کد خبر: ۵۰۶۲۲
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۰ - ۱۷ بهمن ۱۳۹۳ - 2015February 06
شفا آنلاين-زن‌ها بیشتر از گذشته برای زیباتر کردن خود وقت می‌گذارند و هزیه می‌کنند. گویی رقابتی زیرپوستی در جریان است برای اینکه در نهایت، آینه بگوید تو زیباتری ...

به گزارش شفا آنلاين،با «املیا نرسسیانس»‌ جامعه‌شناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران، درباره دلایل تمایل زیاد به آرایش‌های پایدارتر و پرهزینه گفت‌وگو کرده‌ایم.


در سال‌های اخیر با شکلی از آرایش مواجه شده‌ایم که با وجودی که چندان ارزان‌قیمت نیست و در مواردی‌ گران‌قیمت هم هست، بازهم تب استفاده از آنها در میان زنان وجود دارد، برای مثال اکستنشن مو یا کاشت ناخن. چرا با این همه گرایش به سمت این دوفعالیت آرایشی مواجه هستیم؟
موضوع جالبی که در سوال شما هست، این است که داریم راجع به اکسنتشن مو و ناخن صحبت می‌کنیم که گویا با نوعی از آرایش سروکار داریم که جنبه ثابت‌تری دارد، مثلا یک‌سری ماتیک‌ها هست که دیر پاک می‌شود یا ریمل‌های ضدآب که زیبایی را برای مدت نسبتا طولانی‌تر ثبت و ضبط کند. وقتی در محافل زنانه صحبت از استفاده ژل و بوتاکس می‌شود، سوال اول خانم‌ها در مورد پایداری و زمان ماندگاری این نوع از آرایش است. مساله پایداری و جاودانگی نه‌تنها برای مصرف‌کنندگان لوازم و مواد آرایشی، بلکه با نگاهی به محتوای اساطیر و داستان‌ها و حکایات گذشتگان متوجه می‌شویم مساله جاودانگی و حفظ جوانی همواره جزو دغدغه‌های مهم انسان بوده است. به نیکی می‌دانیم با گذشت عمر، انسان برخی از زیبایی‌های دوره جوانی را از دست می‌دهد. مو و ناخن نیز از این روند مستثنا نیستند. پس با خرج‌‌کردن مقداری پول، می‌توان جوانی را و متعاقبا زیبایی را به دست آورد و به یکی از دغدغه‌های انسان هرچند به شکل مصنوعی خاتمه داد. از دیدگاهی دیگر می‌توان گفت استفاده‌کنندگان این نوع از خدمات آرایشی، زیبایی را از نظر خود جانشین زشتی می‌کنند، جوانی را جانشین سالخوردگی، مصنوع را جایگزین طبیعی، گذشت زمان را به نفع خود تغییر می‌دهند و مرزهای دوگانگی‌های فوق را درهم می‌شکنند و نهایتا با دستکاری و مدیریت ظاهر، هویتی هرچند موقت در عرصه زمان، ولی جدید به خود می‌دهند و از این‌همه تغییر و مقابله با زمان لذت می‌برند. از طرفی دیگر، نیاز به ترمیم این نوع از آرایش قسمتی از برنامه‌های زمانی استفاده‌کنندگان را پر می‌کند و حتی می‌توان گفت به زندگی خیلی از افراد معنی می‌دهد؛ به‌اضافه اینکه بهانه‌ای برای آرایشگاه‌رفتن و دیدار‌های زنانه، سرگرمی و به‌روز‌کردن اطلاعات آرایشی است. بررسی جنبه طبقاتی مساله در حیطه آرایش موضوع بسیار دشواری است، برای مثال در مورد بورژوازی صحبت می‌کنیم. کدام بورژواها؟ بخشی از بورژواها به قول بوردیو افرادی هستند که خست به خرج می‌دهند و پولشان را نگه می‌دارند و ریاضت را پیشه و سعی می‌کنند برای نسل آینده خود سرمایه‌ای را به ارث بگذارند به عبارتی حال را فدای آینده می‌کنند. در مقابل، قشر دیگری از بورژوازی وجود دارد که سخت پایبند اخلاق لذت‌جویی و تفریح است. از وام‌گرفتن و اسراف ابایی ندارند و خواستار صعود در سپهر اجتماعی هستند و اینها هستند که هم توسعه‌دهندگان اقتصادی‌اند و هم مصرف‌کنندگان واقعی و لذت‌جو. در نتیجه پول خرج‌کردن برای آنها در سالن‌های آرایش، خریدن فتیش کالا و خدمات، جزو الزامات زندگی و لازمه خاستگاه اجتماعی- فرهنگی آنهاست.


جنبه پایداری، سرگرمی و فتیش کالا همیشه بوده است. چه شده که در چندسال اخیر این موارد دارای اهمیت زیادی شده است؟ از چه زمانی این ماجرا آنقدر مهم شده است؟
این سرمایه‌گذاری است. سرمایه‌گذاری در آرایش مهم است. چنداتفاق در این میان می‌افتد؛ یکی اینکه باز همان جنبه اجتماعی قضیه را نگاه کنید، یک‌سری ارزش‌ها از جمله ارزش‌های زیبایی در یک طبقه خاص و عموما حاکم ایجاد می‌شود و به‌علت سازوکار قدرت مشروعیت می‌یابد که به طبقه پایین‌تر که خواهان تقلید و الگو‌برداری از آنان است، منتقل می‌شود؛ یعنی در واقع معیارهای مسلط، به طبقه‌ای که مسلط نیستند، تسری می‌یابد. این فرآیندی دینامیک است که مدام در حال بازتولید است و قرار نیست جنبه پایا داشته باشد. تمایل به تقلید و گاه شاید رقابت و چشم‌وهم‌چشمی و برقراری تدریجی دموکراسی در مصرف به معنی دسترسی مشابه با کیفیت مشابه در آرایشگاه‌های نه‌چندان گران، فرد هم هویت صوری «زیبا» و هم ارتقای طبقاتی می‌یابد. به عبارت دیگر، این آرایش هم هویت فردی و هم هویت اجتماعی و متعاقبا تمایز بین خود و دیگری را رقم می‌زند هم جنبه زیبایی‌شناختی، اقتصادی، ذهنی و هم جنبه عینی را دارد،‌ باز به قول بوردیو هم خودش را طبقه‌بندی می‌کند و هم دیگران او را. اینجاست که کلیشه‌ها یا طرح‌واره‌ها ایجاد می‌شوند، متنی را ایجاد می‌کنند که قرائت و برداشت‌هایی را به دنبال دارد.
این کلیشه‌ها برای من کار قضاوت در مورد ابژه را آسان می‌کند و رفتار مرا نسبت به ابژه کنترل می‌کند و رقم می‌زند. این موضوع در مبحث طرح‌واره‌ها یا کلیشه‌ها در ادبیات علوم‌اجتماعی و شناختی جایگاه ویژه‌ای دارد. انواع و اقسام کلیشه‌ها وجود دارد که موجب می‌شود آدم‌ها را از طریق آنها مورد خوانش قرار دهیم. آنها آرایش می‌کنند تا خوانشی را ایجاد کنند که خودشان می‌خواهند در مورد آنها ایجاد شود. آنها دال‌هایی را ایجاد می‌کنند که مدلول‌هایی را ایجاب می‌کند. من به عنوان فرد ممکن است آرایشی داشته باشم که بخواهم خوانش خاصی از خودم را ارایه دهم. ما برای موقعیت‌های متفاوت رفتارهای متفاوت و آرایش‌های متفاوتی را بنا بر ضرورت محیط در نظر می‌گیریم. چرا؟ چون از محیط‌ها هم طرح‌واره‌هایی بر اساس تجارب قبلی خود داریم. این داستان در مورد به‌کارگیری زبان هم صادق است. انسان در محاورات معمولی هم با در نظرگرفتن موقعیت خویش و موقعیت طرف مقابل، شروع به صحبت می‌کند، یعنی با در نظرگرفتن موقعیت‌ها نحوه سخن‌گفتن را عوض می‌کند. باری به هرجهت، این جنبه فردی و اجتماعی قضیه در مورد آرایش بسیار مهم است. وقتی من خودم را شبیه دیگران می‌آرایم، اتحاد و فرهنگ مشترکی ایجاد می‌کنم.


