پسر جوانی که راز یک جنایت را در سینه داشت با شرکت در یک بزم شبانه در حالت مستی به قتل اعتراف کرد و گرفتار شد.
شفاآنلاین>جامعه> اواسط سال گذشته مرد میانسالی با مراجعه به اداره چهارم پلیس آگاهی پایتخت از ناپدید شدن پسرش خبر داد. مرد میانسال در خصوص ناپدید شدن پسرش گفت: کاوه اهل رفیقبازی بود و بیشتر وقتش را با دوستانش میگذراند به همین دلیل گاهی اوقات چند شب به خانه نمیآمد، اما الان حدود یک ماه است پسرم ناپدید شده و کسی هم از او خبری ندارد.
به گزارش شفا آنلاین: با شکایت مرد میانسال، تحقیقات به دستور قاضی، عظیم سهرابی برای یافتن پسر جوان آغاز و پرونده به کارآگاهان اداره چهارم پلیس آگاهی پایتخت سپرده شد. در حالی که با گذشت چند ماه هیچ ردی از کاوه به دست نیامده بود مدتی قبل پدر پسر گمشده به پلیس رفت و اطلاعاتی در اختیار تیم تحقیق قرار داد. او زمانی که مقابل افسر پروندهاش قرار گرفت، گفت: چند روز قبل یکی از دوستان کاوه به سراغم آمد و گفت در محل شایعهای پخش شده و پسری به نام هرمز که از دوستان دور پسرم بوده، در جمعی شبانه اعتراف کرده که پسرم را کشته است. مرد میانسال ادامه داد: نمیدانم صحبتها و حرفهای هرمز درست باشد، اما این شایعه در محل پخش شده و به غیر از دوست کاوه از افراد دیگری هم این حرف را شنیدهام.
اعتراف تنها مظنون
به دنبال اطلاعاتی که پدر کاوه در اختیار تیم تحقیق قرار داد، کارآگاهان دریافتند آخرینبار کاوه با هرمز در تماس بوده است و با هم قرار ملاقات داشتهاند، بنابراین هرمز به عنوان مظنون بازداشت شد. پسر جوان ابتدا مدعی بود از سرنوشت کاوه بیاطلاع است، اما در نهایت در مواجهه با مدارک و شواهد پلیسی لب به اعتراف گشود و گفت: با کاوه مشکل داشتم. او در کار خفتگیری و زورگیری از مردم بود، مرا هم ترغیب میکرد با تیم آنها همکاری کنم و در خفتگیریها همدستشان باشم. میگفت به تو هم سهم میدهم اما من نه خلافکار بودم و نه جرأت این کار را داشتم، به همین دلیل با او مخالفت کردم.
کاوه اوایل فکر میکرد میخواهم سهم بیشتری از خفتگیریها گیر من بیاید به همین خاطر قیمت پیشنهادیاش را بیشتر کرد، ولی من واقعاً نمیخواستم با او در خفتگیری و سرقت همکاری کنم. او ادامه داد: روز حادثه کاوه با من قرار گذاشت و خواست با هم بیرون برویم. سوار موتور او شدم و به سمت خارج از شهر رفتیم. نزدیکیهای کرج بودیم که یکباره در بیابان توقف کرد.
بعد هم چاقویی از جیبش بیرون آورد و با تهدید گفت چرا ما را لو دادی؟ هر چه قسم خوردم کار من نبوده باور نکرد. ظاهراً یکی از بچهمحلها ماجرای خفتگیریهای کاوه و دوستانش را در محل گفته بود و او تصور میکرد من در این ماجرا نقش داشتم. دعوایمان بالا گرفت و من که تیزی چاقو را مقابلم میدیدم از ترس و دفاع از خود او را هل دادم، کاوه هم تعادلش را از دست داد و از بالای تپهای که روی آن ایستاده بودیم به پایین افتاد. به قدری ترسیده بودم که حتی جرأت نکردم برگردم و ببینم چه بلایی سر او آمده است. سوار موتور کاوه شده و آنجا را ترک کردم.
هرمز درباره شایعه قتل کاوه توسط خودش گفت: چند وقت قبل در بزمی شبانه شرکت کردم و دورهمی مشروب خوردیم. وقتی از حالت عادی خارج شدم بیاختیار راز قتل کاوه را که روی شانههایم مثل کوه سنگینی میکرد تعریف کردم. آن شب واقعاً متوجه نبودم چه میگویم، فردا که به خودم آمدم تازه فهمیدم چه اشتباهی کردهام و افرادی که در جمع بودند به سرعت ماجرای قتل را به گوش پدر کاوه رسانده بودند.
به دنبال اظهارات پسر جوان، بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی پایتخت دستور بررسی محل قتل، کشف جسد و همچنین تحقیقات برای بررسی انگیزه اصلی قتل را داد.