کد خبر: ۵۱۵۰۲
تاریخ انتشار: ۱۴:۱۶ - ۲۴ بهمن ۱۳۹۳ - 2015February 13
شفا آنلاين-از خیابان عبور می‌کنم، ترافیک سنگین، رانندگان خسته با چهره‌های درهم کشیده، ترافیک سنگین روی زمین را‌‌ رها کرده و وارد مترو می‌شوم، قطارهایی که مملو از آدم‌هایی با صورت‌های اخم‌آلود هستند. در این فکرم که چه چیز در این جماعت گم شده؟
ناگاه صدای جروبحثی مرا از افکارم خارج می‌کند، باز هم دو نفر با هم مشاجره می‌کنند، این وضع برای من و تمامی کسانی که در ساعات اوج رفت‌وآمد خارج از منزل هستند کاملاً عادی به نظر می‌رسد و بار‌ها با چنین صحنه‌ای مواجه شده‌ایم،تحت‌تأثیر این جریان، دوباره در اندیشه‌های خود غرق می‌شوم تا به‌دنبال گمگشته این خلق بگردم. افراد جامعه من دیگر کمتر قادرند تا با یکدیگر گفت‌وگو کنند و در فضاهای عمومی ارتباطی هر چند کوتاه اما سازنده و گره‌گشا داشته باشند؛ آنها تا حدودی توانایی خود را برای بیان آرام و منطقی آنچه باعث رنجشان شده از دست داده و جهت در میان گذاشتن احساسات و مسائل خود با دیگران و آگاه‌سازی فردی که در بسیاری از موارد کاملاً ناآگاهانه و غیرعمدی آنان را آزرده است مهارتی ندارند.

در حقیقت می‌توان با این گفته گئورگ زیمل (جامعه‌شناس آلمانی) هم‌آواز شد که انسان شهری از نظر فیزیکی به دیگران نزدیک اما از نظر روانشناختی از آنها دور است.

یکی از علل این امر، شاید به‌‌ همان گمگشته این جماعت بازمی‌گردد. گمشده‌ای که پل ارتباط غیرکلامی تاثیرگذار با دیگران و سرآغاز کنش ارتباطی است. لبخند گمگشته شهرنشینان در هیاهوی شهری است؛ چیزی که در جامعه ما حتی با توجه به تأکیدات جامعه‌شناختی، روانشناختی و مذهبی، همواره از سوی همشهریانم مورد غفلت قرار گرفته است.
انسان به‌عنوان موجودی اجتماعی همواره با سایرین در ارتباط است اگرچه زبان مهم‌ترین ابزار ارتباطی است لیکن تحت‌تأثیر فشردگی و سرعت جامعه مدرن،‌ گاه بهره‌گیری از این ابزار در تلاطم و تراکم جامعه شهری امکانپذیر نمی‌باشد و در چنین وضعیتی تنها راه ارتباط با جهان خارج، ابزارهای غیرکلامی یا به عبارتی زبان بدن است.

از منظر روانشناسی، لبخند به نوعی ارتباط غیرکلامی اطلاق می‌شود که در بهبود برخوردهای میان افراد نقش بسزایی ایفا می‌کند. همچنین از منظر جامعه‌شناختی و با نگاهی ژرف‌نگرانه، این رفتار فردی را می‌توان به‌عنوان کنشی اجتماعی تعریف کرد که نقش پررنگی در تنظیم روابط اجتماعی دارد. اساساً می‌توان با تأکید بر معنا و مفهوم نهفته در بطن این کنش اجتماعی و با قرار گرفتن در پارادایم تفسیر اجتماعی به بررسی این مفهوم از منظر کارکردگرایانه پرداخت.
این موهبت واجد کارکردهای اجتماعی بی‌شماری است از قبیل؛ تلطیف فضای اجتماعی، افزایش همبستگی اجتماعی، برقراری ارتباط میان افراد در این خصوص لبخند بسان زبانی است که تمامی ساکنان این کره خاکی توانایی فهم آن را دارند و بسان دریچه‌ای است که فرد را از دنیای درونی‌اش خارج می‌کند و به‌تبع آن به نوعی می‌توان کارکرد رهایی‌بخشی و آزادسازی را برای آن متصور شد که رهایی افراد از فشارهای زندگی پرتلاطم شهری را با خود به همراه می‌آورد.

علاوه بر این موارد لبخند و خنده کیفیت روابط اجتماعی را افزایش می‌دهند. در حقیقت با نگاه از زاویه نظریه کنش متقابل نمادین، لبخند در روابط بین فردی نقش سازنده‌ای ایفا می‌کند چرا که در این وضع حاوی معنا و پیام صلح است و فرد مخاطب براساس دریافت این پیام، به پایه نهادن رابطه‌ای همدلانه و صمیمانه اقدام می‌کند.

در چنین وضعیتی روی گشاده قبل از هر واکنشی حاکی از غیرعمدی بودن خطاست و دیگر با مشاجره خاتمه نمی‌یابد.

با وجود تمامی کارکردهای سازنده اجتماعی و روانی مذکور، این مقوله را می‌توان مفهوم گمشده کلانشهرهای ایرانی دانست که همواره کمبود آن در فضاهای عمومی شهر قابل لمس بوده و توجه بدان نه‌تنها در سطح خرد و از سوی شهروندان بلکه در سطحی کلان‌تر از سوی نهادهای جامعه‌پذیری، فرهنگسازی و سیاست‌گذاری اجتماعی نیز مورد غفلت قرار گرفته است. هر چند اخیراً در مواردی، درخصوص این مسأله چاره‌اندیشی‌هایی مانند ساخت برنامه‌های تلویزیونی صورت پذیرفته، ولی این مسأله اجتماعی جهت دستیابی به کارکرد معجزه‌آسای آن در تلطیف فضای عمومی و بهبود کیفیت روابط اجتماعی میان شهروندان نیازمند توجه بیشتری است.






شهروند




نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: