت خروج از اين بخش حركت كند و اين ادغام حركت در جهت عكس اين رويكرد و حكم قانونياست.
4- مغايرت با قانون بودجه كل كشور:
براساس اسناد بالادستي مقرر بودهاست در سال اول برنامه توسعه پنجم، دولت درصدي از پرسنل خود را كاهش دهد ولي ادغام بخش درمان سازمان تامين اجتماعي باعث افزايش قابل توجه (حدود 40000 نفري ) پرسنل دولت ميشود و بودجه اين بخش را دچار انحراف و مغايرت ميسازد.
5- مغايرت با قانون نظام جامع رفاه و تامين اجتماعي (مصوب سال 1383):
1-5- در قانون مزبور بيمههاي اجتماعي (بازنشستگي و بيكاري و...) با بيمههاي درمان بطور توامان مطرح شدهاست و بين مقوله درمان با بيمه درمان تفكيك قائل شدهاست (تبصره ماده 2)
2-5- در تبصره 1 ماده 3 تصريح شدهاست كه هر صندوق ميتواند در يكي يا هر دو حوزه بيمههاي اجتماعي و درماني فعاليت كند.
3-5- در بند 3 جزء "ز" ماده 6 دخالت دولت در امور تصديگري و اجرايي منع و فقط در موارد "شكست بازار" يعني عدم امكان حضور بخش خصوصي و عمومي، دولت ميتواند در حد لزوم دخالت كند مثلاً براي درمان مناطق محروم
4-5- در بند "ل" ماده 6 بر شخصيت حقوقي و استقلال مالي و اداري سازمان تامين اجتماعي تصريح شدهاست و اين ادغام ناقص استقلال مالي و اداري سازماناست.
5-5- در بند "د" ماده 7 وجوه و اموال سازمان تامين اجتماعي در حكم اموال عموميدانسته شده و دخالت دولت در آن منع شدهاست و منابع و مصارف درمان و بويژه مراكز درماني جزو اموال عمومياست و اين ادغام تصرف غير قانوني و من غيرحقاست.
* فقط از باب رعايتاستانداردها
و سياستهاي درماني از سوي سازمانهاي بيمهگر طي تبصره 2 ماده 11 قانون تصريح شدهاست
كه خط مشيهاي درماني وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشكي براي سازمانهاي بيمهگر
لازم الاجرااست كه اين امر بهمعني ادغام نيست و ميتواند از طرق ديگر محقق
شود.
6- مغايرت با قانون تامين اجتماعي سال 1354 و قانون الزام مصوب 1369:
طبق ماده 104 قانون تامين اجتماعي وجوه و اموال سازمان در حكم وجوه و اموال عموميميباشد و بهموجب قانون الزام، سازمان تامين اجتماعي مكلف بهارائه مستقيم خدمات درماني بهبيمه شدگاناست.
7- بخشهايي از فعاليتهاي درمان سازمان تامين اجتماعي نظير مباحث غرامت دستمزد، كميسيونهاي ازكار افتادگي، مشاغل سخت و زيان آور، بازرسي حادثه و... ماهيتاً كار بيمهاي بوده و جزء لاينفك يك سازمان بيمهگر اجتماعياست و احاله آن بهوزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي منجر بهعدم تعادل منابع و مصارف ميگردد.
8- مغايرت با شرع و قانون اساسي:
مراكز درماني سازمان تامين اجتماعي (بيمارستان، درمانگاه و...) جزء ذخاير و سرمايههاي سازمان محسوب ميشوند و خروج آنها از تملك يا مديريت سازمان تامين اجتماعي مغايرت با شرع و قانون دارد.
در قانون پنج ساله پنجم هم بهاين مهم توجه شدهاست و در تبصره 2 ماده 38 قانون كه حكم بهايجاد سازمان بيمه سلامت ايران داده شدهاست، "بيمارستانها و مراكز دولتي ملكي صندوق تامين اجتماعي" مستثني شده و آمدهاست:
"تبصره 2: بيمارستانها و مراكز ملكي صندوق تامين اجتماعي كه درمان مستقيم را برعهده دارند با حفظ مالكيت در اختيار صندوق مذكور باقيمانده و مطابق مقررات بهسازمان بيمه سلامت ايران فروش خدمت خواهند داد."
مخلص كلام اينكه، يكپارچگي و انسجام بخشهاي بيمهاي، درماني و سرمايهگذاري سازمان تامين اجتماعي يكي از ضرورتها و الزامات حفظ كيان بيمه شدگان و مستمري بگيران و تضمين كننده حفظ تعادل منابع و مصارف سازمان تامين اجتماعي ميباشد.
نتيجه آنکه بخشهاي درمان مستقيم و غير مستقيم سازمان تأمين اجتماعي بهطور کامل و بههر نحوي از انحاء، مشمول ادغام بيمههاي درماني در سازمان بيمه سلامت نشده و قانون گذار با توجه بهاينکه اموال و منابع بيمه درمان سازمان تأمين اجتماعي حق الناس و امانت مردم بودهاست، آن را از شمول ادغام خارج نمودهاست.