این اشتراک قرار است چه چیزی به همراه داشته باشد؟
حس امنیت، یگانگی و پشتگرمی، هماهنگی فرهنگی، برابری اقتصادی و طبقاتی، جهان‌بینی مشترک و هم‌اندیشی را به ارمغان می‌آورد.
به سرمایه‌گذاری روی زیبایی برگردیم. همیشه این سرمایه‌گذاری مهم بوده یا در سال‌های اخیر مهم‌تر شده است؟ مقصودم این است که آیا همیشه زن‌ها برای سرمایه‌گذاری روی ظاهرشان این‌همه حساس بوده‌اند؟
احساس می‌کنم سوال شما همراه با سوء‌گیری منفی به امر آرایش است. اگر اینطور است، اجازه دهید من هم موضع خودم را تعیین کنم. من مخالف آرایش خانم‌ها نیستم. چرا؟ چون فکر می‌کنم آدم‌ها اختیار ریخت و قیافه خودشان را حتما دارند؛ یعنی حداقل باید این آزادی را داشته باشند که آرایش بکنند یا نکنند. این می‌تواند جزو اختیارات بشر باشد. ولی همین اختیارات بشر، ما را به سرمنشأ خوانش‌های قضیه بازمی‌گرداند. اگر من می‌خواهم جایی استخدام دولتی و رسمی شوم، سعی می‌کنم خودم را با معیارهایی که آنها می‌پسندند، منطبق کنم. یا اگر بناست بروم در یک شرکت خصوصی کار کنم، معیار آنها را در نظر می‌گیرم. این رفتار به هوش اجتماعی آدم‌ها برمی‌گردد. هوش اجتماعی مهم است. در واقع خودش می‌تواند انعکاس زیرکی‌های یک‌فرد باشد که بتواند بفهمد در اطرافش چه می‌گذرد. سرمایه‌گذاری روی بدن به صورت آرایش بعضی اوقات به شکل سرمایه‌گذاری‌نکردن روی بدن از طریق عدم به‌کارگیری آرایش به دست می‌آید؛ یعنی من اگر آرایش می‌کنم که بتوانم چیزهایی را به دست بیاورم، گاهی اوقات برای به‌دست‌آوردن اهداف یا مطلوب خود، آرایش نمی‌کنم حالا به سوال شما برگردم. گاه آرایش‌نکردن خود نوعی سرمایه‌گذاری به طریقی دیگر است.


ما داریم روی جنبه‌هایی صحبت می‌کنیم که با تلاش و هزینه زیاد به دست می‌آید، یعنی کسی برای به‌دست‌آوردن سرمایه‌ بهتر بعدی سرمایه‌گذاری می‌کند؛ مثلا به‌دست‌آوردن همسر بهتر. اما در این میان موارد بسیاری هم مشاهده می‌شود که زنان متاهلی هستند که نیازی به سرمایه‌گذاری برای به دست‌آوردن همسر ندارند اما کماکان این بازی را ادامه می‌دهند. در این موارد چه تحلیلی می‌توان ارایه داد؟
اگر شوهرکردن سرمایه بهتر است، در این‌صورت چنین زنی می‌خواهد سرمایه را حفظ کند!


یعنی این‌همه احساس ناامنی در ازدواج وجود دارد؟ همه در حال سرمایه‌گذاری یا حفظ‌کردن سرمایه‌اند؟ در همه جوامع این وجود دارد؟ و آیا می‌توان ضمانت کرد با وجود همه این‌سرمایه‌گذاری‌ها، ازدواج‌هایی که این‌همه سست هستند، ادامه پیدا ‌کنند؟
داستانی داریم که در مورد جلال و جمال است. جلال برای مردان و جمال برای زنان است. زن باید جمال داشته باشد. این مساله جمال دایما تبلیغ می‌شود و به دست‌آوردن آن کاری ساده است و می‌تواند جواب دهد. من معتقدم اگر خودم را شبیه ایکس کنم که الگوی زندگی من است یا اصلا اینها را نداشته باشم و فقط خودم را شبیه تصویری کنم که مدروز است و من فکر کنم اگر خودم را شبیه اینها کنم، می‌توانم به جای آنها باشم، این خودش می‌تواند ایجاد انگیزه کند، یعنی من اگر فکر می‌کنم موهایم را بپیچم یا مثلا تزریق لب کنم تا شبیه فلان هنرپیشه شوم، این می‌تواند به من کمک کند. اگر دونفر هم به من گفتند تو چقدر شبیه فلانی هستی، یعنی من موفق شده‌ام. در نهایت من یک‌جور رضایتمندی درونی پیدا می‌کنم. همه اینها می‌تواند برای اینکه آدم‌ها سرمایه‌گذاری و خودشان را شبیه مدل‌هایی کنند که دوست دارند، انگیره دهد. معمولا هم این مدل‌ها از بالا دیکته می‌شود. کسی دوست ندارد مثلا شبیه زن کارگر شود. شاید مثلا یک‌زن کارگر دارای خصوصیات خوبی باشد، یا یک‌زن دانشمند، اما تا بخواهد اینها را ثابت کند، کسی حوصله ندارد بشنود یا ببیند. پس من خودم را به صورت یک‌تابلو درمی‌آورم به این امید که خوانشی از من شود که خودم می‌خواهم. فکر می‌کنم این داستانی است که زیر بار آرایش قرار دارد. در مورد سوال دوم شما جواب منفی است، جوامع متفاوت ارزش‌ها و هنجارهای خاصی دارند که می‌تواند جزو ویژگی‌های خاص آنها و پاسخ آخرین سوال شما باشد، آرایش می‌تواند در برخی مواقع در حد گام اول روابط مستحکم‌تر باشد و گاه ایجاد نه همگرایی بلکه واگرایی کند، ولی مسلما در زندگی مشترک چیزهای بسیار جدی‌تری از آرایش وجود دارد و حرف آخر اینکه آرایش ماهیتا نمی‌تواند متضمن خوشبختی یک‌زوج باشد.


چه اهمیتی دارد؟ چرا ما آنقدر باید سرمایه‌گذاری کنیم و سرمایه‌مان را حفظ کنیم؟ آیا همه دنیا درگیر این سرمایه‌گذاری‌اند؟ آیا این سرمایه‌گذاری بابت نداشتن امنیت است؟
من امروز جایی بودم برای استخدام عده‌ای. خانم‌های دانشمندی حضور داشتند. شوهر یکی از خانم‌ها آدم معروفی بود. بخشی از وقت جلسه صرف معرفی همسر این خانم برای کسانی شد که این فرد را نمی‌شناختند. این زیر سایه شوهربودن، هنوز در جامعه ما مهم است، یعنی زن هویت خودش را هنوز بر اساس چه‌بودن خودش به دست نمی‌آورد، یعنی بستگی به این دارد که تو زن چه کسی، خواهر چه کسی و دختر کدام مرد هستی. متاسفانه فردیت زن با وجود تمام تلاش‌هایی که طی سال‌های گذشته شده، به آن صورتی که باید به وجود نیامده است. شاید من از طریق صورت و آرایش بتوانم خودم را به صورت متاعی دربیاورم که بتواند خریدار بهتری داشته باشد؛ یعنی همان سرمایه‌گذاری بهتر. در مورد خانم متاهلی که از صبح تا شب در آرایشگاه است و من عرض کردم برای نگه‌داشتن سرمایه است، این سرمایه خواسته یا نخواسته همان سایه‌ای است که در جامعه ما باید بر سر زن وجود داشته باشد تا اعتبارش را از آن بگیرد و‌گرنه کارها سخت‌تر پیش می‌رود. سرمایه‌های اجتماعی معمولا با وجود همه توانایی‌های زن، به نفع زن بیوه، مجرد یا سرپرست خانواده آنطور که برای مرد مجرد است، نیست... .


یعنی فضای ازدواج این اندازه ناامن است؟
مساله این است که حداقل تحلیل خانم‌هایی که گاهی با من صحبت می‌کنند، ترس از تُردبودن نوع ازدواجشان دارد. قوانینی وجود دارد که دست‌ها را برای ازدواج مجدد یا توانایی برای طلاق‌دادن همسرانشان بازمی‌گذارد. در خانواده‌هایی که یک مرد موفق است، حفظ مرد برای یک زن بسیار شاق است. دختران دیگری هستند که زیباترند و موقعیت‌های بهتری دارند و اینها همه موجب ترس می‌شود. یک زن سرمایه‌گذاری تمام‌عمری می‌کند و خیلی موارد وجود دارد که درسش را نیمه‌تمام ول می‌کند، یعنی سرمایه اجتماعی و فرهنگی‌ای را که باید برای خود داشته باشد، در یک ازدواج صرف می‌کند. در نتیجه در میانه کار، وقتی نارو می‌خورد، چه باید‌ بکنند. پس دست به گریبان آرایش می‌شود؛ آرایشی که حتی به صورت کاذب، موجب می‌شود زن‌ها اعتمادبه‌نفس بگیرند، زیبایی‌هایی را که ندارد برای خودش بخرد. به‌علاوه اینکه احساس ناامنی وجود دارد و البته اینکه زمان هم می‌گذرد و ردپای آن روی بدن زن می‌ماند پس اگر من بتوانم کارهایی کنم که خودم را جوان نشان دهم، می‌توانم با رقبای جوان‌تر رقابت کنم، من می‌خواهم روی این مساله پایداری تاکید کنم. یعنی در واقع یک‌سری آرایش‌ها هست که پایداری را به انسان می‌دهد، ولی خب از آن‌طرف خواه‌ناخواه طبیعت، کار خودش را می‌کند.


پس یعنی هیچ راه دیگری غیر از این نیست؟ یعنی زن‌ها باید دایم در حال تقویت زیبایی‌ها باشند؟
زیبایی‌ها را به صور متفاوت می‌توان حفظ کرد، مثلا الان در اروپا هیکل ورزیده و سالم خیلی مد روز است، یعنی آدم‌ها وقت می‌گذارند، ورزش می‌کنند، ممکن است درلحظه مانند آرایش به چشم نیاید، اما به‌هرحال تاثیرگذار است. اینها در واقع موجب می‌شود که بگوییم معیارهای زیبایی متغیر است. در کل معیارهای زیبایی استاندارد نیست.


سوال من در مورد معیار زیبایی نیست. چه اهمیتی دارد که بخواهیم زندگی را حفظ کنیم؟
ما الان در حال صحبت‌کردن راجع‌به زنان هستیم اما مردان هم همین اندازه به زیبایی‌شان اهمیت می‌دهند. آرایش هم برای آنها همان‌قدر کار کرد دارد که برای زن‌ها دارد.


آنها هم با همین دلایل؟ برای حفظ زندگی مشترک؟
من مقاله‌ای می‌خواندم که زن‌ها بر اساس معیارهای مردانه خود را زیبا می‌کنند و در آن مقاله آمده بود که مردان هم بر اساس معیارهای مردانه خود را زیبا می‌کنند. این ظاهرا طرز تفکر حاکم است؛ یعنی نوع تفکری که حاصل سلطه مردانه است.


به سوال من برگردیم. چرا زن باید این‌همه تلاش کند تا همسر پیدا و همسر را حفظ کند. زن‌ها به ساده‌ترین روش یعنی آرایش روی می‌آورند؟ جواب این را کامل نگرفتم، ممکن است لطفا توضیح بیشتری بدهید؟
اگر برسیم به زنی که نیازمند مرد نیست، یعنی بتواند روی پای خودش بایستد، اساسا از نظر اقتصادی و فرهنگی کاراکتر مستقل داشته باشد، باید با فرهنگ مسلط جامعه درگیر شود. برگردیم چنین زنی را در نظر بگیریم که فردیت دارد، روی پای خودش است، استقلال دارد، سلیقه زندگی‌کردن دارد و سلیقه را می‌تواند هم به خودش و هم به اطرافیانش دیکته کند. در آن صورت آن جنبه آرایش زن چیزی بسیار شخصی می‌شود. چیز دیگری هم هست؛ آرایش با خودش یک‌جور نوآوری و هنر دارد، مثلا این ناخن‌هایی که کاشت می‌کند، نقاشی‌ای که روی آن می‌کشند، جالب است و شاید فقط از نقطه‌نظر زیبایی‌شناختی و مرتب‌بودن اهمیت داشته باشد.




شرق




نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: