کد خبر: ۴۷۸۴۹
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۹ - ۲۴ دی ۱۳۹۳ - 2015January 14
شفاآنلاین-در میزگردی در خبرآنلاین، یک حقوقدان، یک روانشناس و یک مددکار اجتماعی، درباره ازدواج سفید هشدارهایی دادند.
به گزارش شفا آنلاین،اسمش را هرچه بگذاریم؛ چه بگوییم ازدواج سفید، چه بگوییم همزیستی سیاه، همباشی یا هر چیز دیگر، در اصل قضیه تفاوتی ندارد. سبک زندگی بعضی از جوانان به ویژه در شهرهای بزرگ و انتخاب آنها برای زندگی مشترک با یکدیگر بدون ثبت قانونی، رسمی و شرعی، جای بحث و بررسی را برای جامعه‌شناسان و کارشناسان امور خانواده باز کرده که چرا و چطور آنچه تاکنون در فرهنگ ایرانی و اسلامی ما جایی نداشته، می‌تواند به عنوان یک امر عادی و یک سبک زندگی مناسب شناخته شود؟

در این میزگرد به دلایل انتخاب این شیوه زندگی و پیامدهای فردی و اجتماعی آن پرداخته‌ایم. در این گفت‌وگو دکتر الهام شریعتی، عضو هیات علمی گروه حقوق دانشگاه الزهرا، دکتر مهرانگیز شعاع‌کاظمی روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا و سیدحسن موسوی‌چلک رییس انجمن مددکاران اجتماعی ایران از زوایای مختلف و با نگاهی کارشناسانه به این موضوع نگاه کرده‌اند.

مشروح این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید:

در این گفتگو قرار است به موضوعی که این روزها درباره آن زیاد می‌شنویم بپردازیم؛ ازدواج سفید. به نظر شما چه چیزی باعث شده بعضی افراد به جای اینکه شکل سنتی خانواده را داشته باشند، تصمیم بگیرند بدون اینکه ازدواجشان را ثبت قانونی و شرعی کنند، با یکدیگر همخانه شوند و زندگی کنند؟

شریعتی: این نکته را در ابتدا اشاره کنم که اگر بتوانیم به جای اصطلاح "ازدواج سفید" از کلمه "همزیستی سیاه" استفاده کنیم که بار معنایی مثبتی به آن نداده باشیم خیلی بهتر است. به نظر من رواج چنین با هم بودن‌هایی تلاشی است برای نزدیک کردن سبک زندگی اسلامی ایرانی به فرهنگ غرب. ممکن است تصور شود این مساله در کشورهای توسعه‌یافته رواج پیدا کرده و مشکلی هم پیش نیامده اما با این که این اتفاق در کشورهای مدرن افتاده، نباید بحران هویت را در غرب نادیده بگیریم. غرب الآن در مساله هویت به بن‌بست رسیده است و ما وظیفه داریم بحران هویت در غرب و تبعات آن را تبیین کنیم. واقعیت غرب این است که هرچند تلاش سردمداران این کشورها این است که شکل رسمی به چنین همباشی‌هایی بدهند اما درعمل نتوانسته‌اند از تبعات و پیامدهای آن جلوگیری کنند. متاسفانه یکی از بدترین مسائل در این رواب، وجود نداشتن اعتماد است. وقتی معضلات و بحران‌های غرب درست گفته نشود، افراد به اشتباه و با تقلیدهای ناشیانه و کورکورانه می‌خواهند خودشان را به زندگی مدرن نزدیک کنند که یکی از این شیوه ها زندگی کردن با یکدیگر بدون شکل رسمی و قانونی است. آمارها نشان می دهد در آمریکا از هر دو فرزندی که به دنیا می‌آید یکی از آن‌ها خارج از ازدواج رسمی است و درانگلستان با وجود این که دولت بسیار تلاش می‌کند به این‌گونه فرزندان رسمیت ببخشد اما نتوانسته این کار را بکند و جامعه آن‌ها را به‌عنوان فرزند متولد از یک رابطه صحیح و قانونی تلقی نمی‌کند.

شعاع‌کاظمی: بله، همانطور که می‌دانید، این مساله مختص ایران نیست و فکر می‌کنم بیشتر همان عللی که در سطح جهان برای ازدواج سفید یا به عبارت دیگر، ازدواجی بدون ثبت قانونی، مد نظر است، در ایران هم مطرح است. در جهان اولین علت این نوع زندگی را تاثیر مدرنیته می‌شناسند. وقتی جامعه‌ای از حالت سنتی به صنعتی تبدیل شود، اتفاقاتی را هم با خودش به همراه می‌آورد. در جامعه‌ ایران هم ابعادی از مدرنیته را شاهدیم که حتی اگر صرفا از روی تقلید هم باشد، شاهد این پیامدها هستیم. درباره ازدواج سفید هم باید بگویم قشر خاصی نیستند که به این سبک زندگی رو می‌آورند، این مساله را می‌توان در سطوح مختلف جامعه دید. ممکن است اینطور تصور شود که فقط قشر جوان هستند که به این سبک زندگی روی خوش نشان می‌دهند در صورتی که افراد میانسال و مطلقه هم در این میان دیده می‌شوند. منظور از ازدواج سفید، صرفا این نیست که دو فردی که تاکنون ازدواج نکرده‌اند با هم زندگی کنند بلکه افراد دیگری از جمله کسانی که طلاق گرفته‌اند را هم می‌تواند شامل شود. من براساس ارتباطی که با مراجعانم دارم می‌بینم که این اتفاق در گروه‌های سنی مختلف می‌افتد.

موسوی‌چلک: برای پاسخ به این سوال باید بگویم بخشی از ویژگی‌های جامعه ما باعث ایجاد پدیده‌ای مثل ازدواج سفید شده که نه با مبانی دینی ما همخوانی دارد و نه با مبانی فرهنگی ما. در شرایطی قرار داریم که بنا به دلایل مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، مردم رغبت کمتری برای ازدواج پیدا می‌کنند. بالا رفتن سن ازدواج، کاهش ازدواج ثبت شده در یکسال نسبت به سال گذشته، افزایش طلاق نسبت به سال قبل، بالا رفتن سن ازدواج، پایین آمدن سن بلوغ و ... همه می‌تواند به نوعی هشدار محسوب شود. مسئولان باید به این دقت کنند که به دلایل ساختار جمعیتی که داریم اکنون جمعیت مجرد ما 12 میلیون نفر هستند در حالی که برای برطرف کردن غریزه جنسی این افراد چه کاری صورت گرفته است؟ به مساله مهم رسانه نیز باید توجه کرد. بخشی از این اتفاقات که در ایران رخ می‌دهد تحت تأثیر اطلاعاتی است که از جاهای مختلف می گیریم. اگر فیلم‌های ماهواره‌ای که پخش می‌شود را تحلیل کنیم می‌بینیم مؤلف جنسی در چند بخش ایجاد می‌شود به این صورت که اولا عادی‌سازی رابطه جنسی با دیگران چه در صورت تجرد و چه در صورت تاهل ایجاد می‌شود و این زندگی به صورت مستقیم و غیرمستقیم جذاب به نمایش درمی‌آید. بخش بعدی فضای مجازی است که سبک زندگی‌ها را عوض می‌کند. ما نوع نگاهمان به این شبکه‌ها همیشه تهدیدآمیز بوده و نتوانسته‌ایم از این ظرفیت بهره بگیریم و به خوبی از آن استفاده کنیم. به این موضوع فرهنگی هم باید توجه کنیم که نوع ارتباط‌ها و شرایط اجتماعی ما در حال تغییر است. در گذشته شب‌نشینی داشتیم و در دیدار اقوام با همدیگر، بسیاری از مسائل مطرح و مدیریت می‌شد، کارهای گروهی و مشارکتی انجام می‌گرفت و با هویت‌مان آشنا می‌شدیم اما اکنون این احساس تعلق در خانواده‌ها کاهش پیدا کرده است.

 

 افرادی که این نوع زندگی را انتخاب می‌کنند، از لحاظ روان‌شناسی چه ویژگی‌های خاصی نسبت به سایرین دارند؟

شعاع‌کاظمی: می‌توان گفت این افراد، شخصیت ضد اجتماع و بی ثبات (مرزی) دارند. افراد ضداجتماع علیه قوانین اجتماعی رفتار می‌کنند و به عنوان مثال در این قضیه، سنت ازدواج و تشکیل خانواده به شکل قانونی و رسمی زیر پا گذاشته می‌شود. شخصیت‌های بی‌مسئولیت و کسانی که نسبت به خودشان شناخت درستی ندارند و افراد تنوع‌طلب هم از دیگر افرادی هستند که این نوع زندگی را ترجیح می‌دهند. بسیاری از افراد مطرح می‌کنند که این نوع زندگی مقدمه‌ای برای ازدواج دائم آنهاست و می‌خواهند از یکدیگر به شناخت برسند. در کشورهایی مانند انگلستان، فرانسه و آمریکا این‌ اتفاق رخ داد که افراد با هم زندگی کنند بدون این که هیچ‌گونه ارتباط جنسی بین دو نفر صورت گیرد ولی در ایران آن چیزی که من به طور واقعی می‌بینم این است که می‌گویند برای آشنایی با هم زندگی می‌کنیم ولی اولین اتفاقی که بین این دو نفر صورت می‌گیرد ارتباط جنسی است. افرادی که هویت خودشان را به درستی نمی‌شناسند، با این تصور که مدرن هستند، این نوع زندگی را انتخاب می‌کنند و از عواقب آن غافلند. از آنجا که این نوع زندگی دوام زیادی ندارد، پس از جدایی حتی می‌تواند عواقب شدیدتر از طلاق برای افراد در پی داشته باشد.

به این عواقب ناشی از جدایی بعد از این سبک زندگی مشترک اشاره می‌کنید؟

شعاع‌کاظمی: فرد احساس می کند «من قوی هستم، وارد این رابطه می‌شوم، به راحتی از آن خارج می‌شوم، هیچ تعهدی ندارم و آسیب هم نمی‌بینم.» در حالی که هر ارتباطی هرقدر هم کوتاه باشد می‌تواند پس از تمام شدن، آثار خودش را داشته باشد. حمایت‌های اجتماعی پس از وقوع یک اتفاق ناگوار بسیار مهم است در حالی که در افرادی که این نوع زندگی را انتخاب می‌کنند و در بسیاری از موارد پنهان از خانواده‌ و آشنایان است، نمی‌توانند به حمایت‌های اجتماعی دل ببندند و باید به تنهایی سوگواری پس از اتمام رابطه را تحمل کنند. این افراد وقتی از رابطه خارج میشوند و حمایت‌های قانونی، اجتماعی و خانوادگی و جامعه دوستان و آشنایان را ندارند، افسرده می‌شوند و دارو مصرف می‌کنند، اگر داروها جواب ندهد افراد به دنبال مواد مخدر رفته و معتاد می‌شوند و پس از آن هم ایدز، بیماری‌های مقاربتی و ... که در نهایت به مستهلک شدن فرد می‌انجامد.

علاوه بر تبعات اجتماعی که این سبک زندگی می‌تواند به همراه داشته باشد، تبعات حقوقی و قانونی چنین ارتباط‌هایی چیست؟

شریعتی: اولین تبعه حقوقی این است که چنین رابطه‌ای یک رابطه نامشروع است و مجازات خاص خودش را دارد. بنابراین حتی اگر اثبات رابطه‌ جنسی هم صورت نگیرد، این با هم بودن از نظر حقوقی به عنوان عملی حرام و غیرقانونی شناخته می‌شود که تعزیر به دنبال دارد. ممکن است در اثر این با هم بودن و داشتن رابطه جنسی، صدماتی به اندام جنسی خصوصا برای زنان به وجود آمده باشد که شامل ارش و دیه هم می‌شود. اگر هم فرزندی از این عمل غیرقانونی و نامشروع به وجود بیاید، آن کودک یک کودک طبیعی محسوب می‌شود یعنی کودکی که فقط انتساب خونی و طبیعی دارد. در چنین شرایطی مسئله توارث منتفی است. در حقیقت این کودک به خاطر عمل زن و مردی از حق ارث بردن محروم شده است ضمن این که علاوه بر حقوق مادی، بسیاری از حقوق معنوی این کودک هم از بین می‌رود. این کودک از برخورداری از پدر و مادری شایسته، مسئولیت‌پذیر و قابل اعتماد محروم می‌شود، در بسیاری از موارد، چنین کودکی ناخواسته است و بسیاری از مسائل جسمی مادر در زمان بارداری مورد توجه قرار نمی‌گیرد. همچنین بعضی از حقوق‌دان‌ها معتقدند چون طبق قانون مدنی این کودکان، به والدین عرفی و طبیعی خود ملحق نمی‌شوند و از یکدیگر ارث نمی‌برند، لذا سایر احکام و آثار ولادت هم منتفی است یعنی این که این بچه نفقه ندارد، والدین وظیفه حضانت او را به عهده ندارند، بحث ولایت منتفی است و ... هر چند نظر فقهایی نظیر حضرت امام (ره) این است که تمام آثار ولادت به جز ارث برقرار است یعنی فقط ارث نمی‌برد نه اینکه ولایت نداشته باشد، رهایش کنند، نفقه ندهند و حضانت هم منتفی باشد.

عده‌ای می‌گویند این نوع زندگی مانند همان صیغه طولانی مدت است و لازم نیست در برابر آن اینقدر نگرانی وجود داشته باشد. به عنوان یک حقوقدان این موضوع را می‌پذیرید؟

شریعتی: ازدواج یک عقد است و نیاز به دو قصد و دو اراده دارد. شرایط دیگری هم دارد از جمله اختلاف جنس، اظهار اراده، اهلیت و... . یک تقسیم بندی راجع به قواعد حقوقی وجود دارد؛ برخی از این قواعد آمره هستند و هرگونه توافقی بر خلاف آن غیر معتبر است. به طور مثال قواعد مربوط به ارث جزء قواعد آمره است برای همین اگر پدری به فرزندش بگوید که اگر فلان رشته را انتخاب کنی از ارث محروم می شوی و فرزند هم قبول کند، از نظر حقوقی چنین توافقی نافذ نیست. همچنین توافقات خلاف نظم عمومی و اخلاق حسنه نیز به هیچ وجه نافذ نیست. نظم عمومی یکی از ارکان و بنیانها در شکل گیری حقوق است که معادل آن (Public Order) است. نظم عمومی حالتی است که در آن چارچوبهای اصلی و خطوط قرمز قواعد حقوقی رعایت می شود. به همین دلیل تخلف از قواعد الزامی و آمره، خلاف نظم عمومی تلقی می شود و خود «لزوم حفظ نظم عمومی» یک قاعده‌ مهم حقوقی است و ضمانت اجرای آن مجازات و بی اعتباری اقدامات مخالف نظم عمومی است. اخلاق حسنه یا اخلاق عمومی نیز در حقیقت مقوم یک جامعه و روابط حقوقی آن است و می‌توان آن را از مصادیق نظم عمومی دانست. عفت عمومی مصداق مهم اخلاق حسنه است. ازدواج یک امر بسیار مقدس است و اگر چنین با هم بودن‌هایی رواج فحشا و بی عفتی را به دنبال داشته باشد حتی اگر بین آن دو نفر توافقی هم صورت گرفته باشد بی اعتبار است و نمی‌توان نامی جز رابطه‌ی نامشروع بر آن نهاد. رابطه‌ای که اگر یک جستجویی در روایات نسبت به آن داشته باشیم می‌بینیم که آثار و پیامدهای بسیار تکان دهنده‌ای برای فرد و جامعه از قِبَل آن پیش بینی شده است. در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) است که حضرت فرمودند: «شیطان به حضرت موسی (ع) گفت ای موسی! با زنی که به تو محرم و حلال نیست خلوت مکن و تنها مباش چون هیچ مردی با زنی خلوت نمی‌کند مگر اینکه من همراه آن دو هستم». حضرت علی (ع) هم می‌فرمایند: «اختلاط مردان با زنان سبب نزول بلا و بدبختی خواهد شد و دلها را منحرف می‌سازد». همچنین در روایات نقل شده که در اثر اختلاط حرام بین زنان و مردان، جامعه به دردی مبتلا می‌شود که درمان نخواهد داشت. اینها در صورتی است که این با هم بودن هیچ محمل حقوقی نداشته و صرفا یک رابطه آزاد جنسی و حرام باشد. اما ببینیم آیا می‌توان برای این با هم بودن یک عنوان حقوقی و شرعی درست کرد یا نه؟ همانطور که عرض کردم هر عمل حقوقی که انجام می‌گیرد، نیاز به اراده و قصد دارد و ازدواج هم چون عقد است نیاز به دو اراده و قصد دارد. قصد ازدواج یک امر باطنی است و تصریح قانون مدنی این است که این قصد حتماً نیاز به مبرز خارجی دارد یعنی این قصدی که در درون فرد وجود دارد باید به نحوی اعلام شود. این اعلام همان صورت ظاهری است و در حقیقت اعلام قصد درونی فرد است. به طور کلی ابراز کننده قصد درونی می‌تواند لفظ و یا فعل و در مواردی اشاره باشد. این ابراز کننده (مبرز) باید در اعلام قصد درونی صریح باشد، به همین خاطر است که می‌بینیم حقوقدانان در مقوله‌ ازدواج جز لفظ صریح را معتبر نمی‌دانند و معتقدند لازم است در مورد ازدواج به خاطر تبعاتی که دارد باید احتیاط کرد. مشهور فقیهان نیز لفظی بودن ایجاب و قبول را در عقد ازدواج شرط می‌دانند و ازدواج بدون لفظ را باطل می‌دانند.

ازدواج بدون لفظ چه حکمی دارد؟

شریعتی: ازدواج بدون لفظ از نظر فقهی نکاح معطاتی نام دارد که همانطور که عرض کردم از نظر مشهور فقها باطل است. قانون مدنی نیز بر لزوم لفظی بودن ایجاب و قبول در ازدواج تصریح دارد (ماده 1062 ق.م.). حضرت امام در تحریر الوسیله صرف رضایت قلبی دختر و پسر و معاطات را در ازدواج کافی نمی‌دانند. از نظر مراجع دیگر هم چنین ازدواجی باطل است. من به برخی از فتاوا اشاره می‌کنم. مرحوم آیت اله بهجت و آیت اله مکارم: « چیزی به نام ازدواج معاطاتی نداریم و چنین ازدواجی باطل است»؛ مرحوم آیت اله گلپایگانی: «حرام و زناست»؛ آیت اله صافی گلپایگانی: «در نکاح، معاطات جاری نیست»؛ آیت اله خامنه‌ای: «مشروع نیست». بنابراین حقیقتا نمی‌توان توجیه شرعی برای چنین زندگی‌ای پیدا کرد. ازدواج همه جا و در همه فرهنگها مقدس است و اصلا هرچه آداب و رسوم و تشریفات چیزی بیشتر باشد نشان دهنده‌ اهمیت آن است. البته این به معنای سختگیری در امر ازدواج نیست. لفظ و سایر شرایط مثل مهریه، نفقه و ... نیز همگی نشان دهنده‌ عظمت و اهمیت این پیمان مقدس است. پیمانی که نباید آلوده شود. انسان اگر ذره‌ای خداترس باشد و بخواهد بندگی خدا کند هرگز چنین اقدامی نخواهد کرد. اما اگر کسی بگوید بالاخره ممکن است دو نفری که این نوع زندگی را انتخاب کرده‌اند قصدشان فحشا نباشد و واقعا قصد ازدواج داشته باشند و مثلا چون اینقدر این مسأله رواج پیدا کرده عرف هم این شیوه را به عنوان یک مبرز عرفی تلقی می‌نماید. اما سؤال مهمی که اینجا باید به آن پاسخ بدهیم تعیین نوع این ازدواج است. اینکه آیا چنین قصدی دال بر ازدواج دائم است یا ازدواج موقت. اگر ازدواج دائم باشد، عدم ذکر مهریه اشکالی ندارد؛ اما اگر ازدواج موقت باشد، طبق صریح قانون مدنی که برگرفته از فقه امامیه است، عدم ذکر مهر موجب بطلان آن است. یعنی گویا اصلا ازدواجی تحقق پیدا نکرده. از دیگر شرایط ازدواج موقت لزوم ذکر مدت در آن است که اگر طرفین مدت را ذکر نکنند، طبق نظر مشهور تبدیل به ازدواج دائم می‌شود. بنابراین با توجه به اینکه گفته می‌شود این نوع باهم‌بودن محملی است برای تن ندادن به مسئولیت‌های ازدواج، از جمله مهریه، و برای اینکه چنین عملی را با فرض قصد ازدواج توجیه کنیم، باید بگوییم اولا عدم ذکر مدت موجب می‌گردد چنین ازدواجی تبدیل به ازدواج دائم شود و چون ازدواج دائم شده، عدم ذکر مهر، خللی ایجاد نمی‌کند. خوب حالا که ازدواج دائم شد، انحلال آن جز به طلاق و یا فسخ و یا فوت احد طرفین میسر نیست. و احدی از فقها طلاق بدون صیغه را جایز ندانسته است. حضرت امام نیز جریان معاطات در طلاق را خلاف ادله شرعیه می‌دانند. پس مسأله در اینجا خیلی جای احتیاط دارد و انسان عاقل خارج از احتیاط عمل نمی‌کند. من فکر می‌کنم این افراد بیشتر می‌خواهند از زیر بار مسئولیت‌های ازدواج فرار کنند. خوب اگر این نوع زندگی را به طور آشکار دارند، چرا آن را در قالب ازدواج موقت درنمی‌آورند؟ در این صورت گناهی مرتکب نشده‌اند و در مسیر بندگی خدا اقدام کرده‌اند. میزان تعهدات در ازدواج موقت نیز بسته به توافق طرفین است؛ مثلا در مورد ارث و نفقه. مهم‌تر از همه‌ اینها اگر کودکی در اثر این ازدواج متولد شود حلال زاده و مشروع است. حتی در غرب هم که باهم‌بودن (Cohabitation) وجود دارد اما هنوز کودکان ناشی از آن ولد قانونی محسوب نمی‌شوند. البته شنیدم نخست وزیر انگلستان تلاش‌های زیادی کرده است برای رسمیت دادن به کودکان ناشی از این نوع زندگی.

ممکن است این سوال برای بسیاری از افراد مطرح شود که در عمل چه فرقی بین فحشا و متعه است؟

شریعتی: اولا وقتی در یک جامعه تمام محیط پر می‌شود از سیگنالهای جنسی، دیگر انتخاب و آزادی معنا ندارد. الآن در برخی جوامع غربی تمام جهتها به سمت غریزه و شهوت منتهی می‌شود. در چنین محیطهایی ازدواج موقت به شدت کارگشاست. البته اصل اولیه استعفاف یعنی عفت ورزیدن است. همینطور گوشزد کردن خطر ایدز خیلی مؤثر است. در بسیاری از کشورها برنامه‌های آموزشی خویشتن داری بسیار تأثیرگذار بوده است. یعنی خود کنترلی یا همان عفت و تقوا. اما اگر کسی نمی‌تواند خویشتن داری کند، صیغه کند نه اینکه مرتکب حرام و عمل غیر قانونی شود. اما پاسخ سؤالی که مطرح کردید: بله ممکن است کسی بگوید متعه چه فرقی با فحشا دارد؟ و یا متعه فقط دو تا کلمه بیشتر دارد؟ پاسخ به این شبهه را اینچنین عرض می‌کنم که همینکه بچه ناشی از ازدواج موقت حلال زاده است و بچه ناشی از فحشا، حرام زاده، کافی است. اینکه اینها گناه نکرده‌اند. اینکه ازدواج موقت قانون دارد. زن مهریه می‌برد. عده دارد. اما در فحشا هیچ ضابطه‌ای وجود ندارد و ممکن است در یک روز یک نفر چندین بار مرتکب فحشا شود ولی در متعه حداقل 45 روز عده دارد. اینها متعه را از فحشا جدا می‌کند. به نظر من همانطور که گفتم از همه مهمتر مسئله کودکان است. فرزندان ناشی از فحشا سرنوشت شوم و رقت باری دارند و در تمام جوامع با دیده‌ی حقارت به آنها نگاه می‌شود.

اگر افرادی دین‌باور نباشند و به چشم یک صیغه طولانی‌مدت به این سبک زندگی مشترک نگاه نکنند چطور می‌توان به این مساله نگاه کرد؟

شریعتی: اگر افرادی صرفا به صورت یک توافق به این نوع زندگی مشترک نگاه می‌کنند، باید بگوییم چنین توافقی بر خلاف نظم عمومی واخلاق حسنه جامعه صورت گرفته است در حالی که طبق قانون مدنی به هیچ عنوان این توافق معتبر نیست وعملشان باطل است چون همانطور که عرض کردم قاعده‌ای داریم به نام لزوم رعایت نظم عمومی و اخلاق حسنه. این موضوع یک بحث دینی واخلاقی صرف هم نیست بلکه مسئله‌ای فرادینی است و در هر فرهنگ و آیینی می‌گویند نظم عمومی باید رعایت شود. حتی اگر افرادی دین‌باور هم نباشند، باید ببینند موافق هنجارهای جامعه‌ زندگی می‌کنند یا نه. اگر کارشان خلاف هنجار عمومی جامعه باشد ناهنجاری محسوب می‌شود و هیچ فرهنگی ناهنجاری را نمی‌پسندد و با آن برخورد می‌کند.

آقای موسوی‌چلک، به نظر شما به عنوان یک کارشناس آسیب‌های اجتماعی چقدر باید نگران این مساله باشیم؟

موسوی‌چلک: من معتقدم وقتی می‌گوییم یک موضوع یا مسئله اجتماعی است که فراوانی زیادی داشته باشد یا دغدغه بیشتر مردم و مسئولین باشد یا اینکه چرخ حرکت جامعه را با اختلال مواجه کند. باوجود اینکه شاهد اینگونه ازدواج‌ها شده‌ایم و این سبک از خانواده را در ایران می بینیم، اعتقاد دارم این مساله به عنوان یک مسئله اجتماعی با ویژگی‌هایی که برشمردم، نیست. البته این حرفم به منزله‌ این نیست که نباید به اینگونه موضوعات توجه کرد. بلکه حرفم این است که امروزه سرعت دسترسی به اطلاعات و به تبع آن سرعت تغییر سبک زندگی به این منجر می‌شود که منتظر پدیده‌های جدید اجتماعی باشیم. بعضی از موضوعات اصلا وصله‌ فرهنگ ما نیستند و به جامعه ما نمی‌چسبند، حتی اگر موقتی به وجود بیایند هم برطرف می‌شوند. معتقدم این نوع سبک زندگی هم در جامعه ما عمر زیادی ندارد، مانند موجی است که آمده و فروکش می‌کند.

شعاع‌کاظمی: باید به این دقت کنیم که بعضی از معضلات حتی اگر بسیار هم کم باشند، باز هم برای جامعه زیاد است و باید نسبت به آن هشدار داد و پیشگیری کرد. باید به وضعیت کشورمان توجه کنیم. در کنار تقلیدی که از کشورهای دیگر صورت می‌گیرد این را هم می‌توان گفت که در کشور ما بیشترین مسئله‌ای که سبب می‌شود دخترها و پسرها ازدواج نکنند بی مسولیتی است. مورد بعدی شکافی است که بین سن بلوغ و سن ازدواج وجود دارد. متاسفانه سن ازدواج در کشور ما بالاست بنابراین از سن بلوغ در 15 ـ 14 سالگی تا 28 ـ 27 سالگی که سن میانگین ازدواج در جامعه ماست، فاصله زیادی وجود دارد و در این فاصله، افراد فکر می‌کنند باید کاری انجام بدهند که متاسفانه یکی از آنها می‌تواند هم‌خانه شدن با یکدیگر باشد که عواقب خاص خودش را دارد؛ به ویژه که این کار برای زنان تبعات ناخوشایندی دارد.

 چرا معتقدید این نوع همزیستی، برای زنان تبعات ناخوشایندتری از مردان دارد؟

شعاع‌کاظمی: زنان هم به دلیل ساختار فیزیکی که دارند و هم حساسیتی که از نظر عواطف دارند، به راحتی نمی‌توانند از این نوع رابطه‌ خارج شوند و بیشتر از مردان آسیب‌ می‌بینند. زنان در چنین روابطی، فرصت مادر شدن، فرصت همسر شدن و فرصت سلامت زیستن را از خودشان می‌گیرند. عده‌ای از زنان ممکن است به این دلیل وارد این رابطه شوند که علیه مردسالاری قیام کنند و شکل ازدواج سنتی را زیر سوال ببرند ولی باز هم می‌بینیم که به نتیجه مطلوبشان نمی‌رسند و مردسالاری و خشونت علیه زنان در این شکل زندگی هم به اشکال‌متفاوت وجود دارد. خشونت در این شکل زندگی سبک‌های خودش را دارد و اگر فیزیکی نباشد، کلامی و روانی هست. در ازدواج رسمی، به هر حال از زنان حمایت‌های قانونی صورت می‌گیرد ولی در این نوع ازدواج همین حمایت‌ها هم وجود ندارد، نمی‌توانند به دادگاه مراجعه کنند و حق و حقوقشان را طلب کنند. در چنین رابطه‌ای حتی اگر فرزندی به وجود بیاید، معمولا ناخواسته است و تمایلی برای نگهداری از آن وجود ندارد چرا که از لحاظ قانونی و حقوقی جایی ثبت نشده است. بنابراین سقط جنین‌های مکرر در زنانی که در چنین روابطی هستند دیده می‌شود که سلامت جسمی و روانی زنان را به خطر می‌اندازد.

 با این حساب، باید دید این سبک زندگی چه فوایدی می‌تواند برای افراد داشته باشد که تبعات گوناگون آن را هم بپذیرند یک دلیل دور شدن از ازدواج نمی‌تواند مسائل قانونی و حقوقی موجود باشد؟

شریعتی: اصلا یکی از فوایدی که ازدواج رسمی دارد همین است که فرآیند جدایی پیچیده باشد و استحکام زندگی خانوادگی بیشتر شود. مطلب دیگر اینکه بنده معتقدم مهارت‌های کلامی و رفتاری‌ ما در بسیاری از موارد اشکال دارد یعنی وقتی زنی یاد نگرفته است چطور با همسرش برخورد و تعامل بکند، می‌گوید این چه ازدواجی است که مثلا من هرجا که می‌خواهم بروم باید اجازه بگیرم؟ ما باید این مسئله را از قبل حل کنیم نه اینکه ازدواج را زیر سوال ببریم. به عقیده من، در بحث مهارت‌های کلامی و رفتاری نیاز به فرهنگ‌سازی و آموزش افراد جامعه داریم. زنان برای این که به حقوقی برسند لازم نیست با شوهرشان بجنگند بلکه با حسن معاشرت می‌توانند به این حقوق دست پیدا کنند. و یا می‌توانند در ضمن عقدشان شرایطی را قرار دهند حضرت امام خمینی تعبیر جالبی دارند و میفرمایند زن می‌تواند شرط کند که اگر شوهرش بد اخلاقی کرد وکیل در طلاق باشد.

موسوی‌چلک: در این‌گونه ارتباط‌ها، حتی اگر ابراز علاقه انجام شود، یک حس بینشان نیست و آن حس اعتماد متقابل به یکدیگر است. اعتماد لازمه برقراری روابط پایدار در هر حوزه‌ای است در حالی که در این نوع زندگی طبیعی است این اعتماد وجود نداشته باشد و گفته شود چطور می‌توانم بپذیرم فردی که حاضر می‌شود با دیگری در خانه‌ای زندگی کند بدون این که هیچ مرحله‌ قانونی را طی کرده باشد فرد قابل اعتمادی است؟ بنابراین اتفاقا خود طی نکردن این مراحل خانوادگی، اجتماعی و قانونی، می‌تواند دلیلی باشد بر این که این نوع زندگی دوام چندانی نداشته باشد.

مشکلات اقتصادی را چقدر در دوری از ازدواج و رو آوردن به این نوع همزیستی دخیل می‌دانید؟

شریعتی: من درباره این که گفته می‌شود این نوع زندگی به دلیل مسائل اقتصادی است، می‌خواهم بگویم مگر این افراد قرار نیست زندگی زیر یک سقف را تجربه کنند ولی بدون قرارداد مشترک، پس خود مسکن که یکی از مسائل اقتصادی است به‌گونه‌ای حل شده است. اتفاقا آمارها در این زمینه نشان می‌دهد افرادی که از زندگی‌های مرفه‌تری برخوردارند این نوع زندگی را انتخاب می‌کنند و مشکل اقتصادی در این زمینه چندان توجیهی ندارد.

 ولی ازدواج تنها به تامین مسکن نیاز ندارد. انواع خریدها، هزینه‌های بالای برگزاری مراسم ازدواج، مهریه‌های سنگین و ... مسائل اقتصادی است که سر راه تشکیل زندگی مشترک قرار می‌گیرد.

شریعتی: تمام اینها بستگی به خود افراد دارد و می‌توانند این مراسم را به سادگی برگزار کنند یا این که مهریه و جهیزیه مختصری در نظر بگیرند. در بحث مهریه می‌توان میزان مختصری را تعیین کرد چون شرط قانون این است که مهریه مالیت داشته باشد و هر چیزی که ارزش اقتصادی داشته باشد می‌توان مهریه باشد ولو این که مبلغ کمی باشد. به هر حال من فکر می‌کنم علت این مساله چندان هم به اقتصاد مربوط نمی‌شود بلکه علت آن چیز دیگری است که آن باید حل شود. اگر واقعا علت اصلی این نوع زندگی، فرار از مسئولیت یا کاهش مسئولیت پذیری است هرگز انتخاب چنین شریکی نتیجه‌ی مطلوبی نخواهد داشت و افرادی که در این نوع زندگی وارد می‌شوند به شدت ضربه خواهند خورد، همانطور که دوستان نیز به آن پرداختند. به نظر من علت اصلی این سبک زندگی لاابالی گری و دوری از مذهب و تقیدات دینی است. البته برخی هم به شدت عقده‌ی تشبه به غرب را دارند و در خود به گونه‌ای احساس حقارت نسبت به غرب دارند و گمان می‌کنند این رفتار نشانه‌ی فرهنگ است. درحالیکه اگر ما بحرانهای جوامع غربی را که اتفاقا بسیاری از آن مربوط به این سبک زندگی است تبیین کنیم امیدواریم که کارگشا باشد.

موسوی‌چلک: مهمتر از همه چیز این است که ما الان در جامعه‌پذیری افراد دچار مشکل شده‌ایم. الزاما تحصیلات بالا داشتن به منظور جامعه‌پذیر بودن نیست. در جامعه‌پذیری امروزه خانواده نقش جامعه‌پذیری را دارد به محیط محول میکند، قبلاً مدرسه و مکتب‌خانه این نقش را میگرفت، الان چه کسی است که این جامعه‌پذیری را در جامعه انجام دهد؟ مثلا در فضاهای مجازی، اشخاص به راحتی عکسی خصوصی از خودشان را میگذارند، معلوم است این فرد چیزی کم دارد، نیاز ابراز وجود دارد، ما چه فضایی ایجاد کردیم که افراد بتوانند ابراز وجود کنند؟ ما کجا فضایی ایجاد کردیم که شادی‌های گروهی داشته باشیم؟ من قبلا هم این هشدار را داده‌ام که جنس آسیب‌های ایران به سمتی رفته که دنبال شادی آنی هستیم. در ازدواج سفید و خیلی از مسائل دیگر هم نمی شود صرفا بگوییم فرد مقصر است یا خانواده مقصر است، در این نوع مسائل ما همیشه نقش جامعه را نادیده می‌گیریم.

شعاع‌کاظمی: البته این را بگویم که به نظر من نمی‌توان تمام مساله را ناشی از نبودن تفریحات دانست چرا که در بیشتر موارد می‌بینیم که اقشار مرفه ای هستند که این نوع زندگی را انتخاب می‌کنند. اینها افرادی هستند که اسکیت‌سواری، اسب‌سواری، مسافرت‌های داخلی و خارجی و... را دارند. به نظر من این افراد، نسل تنبل ،بی مسولیت و دارای اختلال هویت هستند و باید از لحاظ فرهنگی، آموزشی و اجتماعی و اعتقادی آنها رابررسی کنیم که چه شده که به اینجا رسیده‌اند.

 با این اوصاف، بخش رسمی جامعه باید چه برخوردی با این قضیه داشته باشد؟ باید این قضیه را بپذیرد، برخورد پلیسی داشته باشد یا ترکیبی از این دو؟

موسوی‌چلک: از منظر بخش رسمی، این نوع ازدواج‌ها نه در قوانین و نه در شرع ما مورد پذیرش نیست. اگر قرار باشد از منظر بخش رسمی به این قضیه نگاه کنیم قانون مبنای همه چیز است. با این حال نکته‌ای که مهم است این است که بخش رسمی بارها رفتار پلیسی در اینگونه موارد داشته است. گشت ارشاد، منکرات و طرح‌های متفاوت امنیتی داشته‌ایم و با بدحجاب و بی‌حجاب برخورد کرده‌ایم، در ملاء اعدام کرده‌ایم و شلاق زده‌ایم، اما آیا توانسته‌ایم در این بخش مدیریتی داشته باشیم که شرایط ما از زمان قبل از برخورد بهتر شده باشد؟ طبیعتا پاسخ این است که نتوانسته‌ایم در این بخش موفق باشیم. بخش رسمی باید این را بپذیرد که امروز با پدیده‌ای مواجه شده است که این پدیده از جنس فرهنگی است. مهمترین کار در برخورد با چنین پدیده‌هایی این است که بخش رسمی این موضوعات را به عنوان یک واقعیت تلخ در جامعه بپذیرد. نهادهای فرهنگی باید این مسائل را جدی بگیرند و به صورت آینده‌نگرانه‌ای به آنها توجه کنند اما متاسفانه ما حوزه فرهنگی و اجتماعی منفعلی در کشورمان داریم که در مقابل هر پدیده‌ای که می آید کاملا منفعلانه رفتار می‌کند. بخش فرهنگی و اجتماعی ما دچار یک سردرگمی شده است و هیچ کاری نمی‌کند. به عنوان مثال در رابطه با همین ازدواج سفید که بحث‌هایی درباره آن مطرح می‌شود، آیا یک برنامه در فراگیرترین رسانه‌مان یعنی تلویزیون داشته‌ایم تا به مردم هشدار بدهیم؟ آیا در دانشگاه‌ها فضای نقد و بررسی را باز کرده‌ایم؟ بخش مذهبی ما هم که ورود شفافی در این زمینه نداشته است در حالی که با توجه به این که جامعه ما یک جامعه دینی است، بسیاری از مسائل اجتماعی می‌تواند از طریق تریبون‌های مذهبی آگاهی‌رسانی شود. باید این را بپذیریم که برخورد قضایی در این زمینه جواب نخواهد داد و اگر هم برخورد قضایی صرف انجام شود بدون این که زیرساخت‌های فرهنگی را در نظر بگیریم، این مساله به صورت پنهان‌تر و زیرزمینی درمی‌آید. من فکر می‌کنم باید رویکرد فرهنگی و اجتماعی را اتخاذ بکنیم. آنچه که مهم است این است که در مورد مسائل و رفتارهای اجتماعی‌مان با مردم صادق باشیم، به صورت شفاف در مورد این موضوعات با مردم حرف بزنیم و از آگاهی‌رسانی نترسیم.

خبرآنلاین

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: