کد خبر: ۳۴۲۱۰۸
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۰ - ۱۷ فروردين ۱۴۰۳ - 2024April 05
جامعه سالم از منظر خانواده، جامعه‌ای است که بتواند برای اعضای نسل نو خود، خانواده تشکیل دهد، یعنی این امکان وجود داشته باشد که دختر و پسر در سن ازدواج تشکیل زندگی دهند و به دنبال آن استقلال و فرزندآوری داشته باشند.
شفاآنلاین>سلامت>ایرانی‌ها نسبت به کشور‌های دیگر به سلامتی‌شان کمتر اهمیت می‌دهند، چراکه جدول ترجیحات یعنی اولویت‌هایی را که در زندگی دارند، نمی‌توانند رتبه‌بندی کنند. برای انجام فعالیت‌هایی مثل ورزش بهانه می‌آورند و در مسئله درمان، مصداق نوشدارو بعد از مرگ سهراب هستند. 
به گزارش شفاآنلاین:دکتر علیرضا شریفی‌یزدی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه معتقد است: جامعه سالم جامعه‌ای است که توان بالقوه تک‌تک آحاد مردم را بالفعل و رو به رشد و توسعه کند. از آنجا که خانواده یکی از مهم‌ترین نهاد‌ها از پنج نهاد اصلی است، نقش مهمی در شناسایی و توانمندی‌های بالقوه فرزندان دارد. او می‌گوید: برخلاف گذشته که تنها چند مورد هوش از جمله کلامی، منطقی، ریاضی، بصری و موسیقی برای انسان‌ها مطرح بود، ولی امروزه ثابت شده است انسان ۳۵ مدل هوش دارد که هر انسانی در چند مورد آن نابغه است. اگر والدین چند مورد آن را در فرزندان‌شان شناسایی و آن‌ها را در همان راستا کمک کنند و حرکت دهند، گام‌ها به سمت انسان سالم و در نهایت جامعه سالم نزدیک‌تر خواهد شد. گفتگو با این جامعه‌شناس و استاد دانشگاه را می‌خوانید. 
 
در شروع مصاحبه مخاطبان را با ویژگی‌های جامعه سالم آشنا کنید. 
قبل از تعریف جامعه سالم باید به این نکته اشاره کرد که انسان‌ها نباید توقع یک جامعه رؤیایی بدون آسیب را داشته باشند، بلکه در همه جوامع، حداقلی از آسیب‌ها وجود دارد. در تعریف جامعه سالم باید گفت؛ جامعه‌ای را که امنیت مالی در آن محرز باشد و میزان آسیب‌های اجتماعی مانند طلاق، سرقت، بزهکاری، از استاندارد و نرم جهانی بالاتر نباشد، می‌توان جامعه سالم تعریف کرد. همچنین برای داشتن جامعه سالم، باید توان بالقوه تک‌تک افراد جامعه را بالفعل و رو به رشد و توسعه کرد. توجه به محیط زیست هم از جمله مواردی است که می‌توان با حفظ و نگهداری آن و دغدغه‌مندبودن نسبت به آن، جامعه سلامت را رقم زد. 
جامعه سالم از منظر خانواده، جامعه‌ای است که بتواند برای اعضای نسل نو خود، خانواده تشکیل دهد، یعنی این امکان وجود داشته باشد که دختر و پسر در سن ازدواج تشکیل زندگی دهند و به دنبال آن استقلال و فرزندآوری داشته باشند. در جامعه سالم، فرزندان کمترین میزان لطمه روحی و روانی را از روابط والدین می‌بینند و والدین زمینه‌ای را فراهم می‌کنند تا فرزندان‌شان سلامت روانی‌شان را حفظ و بتوانند به عنوان انسان سالم در جامعه زندگی کنند. همینطور والدین بتوانند بموقع مهارت‌های ده‌گانه زندگی فرزندان‌شان را مانند استقلال، مهارت گفتگو، مهارت نقدپذیری و نقدکردن را به آن‌ها بیاموزند و میدان تمرین داده باشند. 
یکی از نقش‌های مهم خانواده، شناسایی توانمندی‌های بالقوه فرزندان است. امروزه برخلاف گذشته که تنها چند نوع از هوش مطرح بود، ثابت شده است در انسان ۳۵ نوع هوش وجود دارد و هر انسان در چهار تا پنج نوع آن در حد بالا و نابغه است، پس خانواده وظیفه دارد آن‌ها را شناسایی و فرزندان را در همان راستا کمک کند و حرکت دهد. خانواده نباید آینده فرزندش را به لحاظ رشته تحصیلی، شغل و کار طبق ذهنیات خودش در نظر بگیرد و این نکته بسیار بااهمیتی است، چراکه بیشترین بار بر دوش فرزندان خانواده، «زندگی نازیسته» والدین است، یعنی والدینی که دل‌شان می‌خواسته پزشک شوند ولی این فرصت برای آن‌ها پیش نیامده حالا با تولد فرزند تمام زندگی و هم و غم خود را می‌گذارند تا او پزشک شود، چون روزی آرزوی خودشان بوده است. یک خانواده سالم برای یک جامعه سالم خانواده‌ای است که زندگی نازیسته خودش را به فرزندش تحمیل نکند. بحث مهم دیگر آنکه، خانواده‌ها بیشتر از اینکه دنبال تذکر، قیچی و سانسور بروند، دنبال مثبت‌ها بروند. مثلاً به جای اینکه مدام به فرزندان‌شان بگویند مراقبت باش زمین نخوری، معتاد نشوی و غیره، جنبه‌های مثبت زندگی فرزندان را در نظر بگیرند. در آخر اینکه یادمان باشد فرزندان‌مان بیش از آنکه بشنوند، می‌بینند، پس اگر می‌خواهیم خانواده‌ای سالم داشته باشیم، الگوی عملی مناسبی باشیم. 
 
