شفاآنلاین-ایران تجربه سه دهه تصویب و اجرای سیاستهای کنترل جمعیت و تنظیم خانواده را پشت سر گذاشته است. این سیاست ها به شکل حیرت آوری بر روند رشد جمعیت تأثیر گذاشته و آن را از رقم 3.9 درصد برای دوره 65 ـــ 1355 به 1.3 درصد در سال 1390 رسانده است.
به گزارش شفا آنلاین،یکی از عرصه هایی که در این سال ها دستخوش تغییر و تحولات بسیاری شده، فرزندآوری و روند رشد جمعیت است. باروری در جمعیت شناسی مفهوم مهمی قلمداد می شود. اهمیت باروری برای جمعیت شناسان تا آنجاست که آن را جزء وقایع چهارگانه ی حیاتی برمی شمارند و از آنجا که در افزایش یا کاهش جمعیت به طور مستقیم تأثیرگذار است، به عنوان مهمترین عامل حرکت زمانی جمعیت شناخته میشود.
در حال حاضر، هرم سنی جمعیت ایران در حال انتقال از جوانی به سال خوردگی است. بدین ترتیب، اگر نقطهی شروع کاهش اساسی و مستمر باروری در ایران را سال 1365 در نظر بگیریم، تا سال 1425 ساختار جمعیت ایران کاملاً سال خورده خواهد بود.
تحولات باروری و سیاست های تنظیم خانواده در ایران را می توان به چهار دوره تقسیم کرد. دوره اول طی سالهای 1335 تا 1345 میزان رشد جمعیت ایران افزایش ناگهانی داشت. در نخستین سرشماری در ایران در سال 1335، جمعیت ایران بالغ بر 18.9 میلیون نفر بود. در آن زمان ایران جزء کشورهایی به حساب می آمد که سیاست های دولت، مخالف کاهش باروری بوده است.
در دوره دوم 1346 تا 1357، نخستین موضع گیری دولت ایران درباره تحدید موالید اتفاق افتاد. سرشماری سال 1355 و نتایج آن تأیید کاهش باروری در ایران به خصوص در سال های نزدیک به این سرشماری بود. دوره سوم سالهای 1357 تا 1367 بود که آن را دهه توقف تنظیم خانواده نامیده اند. دوره چهارم نیز از سال 1367 آغاز شده است و تاکنون ادامه دارد. بعد از انقلاب اسلامی، سیاست های رسمی کنترل جمعیت متوقف شد و دولت به تشویق و ترویج ازدواج در سنین پایین پرداخت و سن قانونی ازدواج برای دختران را از 15 سال به 13سال و پسران را از 18 سال به 15 سال کاهش داد. اما میزان باروری از سال 1364 به تدریج شروع به کاهش کرد.
از سال 1367 دولت رسما تصمیم به تغییر سیاست های تنظیم خانواده گرفت و در نهایت، در سال 1368 برنامه ای از طرف دولت مطرح شد و در سال 1372 به تصویب مجلس رسید.
در واقع از سال 1367، که زمان شروع مجدد برنامههای تنظیم خانواده است، جمعیت به سرعت روند انتقالی خود را طی میکند؛ تا جایی که میزان باروری کل از 5.5 فرزند در این سال، به 2.17 فرزند در سال 1379 می رسد.
با توجه به اینکه در سال 1365 هر زن به طور متوسط 6 و نیم فرزند داشت، قرار شد طبق بند (ج) قانون برنامه اول توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمعیت کشور، نرخ باروری از (6.4 ) در سال 1365 به ( 4) و نرخ رشد جمعیت نیز از 3.2 به 2.3 درصد تا سال 1390 برسد ( یعنی رسیدن از حدود 6 فرزند به 4 فرزند) که این اتفاق در کشور ما در کمال ناباوری، در سال 1371 افتاد و ما در همان سال 1371 به نتیجه مورد نظر دست یافتیم (دکتر محمدجواد محمودی، رئیس سابق موسسه مطالعات و مدیریت جامع جمعیت کشور) و دیگر به ادامه برنامه تنظیم خانواده احتیاجی نبود، اما با این حال در سال 72، قانون تنظیم خانواده در مجلس تصویب شد ! و در سایه غفلت مسئولان وقت و بدون رصد نتایج به دست آمده از اجرای قانون تنظیم خانواده، برنامه کنترل جمعیت به قوت خود ادامه یافت و اجرا شد.
در اینجا لازم است به این نکته توجه کنیم که عامل مهم دیگری که روند تنظیم خانواده را در ایران تسهیل کرد، کمکهای بین المللی، به ویژه کمک هایی بود که در قالب پروژه های صندوق جمعیت سازمان ملل متحد صورت گرفت.
میزان بهکارگیری روش های پیشگیری از حاملگی، که در سال 1355 و نقطهی اوج برنامه تنظیم خانواده قبل از انقلاب اسلامی به 36 درصد رسیده بود، تا سال 1378 به حدود دو برابر، یعنی بیش از 70 درصد، افزایش یافت. بنابراین کشور ایران در حال حاضر تجربه حدود سه دهه تصویب و اجرای سیاستهای کنترل جمعیت و برنامههای تنظیم خانواده برای کاهش رشد جمعیت را پشت سر گذاشته است. این سیاست ها به شکل حیرت آوری بر روند رشد جمعیت تأثیر گذاشته و آن را از رقم 3.9 درصد برای دوره 65 ـــ 1355 به 1.3 درصد در سال 1390 رسانده است.
در برنامه اول توسعه مربوط به اواخر دهه 60، هدف سیاست های مذکور جلوگیری از افزایش بی رویه جمعیت و کاهش نرخ باروری کل به 4 فرزند برای هر مادر تا سال 1390 ذکر شده بود که بسیاری از جمعیت شناسان براساس تجربه برنامه های کاهش باروری در سایر کشورها حصول به این هدف را در بازه زمانی تعیین شده دشوار بلکه غیرممکن می دانستند، در حالی که در کمال ناباوری این هدف یک دهه زودتر محقق شد؛ به طوری که در سال 1379 ایران به نرخ باروری نزدیک به سطح جایگزینی یعنی 2.2 فرزند برای هر مادر رسید.
علیرغم تحقق هدف، سیاست های کنترلی در دهه 80 نیز همچنان ادامه یافت، به طوری که نرخ باروری به 1.6 فرزند در سال 1390 رسید که وضعیت خطر و بحران را گزارش می دهد (مرکز آمار ایران، 1390) زیرا کاهش نرخ رشد جمعیت اگر مسیری پیش رونده داشته باشد، پس از مدتی غیرقابل کنترل خواهد شد یا با سختی فراوان می توان آن را متوقف کرد، به طوریکه با این روند کاهش تدریجی، کشور در آینده با چالش های متعددی رو به رو خواهد شد. (شاهچراغیان، مریم /تغییرات خانواده و کاهش جمعیت در ایران)
روند کاهش نرخ باروری در ایران و تحول میزان باروری کل و ناخالص تجدید نسل در سال های 90-67
عامل مهم دیگری که روند تنظیم خانواده را در ایران تسهیل کرد، کمکهای بین المللی، به ویژه کمک هایی بود که در قالب پروژه های صندوق جمعیت سازمان ملل متحد صورت گرفت.
مهم ترین شاخص های جمعیتی که برای ارزشیابی وضعیت بهداشت هر جامعه کاربرد دارند عبارتند از: «شاخص های کلی جمعیت، شاخص های باروری، شاخص های مرگ و میر، شاخص مهاجرت و شاخص های ازدواج و طلاق» که در اینجا به برخی از «شاخص های باروری» که در سال های اخیر بسیار دچار تحول شده است می پردازیم:
میزان باروری کلی:
منظور از «نرخ باروری» یعنی تعداد فرزندانی که به ازای هر زن متولد می شود. «نرخ بارورى کلی» نیر یعنی تعداد فرزندانى است که یک زن بهطور متوسط در دوران بارورى خود مىتواند به دنیا آورد. این شاخص نیز مانند شاخص هاى دیگر باروری، معمولاً براى هزار نفر از زنان محاسبه مىشود.
برای محاسبه میزان باروری کل، مجموع باروری ویژه گروه های سنی پنج ساله، در عدد 5 که فاصله گروه های سنی است ضرب و حاصل بر هزار تقسیم می شود.
از نظر سازمان بهداشت جهانی اگر نرخ باروری در کشوری به زیر 2 برسد، تهدید سلامتی محسوب شده و هم اکنون نرخ باروری در کشور ایران به 1.6 درصد سقوط کرده است که این مسئله، تبعات خطرناکی را در پی دارد، از سوی دیگر، آنچه به لحاظ جمعیتی معضل محسوب میشود، کاهش رشد جمعیت نیست بلکه دغدغه مهم، تحول در باروری کل است که در حال حاضر، با کاهش شدید باروری مواجه هستیم.
سال
نرخ باروری کل : متوسط فرزندان زنده متولد شده به ازای یک زن در ایران ( منبع: بانک جهانی)
از سال 1960 تا سال 2010
همانگونه که در نمودار فوق مشاهده می شود، روند تحولات جمعیتی کشور بیانگر کاهش باروری کل (تعداد کل فرزندان یک زن در سنوات باروری) از 7 فرزند در سال 1365 به حدود 1.7 فرزند در سال 1390 رسیده است. در صورتی که میانگین تعداد کل فرزندان زنان واقع در سنین باروری در یک کشور به کمتر از 2.1 برسد، به مرور درصد رشد سالانه جمعیت آن جامعه به سمت صفر میل خواهد نمود و اگر جهت افزایش میزان باروری، سیاست یا سیاست هائی اتخاذ و اجرا نشود، رشد جمعیتی آن کشور منفی خواهد شد.
تجدید نسل:
با توجه به اینکه نسلها از پس هم در میگذرند، بنابراین نسلی که می گذرد باید برای خود نسلی را جانشین کند تا جامعه بتواند به حیات خود ادامه دهد و دوام یابد. منظور از تجدید نسل این است که نسل جدیدی باید جای نسل قدیم را بگیرد. این فرایند را تجدید نسل گویند.
از آنجا که زنان هستند که در امر باروری و ولادت می توانند نسل جدیدی را به وجود آورند، برای محاسبه میزان تجدید نسل باید تعداد دخترانی که از یک نسل به وجود می آیند، مورد محاسبه قرار گیرد، زیرا در بازسازی نسل، دختران هستند که با فرزندآوری این نقش را ایفا میکنند.
براى اینکه یک نسل پابرجا بماند، باید دست کم به اندازه خود، فرزند به دنیا بیاورد، اما از آنجا که تعدادى از زنان و مردان ازدواج نمى کنند و یا پس از ازدواج بنا به دلایلى داراى اولاد نمى شوند، از این رو محاسبه شده است که اگر زن و شوهر در طول عمر زناشوئى خود بهطور متوسط حدود 2/2 تا کودک به دنیا بیاورند، جمعیت مىتواند ثابت بماند. گفتنى است که در تجدید نسل، تنها دختران خانواده مورد نظر هستند.
میزان تجدید نسل:
میزان تجدید نسل «عبارت است از رابطه بین تعداد یک نسل و تعداد فرزندانی که از این نسل زاییده میشوند و یا به عبارت دیگر مطالعه این مطلب که قابلیت جانشینی نسل ها به چه میزانی است؟» (بهنام، جمشید؛ جمعیت شناسی عمومی، ص86)
بنابراین با محاسبه میزان تجدید نسل میتوان گفت که چه تعداد دخترانی جانشین مادران خود خواهند شد.
میزان تجدید نسل را میتوان در دو حالت زیر محاسبه کرد:
الف) میزان تجدید نسل ناخالص:
این شاخص تعداد دخترانی که از یک زنِ ازدواج کرده به دنیا خواهند آمد را محاسبه می کند. علت محاسبه تعداد دختران، نقش اصلی آنها در تعیین الگوی باروری در نسل آینده می باشد. در محاسبه این شاخص، فرض بر این است که مرگ و میر در نسل این زنان برابر صفر است.
این شاخص تعداد دختران زنده متولد شده ای را نشان می دهد که یک نسل فرضی هزار نفری از زنان (بدون احتساب مرگ و میر آنان) در طول دوره باروری خود به دنیا می آورند. هرگاه عدد به دست آمده را بر هزار تقسیم کنیم، تعداد دختران یک زن به دست خواهد آمد. در محاسبه این میزان فرض بر این است که از سن 15 تا 49 سالگی مرگدو میر نسل زنان تحت مطالعه برابر صفر می باشد.
بنابراین: نسبت دختر زایی × میزان باروری کلی = میزان تجدید نسل ناخالص
ب) میزان تجدید نسل خالص
میزان تجدید نسل خالص یعنی تعداد دخترانی که یک مادر جایگزین خود می کند. این شاخص همانند تجدید نسل ناخالص محاسبه می شود، با این تفاوت که مرگ و میر زنان را در دوره باروری به حساب می آورند.
بنابراین: احتمال بقا زنان × میزان باروری کلی =میزان تجدید نسل خالص
سطح جایگزینی:
از مسایل دیگری که در زمینه تجدید نسل میتوان مطرح کرد «سطح جایگزینی تجدید نسل» است. بهعبارت دیگر اگر زنان یک نسل فقط تعدادی دختر را به دنیا آورند که جانشین آنان شوند، سطح جایگزینی برابر با میزان تولید مثل یک دختر میشود. یعنی اگر یک زن فقط یک دختر از خود برجای گذارد و یک زوج فقط معادل خود در نسل بعد جایگزین کند، میزان باروری را جایگزینی گویند و اگر این میزان دوام یابد به رشد جمعیتی معادل صفر و جمعیت متوقف، منجر خواهد شد. (تقوی، نعمتالله؛ مبانی جمعیتشناسی، ص118-117)
از سال 1367، که زمان شروع مجدد برنامههای تنظیم خانواده است، جمعیت به سرعت روند انتقالی خود را طی میکند؛ تا جایی که میزان باروری کل از 5.5 فرزند در این سال، به 2.17 فرزند در سال 1379 می رسد.
در زمینه میزان تجدید نسل گفته می شود که مادران در طی دوره باروری تعدادی فرزند پسر و دختر به دنیا می آورند. نیمی از این تعداد دختر هستند و همین دختران هستند که جای مادران خود را می گیرند و نسل را تجدید خواهند کرد.
برای محاسبه تجدید نسل از میزان خالص تجدید نسل استفاده می شود. در این مورد سه حالت ممکن است بهوجود آید:
الف) حالت اول وقتی است که میزان تجدید نسل خالص از عدد یک «بزرگتر» باشد در این صورت گفته می¬شود که تجدید نسل صورت می گیرد و حتی تعداد دختران از مادران بیشتر است. بهعبارت دیگر: تجدید نسل صورت می گیرد.
ب) حالت دوم وقتی است که میزان تجدید نسل خالص «مساوی» با یک است که در این صورت تجدید نسل بهطور کاملا برابر انجام می گیرد. به عبارت دیگر میتوان گفت: تجدید نسل صورت می گیرد.
ج) حالت سوم وقتی است که میزان تجدید نسل خالص از عدد یک «کمتر» باشد که تعداد دختران از تعداد مادران کمتر است و تجدید نسل صورت نمی گیرد، بلکه بهتدریج کاهش می یابد. (نیکخلق، علیاکبر؛ مبانی جمعیتشناسی، 1374، ص104) بهعبارت دیگر میتوان گفت: تجدید نسل صورت نمیگیرد. ( نیکخلق، علیاکبر؛ مبانی جمعیتشناسی، ص104)
با توجه به روند تحولات در شاخص های باروری که بیان شد، باید گفت: ما بیشترین نرخ رشد جمعیتی را از سال 1355 تا 1365 شاهد بوده ایم و پس از آن نرخ رشد، سیر نزولی پیدا کرد و در سال 90 این رقم به 1.29 درصد رسید؛ این در حالی است که از نظر سازمان بهداشت جهانی به عنوان مهمترین نهاد بین المللی اگر نرخ باروری در کشوری به زیر 2 برسد، تهدید سلامتی محسوب می شود؛ بنابراین در صورت ادامه روند فعلی، در سال های پیش رو رشد جمعیت به صفر نیز کاهش پیدا خواهد کرد.
نرخ باروری در ایران در سال 1385، 1.8 فرزند به ازای هر زن بوده است و مطابق نتایج سرشماری مرکز آمار ایران در سال 1390 ، این نرخ 1.6 فرزند به ازای هر زن برآورد گردیده است . (3)
در برنامه نخست پیش بینی شده بود که میزان ناخالص تجدید نسل از 3.3 دختر به 1.79 دختر در پایان برنامه نخست برسد، این در حالی است که میزان ناخالص تجدید نسل (یعنی تعداد دخترانی که یک مادر جایگزین خود میکند) در حال حاضر طبق جدول ذیل، به 0.78 تقلیل یافته است که نشان می دهد این شاخص هم کاملاً از برنامه انحراف پیدا کرده است (همانطور که قرار بود در سال 1390، رشد جمعیتی معادل 2.3 درصد داشته باشیم، اما در اثر انحراف از برنامه، میزان رشد جمعیتی به حدود 1.3 درصد رسید!) بنابراین باید در سیاستهای جمعیتی تجدیدنظر شود؛ چرا که این میزان رشد در سال به این مفهوم است که یک زن از نظر باروری نمیتواند به جای خودش یک دختر بیاورد؛ وقتی چنین حالتی رخ میدهد در اصطلاح میگویند تجدید نسل به طور کامل انجام نمیشود.
نکته دیگر که نباید مورد غفلت واقع شود «حدّ جایگزینی باروری» است. حدّ جایگزینی باروری میزانی از باروری است که در آن، جمعیّتِ یک نسل بتواند نسل بعدی را به طور کامل، جایگزینِ خود کند؛ این هدف هنگامی برآورده میشود که زنان جامعه در زندگی خویش، به اندازه کافی دختر برای جایگزینکردن خود در جمعیّت داشته باشند. هنگامی که از هر زن، یک دختر برای تجدید نسل بماند، میزان خالصِ تجدید نسل، یک میشود؛ از اینرو «حدّ جایگزینی باروری» برای هر زن، 2.1 فرزند است.
همانطور که در جدول زیر نیز نشان داده شده است، میزان باروری کل در سال 1367: 6.2 و میزان ناخالص تجدید نسل ( یعنی تعداد دخترانی که یک مادر جایگزین خود میکند) 3.03 بوده است که این آمار در سال 1390 میزان باروری کل به 1.7 و میزان ناخالص تجدید نسل به 0.78 کاهش یافته است. بنابراین این میزان رشد در سال به این مفهوم است که یک زن از نظر باروری نمیتواند به جای خودش یک دختر بیاورد و این یک زنگ خطر جدی است که لازم است به آن توجه شود.