شفاآنلاین :در کلاس باز شد، «محمد» وارد شد، چاقو را محکم با دستهایش گرفت و به بدن آقای خشخاشی کشید. «محسن خشخاشی»، معلم فیزیک کلاس ١٠٢ دبیرستان حافظیه در خیابان ٤٥ متری بروجرد، دیروز صبح، وقتی اسامی دانشآموزان اول دبیرستانی کلاسش را حاضر غایب کرد، به اسم «محمد. ک» رسید، جوابی نشنید.
به گزارش شفاآنلاین، او خبر نداشت «محمد» با چاقویی در
جیبش در راه مدرسه است و قرار است چند دقیقه بعد چنان او را با چاقو زخمی
کند که قلبش از ضربان بایستد. دیروز، روز خوبی برای معلم کلاس اول دبیرستان
حافظیه بروجرد نبود. او ساعت ١١ صبح، پای تخته درحال درس دادن به
دانشآموزان بود که در باز شد و «محمد» به او حمله کرد؛ بعد ضربههای چاقو
یکی یکی به بدنش فرود آمدند؛ یکی به گردن، دو تا به قفسه سینه، یکی به شکم.
«محمد» دیروز و بعد از آن برای حمله به معلم فیزیکش به کلاس ١٠٢ رفت که با
پدرش به مدرسه آمده بود تا غیبت او را در کلاس فیزیک موجه کند و بعد به
اتاق مشاور مدرسه رفته بود اما بعد و درحالی پدرش مشغول صحبت با مشاور بود،
از اتاق خارج شد و با چاقو به «محسن خشخاشی»، معلم فیزیک پایه اول مدرسه
حمله کرد. ضربههای چاقوی «محمد»، معلمش را بدجور ناکار کرد. رگ گردن او
پاره شد، شُش او پر از خون شد و بعد قلبش از ضربان ایستاد. خشخاشی ٣٨ساله
است و دو فرزند کوچک دارد. خبر را «شهرام کریمی»، معلم کلاس ١٠١ مدرسه
حافظیه، یعنی کلاس کناری کلاسی که «محسن خشخاشی» به دست دانشآموزش زخمی
شد، به «شهروند» داد. او که از بچگی با «محسن» بزرگ شده و حالا در مدرسه
حافظیه بروجرد که یک مدرسه دولتی و در حاشیه شهر بروجرد است، درس میدهد،
میگوید دیروز سروصدای کلاس کناری او را از کلاس بیرون کشاند و بعد همکارش
را دید در خون خود میغلتد: «وقتی به کلاس ١٠٢ رسیدم محسن را دیدم که غرق
در خون است. من به چشم خودم جان کندن او را دیدم. دیدم که بعد از چند دقیقه
دست و پا زدن، قلبش ایستاد، چون هنوز در کریدور مدرسه بودیم که خون او
تمام شد. بعد از آن زنگ زدیم و آمبولانس آمد و ماموران اورژانس توانستند او
را احیا کنند.» سرهنگ علیرضا دلیری، فرمانده انتظامی بروجرد هم این اتفاق
را تأیید کرده؛ او گفته صبح شنبه یکی از دانشآموزان مقطع دبیرستان سر
کلاس درس به معلم خود حمله کرده و با ضربه چاقو او را نقش بر زمین کرده
است. او از پیگیری برای دستگیری این دانشآموز خبر داده است. گفته میشود
پلیس تعدادی از دانش آموزانی را که دیروز سر کلاس فیزیک حضور داشته و شاهد
حادثه بودهاند، برای دادن توضیحات دراینباره، احضار کرده است.
«محسن خشخاشی» حالا در بیمارستان شهید چمران بروجرد بستری است و پزشکان
میگویند توانستهاند با عمل جراحی روی ششهایش، او را زنده نگه دارند ولی
او هنوز در حالت کماست. «محمد. م» بعد از زدن ضربات چاقو به معلمش، چاقوی
خونی را برداشته و از مدرسه فرار کرده؛ پدر او هم به دنبال پسرش از مدرسه
خارج شده است. دلیل این حادثه اما هنوز مشخص نیست. همکلاسیهای «محمد»
میگویند بین او و دبیر فیزیکشان دعوایی رخ نداده و میان آنها اختلافی
نبوده است. «شهرام کریمی»، همکار «محسن خشخاشی» هم میگوید او معلم خوش
اخلاقی است و تابهحال بین او دانشآموزان اتفاقی رخ نداده است: «من دو ماه
است که در این مدرسه تدریس میکنم اما سالهاست او را میشناسم و بسیار
آدم آرامی است، حتی یکبار ندیده بودم که با کسی بد رفتار کند. من از بچگی
با او بزرگ شدهام و همسایهایم. تمام دغدغهاش تا قبل از این اتفاق، این
بود که برای وضع درسی دانشآموزان مدرسه چه کار کنیم، چون دانشآموزان
مدرسه ما افت شدید درسی دارند و نیاز به کمک آموزشی دارند. من قبل از این
هم در تهران و در شمال در مدارس تدریس کردهام، در این مدت ٢٢ساله خدمتم در
آموزش و پرورش، شاهد درگیریهایی بین معلمان و دانشآموزان در مدارس
بودهام. مثلا دیدهام که گاه معلم و دانشآموز با هم دعوایشان شده و حتی
به هم مشت و لگد هم زدهاند اما تا به حال شاهد چنین درگیری که منجر به ضرب
و جرح شدید شود، نبودهام. این دانشآموز آمده بوده که آقای خشخاشی را
بکشد.» مدرسه حافظیه بروجرد ٥٠٠ دانشآموز دارد و ٣٠ معلم. این مدرسه ١٠
کلاس دارد؛ ٦ کلاس اول داریم. ٣ کلاس دوم، ٣ کلاس هم سوم. آنطور که معلمان
این مدرسه میگویند کلاسهای این مدرسه ٤٠ نفره است و همین هم گاهی باعث
مشکلاتی میشود. کریمی، معلم مدرسه حافظیه بروجرد میگوید یکی از دلایل
درگیری بین معلمان و دانشآموزان هم همین است: «از طرف دیگر نبودن انگیزه
درس خواندن بین دانشآموزان یکی دیگر از مشکلات است. دانشآموزان مدرسه ما
به تحصیل بسیار بیاشتیاقند و با دانشآموزان دبیرستانی ١٥سال پیش قابل
قیاس نیستند. موضوع دیگر این است که معمولا وقتی بین دانشآموزان و معلمان
درگیری رخ میدهد، معمولا پنهان میماند و پروندهها به جایی نمیرسد. مثلا
١٥سال پیش محصلی در مدرسهای که من درس میدادم به معلمی حمله کرد و معلم
برای دفاع از خودش بینی او را شکست و در آخر هم در دادگاه محکوم شد. الان
به جایی رسیدهایم که معلم اگر از خودش در برابر حمله دانشآموزان دفاع کند
در دادگاه محکوم میشود، اگر هم نکند مثل آقای خشخاشی تا دم مرگ میرود.»
ریشه های وجود خشونت در مدارس
حالا دیگر سالهاست که وجود خشونت در مدارس به یکی از موضوعات موردبحث
تبدیل شده؛ دانشآموزان هرازگاه از تنبیه بدنیشان توسط معلمان میگویند و
معلمان از خشونت کلامی و گاه بدنی دانشآموزان، علیه آنها. «مهدی بهلولی»،
کارشناس آموزشی و عضو کانون صنفی معلمان دراینباره به «شهروند» میگوید:
«خشونت در مدارس ریشههای مختلف دارد. یکی از دلایلش شلوغی کلاسهاست.
درحال حاضر خلاف اینکه وزیر آموزش و پرورش میگوید نسبت دانشآموز به معلم
در مدارس ١١ است اما مبنای آن غلط است چون وزیر کل نیروهای یکمیلیون کادر
آموزش را در نظر میگیرد در صورتی که ٦٠درصد آنها به صورت آموزشی سر
کلاسند و ٤٠درصد آنها کادر اجرایی اند، بنابراین اگر این تعداد را کم
کنیم، میانگین نسبت معلم به دانشآموز حدود ١٧ میشود. خیلی از مدارس دولتی
ما بهویژه در مناطق محروم، آمار دانشآموز بالایی دارند، مثلا در مدارس
دولتی تعداد دانشآموزان در کلاس بین ٣٠ تا ٤٠ است. این موضوع باعث میشود
که بین معلم و دانشآموز تنش به وجود بیاید.» او ادامه میدهد: «خشونت در
مدارس سهجانبه است: معلم به دانشآموز، دانشآموز به معلم، دانشآموز به
دانشآموز. این مسائل در مدارس ما وجود دارد و انکارش درست نیست. اتفاقاتی
مانند مدرسه حافظیه بروجرد، هشدار جدیای است که نشان میدهد وضع پرورش
مدارس ما در حالت بحران است. معلم ناراضی و بیانگیزه است، کلاس شلوغ را
نمیتواند مدیریت کند و باعث چنین تنشهایی میشود. من ٣سال پیش همکاری
داشتم که به دلیل سر و صدای زیاد دانش آموزان، از کلاس بیرون آمد سکته مغزی
کرد و فوت کرد. اینها موضوعاتیاند که نشان میدهند مسئولان آموزش و پرورش
ما باید مسائل پرورشی در مدارس را باید در اولویت کارهایشان بگذارند. از
طرف دیگر درحال حاضر درباره آموزش خشونت و خویشتنداری آموزش خاصی در مدارس
ما وجود ندارد.» به گفته او «یکی از ریشههای خشونت در مدارس ایران، آموزش
خستهکننده است؛ آموزش ما کنکوری است و معطوف به حل سوالات است. آموزش و
پرورش در ایران براساس حقوق شهروندی و همزیستی مسالمتآمیز نیست. از طرف
دیگر امور پرورشی در مدارس ایران جنبه خاصی گرفته است بهطوری که مشاور
پرورشی ما مسئول این شده که صحبتهای کلی و شعارگونه انجام دهد که با زندگی
نوین دانشآموزان ارتباطی ندارد. ما معلم پرورشی و بهویژه معلم آگاه به
زمان و روحیات کنونی دانشآموزان کم داریم.»
طبق ماده ۷۷ آییننامه اجرایی مدارس اعمال هرگونه تنبیه دیگر از قبیل
اهانت، تنبیه بدنی و تعیین تکالیف درسی جهت تنبیه ممنوع است و در اعمال
تنبیهات نباید بین دانشآموزان تبعیض و استثنایی قایل شد. براساس ماده ۷۶
دانشآموزان متخلفی که راهنماییها و چارهجوییهای تربیتی در آنها مفید و
موثر نمیافتد، با رعایت تناسب به یکی از این روشها تنبیه میشوند؛ تذکر و
اخطار شفاهی بهطور خصوصی، تذکر و اخطار شفاهی در حضور دانشآموزان کلاس
مربوط، تغییر کلاس در صورت وجود کلاسهای متعدد در یک پایه با اطلاع ولی
دانشآموز، اخطار کتبی و اطلاع به ولی دانش آموز، اخراج موقت از مدرسه با
اطلاع قبلی ولی دانشآموز حداکثر برای مدت ٣ روز و انتقال به مدرسه دیگر.
اینها موضوعاتیاند که در آیین نامه انضباطی مدارس هم آمده اما درحال حاضر
در قوانین آموزش و پرورش ایران، درباره اتفاقاتی که بین معلم و دانشآموز
میافتد و روشهای جایگزین تنبیه برای دانشآموز مقصر، ماده مشخصی وجود
ندارد. خشونت در مدارس اما فقط خشونت فیزیکی نیست؛ ١٠سال پیش بود که دو
محقق وضع خشونت کلامی در مدارس راهنمایی شهر تهران را بررسی کردند و طبق
پاسخ آزمودنیهای پژوهش به سوالات که شامل ٤٩٨ نفر از دانشآموزان دختر و
پسر و ٤٣ نفر از دبیران زن و مرد بودند، مشخص شد که خشونت کلامی در مدارس
راهنمایی شهر تهران شایع است. دانشآموزان فضای آموزشی نامناسب، ارتباطات
نامطلوب در مدرسه و حجم زیاد کتب درسی را باعث خشونت کلامی خود میدانستند؛
درحالیکه معلمان بیشتر بر عوامل خارج از مدرسه، در ایجاد خشونت
دانشآموزان، تأکید داشتند. دانشآموزان ناتوانی معلم در تدریس، حقوق و
درآمد ناکافی، وجود نداشتن ارتباط مطلوب و همکاری میان معلمان و مسئولان
مدرسه را دلیل خشونت کلامی معلمان میدانستند؛ درحالیکه بیشتر معلمان وجود
نداشتن علاقه و انگیزه معلم به حرفه معلمی و تدریس را از عوامل بروز خشونت
در معلم میدانستند. «قضیه بسیار ساده است»، این را «محسن خشخاشی»،
معلم فیزیک کلاس اول دبیرستان حافظیه، یک روز با گچ، روی تخته نوشته است.
او حالا و تا لحظه تنظیم گزارش، در کما است وپزشکان با یک عمل جراحی
توانسته اند خون ششهای او را خارج کنند. «محمد» هم هنوز فراری است و قصه
خشونت های گاه به گاه در مدارس ایران ادامه دارد.
. اما الان ....
ببینید چی به سر ما داره میاد
حاضرن خونه این بنده خدا هدر بره ولی صندلی رو ازشون نگیرن - کجای کارید !
توی دفترچه ی پر حجم زمان
دیرگاهی است
فراموش شدم.
اسم من گم شده است
لا به لای ورق کهنه ی آن لایحه ها
زیر آن بند غریب
پشت انبوهی از آن شرط و شروط
لای آن تبصره ها
اسم من گم شده است
در تریبون معلق شده سخت سکوت
حق من گم شده است.
زنگ انشاء
کسی انگار نمی خواست معلم بشود
شان من گم شده است
شان من نیست بنالم
شان من نیست بگویم
زتهی ، ز نبود
یا از این زخم کبود
لیک
رنگ رخساره گواهی
از همه رنج فزون.
اسم من گم شده است
نردبانی شده ام
صاف به دیوار ترقی
تا که این نسل و ان نسل
پای بر پله ی من
سوی فردا بروند
و غریبانه فراموش شوم
اسم من گم شده است
واقعا باعث شرمندگیه چه قدر بد متاسفمممممم