در مقایسه با کشور‌های دیگر، چرا ایرانی‌ها کمتر به سلامتی فردی و اجتماعی خود اهمیت می‌دهند؟
در خانواده‌های ایرانی به لحاظ فرهنگی، مسائلی مانند تحصیلات پررنگ شده است. این مسئله خوب است، اما همه دغدغه‌های والدین این شده است که فرزندان‌شان درسخوان شوند و معدل بالا داشته باشند. مشکل آنجاست که جدول ترجیحات‌مان دچار مشکل است. در توضیح باید گفت، اولویت‌های زندگی در آدم‌های موفق و غیرموفق تقریباً مشترک است، اما آنجا بحث است که نمی‌دانند جدول ترجیحات‌شان کدام است و نمی‌توانند اولویت‌بندی کنند. اگر هر انسانی ۵۰ اولویت داشته باشد، تنها در چند مورد امکان اجرایی دارد، ولی همان چند مورد را هم نمی‌شناسد یا نمی‌تواند رتبه‌بندی کند، به همین دلیل در ایران انرژی بعضی خانواده‌ها در مقوله تحصیلات، معدل و نمره برای فرزندان بسیار زیاد استفاده می‌شود، ولی در همان خانواده جدول ترجیحات ورزشی پایین است و اگر فرزندی بخواهد باشگاه برود، والدین فکر می‌کنند اتلاف وقت است، بنابراین ما نسبت به دیگر کشور‌ها به جدول ترجیحات توجه مناسبی نداریم و سلامت در ردیف آخر ترجیحات ماست. نکته دیگر اینکه دنبال بهانه هستیم. مثلاً در مورد ورزش گفته می‌شود امکانات و زیرساخت‌ها کم است، هرچند درست است ولی ما ورزش‌هایی داریم که بسیار ارزان‌قیمت و ساده هستند و به همان اندازه برای افراد کارایی دارد، اما نکته آن است که بسیاری از خانواده‌ها اهمیت و ارزش ورزش را چه برای خود و چه برای بچه‌ها در نظر نمی‌گیرند. در کشورمان انصافاً امکانات درمانی‌مان مناسب است، اما معنای درمان چیست؟ یعنی اینکه آنقدر صبر می‌کنیم تا مریض شویم یا اتفاقی بیفتد، بعد به مرکز درمانی دولتی یا خصوصی مراجعه کنیم! در حالی که مقوله بهداشت برای خانواده‌ها مثل چکاپ دوره‌ای یا معاینه دوره‌ای دندانپزشکی قبل از مشکل انجام نمی‌شود، بلکه زمانی انجام می‌شود که دیر شده و هزینه و زمان زیادی صرف آن می‌شود. 
 
دلیل این بی‌توجهی‌ها چیست؟
یکی از دلایل این است که در برخی موارد موروثی است. شاید والدین‌مان همین شیوه را در زندگی‌شان داشته‌اند. علت دیگر مشغله زیاد والدین است. می‌دانیم والدین ایرانی یکی از پرمشغله‌ترین والدینی هستند که ساعات کاری زیادی دارند، به همین دلیل بخشی از وظایف‌شان روی زمین می‌ماند. نکته دیگر فقدان برنامه‌ریزی است. اگر مدیریت برنامه‌ریزی وجود نداشته باشد، خیلی از کار‌ها بر زمین خواهد ماند. 
 
به نظر جنابعالی چرا مردم جامعه ما به سلامت دیگران اهمیتی نمی‌دهند؟ مثلاً فرد سرما خورده است، ولی قائل به استراحت در خانه نیست و اگر دانش‌آموز باشد به مدرسه می‌رود. بدون ماسک از وسیله نقلیه عمومی استفاده می‌کند و... 
رعایت حقوق دیگران یک رفتار مدنی و اعتقادی است و باید از دوران کودکی درونی شود. باید هم در درون خانواده و هم در نظام تعلیم و تربیت این آموزش‌ها داده شود، ولی متأسفانه برای دنیای مدرن بر اساس پدیده‌های مدرن کاری نشده است. بر اساس یک نظام سنتی، وقتی دم در می‌ایستیم، خود‌به‌خود اجازه می‌دهیم فردی که بزرگ‌تر است وارد شود، حتی اگر او را نشناسیم، ولی وقتی همین فرد پشت فرمان ماشین بنشیند به سن و احترام راننده مقابل توجهی نمی‌شود. در واقع بین فرهنگ اصیل‌مان که در آن احقاق حق دیگران و رعایت حقوق دیگران همیشه وجود داشته و در اولویت بوده فاصله افتاده است. ما با این پدیده‌های دنیای مدرن نتوانسته‌ایم آن امر سنتی را به‌روز کنیم. نتیجه آن می‌شود که امروز ماسک‌زدن رعایت نمی‌شود، بنابراین لازم است آموزش داده شود چراکه هم پایه شرعی و هم پایه عقلی دارد. متأسفانه آموزش‌وپرورش‌مان چه غیررسمی که درون خانواده اتفاق می‌افتاد و چه رسمی که دستگاه تعلیم و تربیت است، در این زمینه خیلی دقیق عمل نکرده است. 
 
برخی افراد با رفتار خود موجب ایجاد آلودگی روانی در جامعه می‌شوند و به تبع آن سلامت روانی دیگر افراد را با مخاطره مواجه می‌کنند، مثلاً پرخاشگری، نزاع، قتل و غیره. به نظر شما راه‌حل چیست؟
مواردی که گفته شد ریشه در خشونت دارد و ریشه خشونت در درون خانواده است. خشونت زمانی اتفاق می‌افتد که به فرد اضطراب دست می‌دهد. زمانی که شخص نتواند مسئله‌ای را به شکل مناسب حل کند، وجودش پر از استرس می‌شود و برای تخلیه استرس از روش‌های خشونت‌آمیز استفاده می‌کند، بنابراین اولین گام در درون خانواده، یادگیری و مهارت حل مسئله است. اگر خانواده‌ای این مهارت را یاد بگیرد، آن وقت با هر پدیده‌ای روبه‌رو شود، رفتار خشونت‌آمیزی ندارد، بلکه آن را با روش‌های درست حل می‌کند و خشونت در افراد نهادینه نمی‌شود. 
 
آیا درباره خشم نیز همینطور است؟
این با خشم فرق می‌کند. خشم یک امر درونی است و تا حدی انسان‌ها در درون خودشان دارند. خشم وقتی بالفعل می‌شود، آموختنی می‌شود، اما خشونت این طور نیست، به همین دلیل وقتی مادری می‌بیند فرزندش کار درستی نمی‌کند، با خشونت با او برخورد می‌کند، به همین دلیل ناخواسته به او خشونت را یاد می‌دهد، اینکه وقتی کاری مطلوبت نیست، داد بزن و مجاز هستی از رفتار‌های خشونت‌آمیز استفاده کنی، بنابراین گام اول حذف خشونت و قدرت در خانواده است. قدرت هم با اقتدار فرق می‌کند. اقتدار یک پدیده بسیار ارزشمند ولی قدرت یک پدیده نامطلوب است. در آخر باید گفت اگر بخواهیم فرزندان از روش‌های غیرخشونت‌آمیز برای حل مسئله استفاده نکنند و پدیده خشونت کم شود، لازم است دشمنی در خانواده نسبت به همسایه و اقوام کم شود و مسئله خشونت به عنوان ابزاری که بر پایه شیوه تربیتی غلط در قدیم بوده است، حذف شود. 
 
مهم‌ترین عامل برای فرهنگ‌سازی سلامتی در جامعه چیست؟
خانواده مهم‌ترین نهاد اجتماعی نسبت به نهاد‌های دیگر است، به همین دلیل هر چقدر از بیرون و از درون روی آن و اعضای آن سرمایه‌گذاری شود، معنا و نوید آن این خواهد شد که در آینده با جامعه‌ای سالم روبه‌رو خواهیم بود و گام‌ها به این سمت نزدیک‌تر خواهد شد./جوان
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: