شفا آنلاین>سلامت>می توان انتظار داشت که تحقیقات آتی در مورد اثرات بالقوه شبکه های اجتماعی آنلاین بر سلامت روان با مشکلات متعددی مواجه شوند. اولاً، تاکنون بسیاری از نویسندگانی که این موضوع را بررسی کردهاند، از رویکرد مطالعه مقطعی در روششناسی خود استفاده کردهاند و سپس از تحلیل همبستگی استفاده نموده اند.
به گزارش شفا آنلاین:وجود یک همبستگی لزوماً مساوی علیت نیست. به عنوان مثال، فیس بوک و عزت نفس ممکن است از نظر استفاده از فیس بوک به هم مرتبط باشند و باعث کاهش عزت نفس شوند، اما این ممکن است به این معنی باشد که افراد با عزت نفس پایین بیشتر از فیس بوک استفاده می کنند! به عبارت دیگر، نتیجه گیری اینکه کدام متغیر علت و کدام یک معلول است، بسیار دشوار و گاهی غیر ممکن خواهد بود.
در آینده، طراحی های طولی در تعیین اثرات استفاده از شبکه های اجتماعی بر سلامت روان بسیار مفیدتر خواهد بود. در نهایت، دادههای بهدستآمده از مطالعات تجربی ما را قادر میسازند تا نتیجهگیری قطعی در مورد این رابطه بگیریم.
لازم به ذکر است که بیشتر تحقیقاتی که تاکنون در زمینه شبکه های اجتماعی و سلامت روان انجام شده است بر روی یک جمعیت سالم (یعنی دانش آموزان دبیرستانی، دانشجویان دانشگاه، به طور کلی نوجوانان) انجام شده است. وقتی گفته میشود که مثلاً «زمان صرف شده در شبکههای اجتماعی با افسردگی مرتبط است»، منظور نویسندگان معمولاً این است که این زمان با نوسانات خُلقی فیزیولوژیکی (که با مقیاسهای روانشناختی مختلف اندازهگیری میشود)، به جای افسردگی به عنوان یک موجودیت بالینی مرتبط است.
در واقع، تا آنجا که ما می دانیم، تاکنون هیچ تحقیقی از این دست بر روی بیماران روانپزشکی انجام نشده است. بنابراین، ارتباط احتمالی بین شبکههای اجتماعی و مسائل مربوط به سلامت روان را فقط میتوان از نظر تغییرات طبیعی فیزیولوژیکی (روانی فیزیولوژیکی) عملکردهای روانی مورد بحث قرار داد.
همیشه باید در نظر داشته باشیم که همه شبکه های اجتماعی یکسان نیستند. بزرگترین و محبوب ترین شبکه اجتماعی، فیس بوک، مبتنی بر ایجاد و به روز رسانی پروفایل های شخصی است که در آن کاربران می توانند عکس ها، فیلم ها، نظرات، وضعیت ها و یادداشت ها را آپلود کنند.
یکی دیگر از شبکه های محبوب، توییتر می باشد که بر مفهوم متفاوتی استوار است: کاربران پیام های متنی کوتاه ("توئیت”) را پست می کنند و می خوانند که در آن، افکار و نظرات خود را بیان می کنند. اکثر مطالعات ذکر شده در این مطلب بر روی فیس بوک به عنوان یک شبکه اجتماعی غالب متمرکز شده اند و حتی در مطالعاتی که نویسندگان در عنوان عبارت «شبکه اجتماعی» را بیان می کنند، در بیشتر موارد، فیس بوک هدف اصلی تحقیق بوده است.
در واقع، پس از جستجو در پایگاههای اطلاعاتی علمی موجود، نتوانستیم مطالعهای را پیدا کنیم که عمدتاً بر روی توییتر و تأثیر بالقوه آن بر سلامت روان متمرکز باشد. در آینده می توان انتظار داشت که توییتر نیز موضوع تحقیقات بسیاری شود.
بسیاری از مطالعات، به سادگی عوامل مخدوش کننده بالقوه مختلفی را که ممکن است بر همبستگیِ متعارف از حیث افزایش یا کاهش آن تأثیر بگذارد، آزمایش نمی کنند.
برای مثال، ممکن است افراد مبتلا به برخی از اختلالات شخصیتی (که بسیار پنهان هستند و اغلب تشخیص داده نمیشوند) زمان بسیار بیشتری را در مقایسه با سایرین که در وضعیت عادی هستند در شبکههای اجتماعی آنلاین صرف کنند، زیرا ارتباطات رایانهای آنها را قادر میسازد تا از نظر اجتماعی موفقتر باشند.
این افراد، اگر در یک مطالعه تحقیقاتی قرار گیرند، احتمالاً بر نتایج عزت نفس، افسردگی، اعتیاد و سایر پرسشنامه ها تأثیر خواهند گذاشت. به عبارت دیگر، هر مطالعه آتی در مورد این موضوع، به منظور رعایت استانداردهای کیفیت، باید معیارهای ورود و خروج دقیق را ایجاد کند تا نمونه مورد مطالعه تا حد امکان همگن شود.
تعریف این معیارها اغلب دشوار است و حتی اجرای آن دشوارتر می شود. بنابراین، روش مطالعاتیِ امکانپذیرِ دیگر، استفاده از یک نمونه مطالعاتیِ بزرگ است. این روش همچنین لازم است با آزمون های آماریِ اضافی مانند تجزیه و تحلیل رگرسیون چند متغیره ترکیب شود.
مورد مهم دیگر این است که بیشتر تحقیقات در زمینه شبکه های اجتماعی و سلامت روان تاکنون با استفاده از پرسشنامه های مرسوم روانپزشکی مانند مقیاس عزت نفس روزنبرگ، پرسشنامه افسردگی بک و غیره انجام شده است.
امروزه، خیلی بعید به نظر نمی رسد که برای ارزیابی یک علامت یا نشانه روانپزشکی، چندین مقیاس مختلف وجود داشته باشد. به عنوان مثال، برای تعیین کمیت علائم افسردگی، محقق ممکن است بین مقیاس هایی مانند پرسشنامه افسردگی بک، مرکز مطالعات اپیدمیولوژیک – مقیاس افسردگی (CES-D)، مقیاس رتبه بندی همیلتون برای افسردگی (HAM-D)، مقیاس زونگ مقیاس خود رتبهبندی افسردگی، مقیاس درجهبندی افسردگی مونتگومری-آسبرگ (MADRS) و غیره… یکی را انتخاب کند.
اگرچه این مقیاسها ابزارهای تثبیتشدهای در تحقیقات روانشناسی و روانپزشکی هستند، گاهی اوقات هنگام طراحی یک مطالعه، تعیین اینکه کدام مقیاس برای جامعه/نمونه مورد مطالعه، بهترین حساسیت را دارد، دشوار است، به ویژه زمانی که در یک گروه جمعیتیِ عمومی یا در گروه های سنی مختلف مانند دانش آموزان دبیرستانی، دانشجویان دانشگاهها و غیره استفاده می شود.
در آینده، ممکن است نیاز به طراحی و پیادهسازی مقیاسهای جدید و پیشرفته وجود داشته باشد که برای ارزیابی مشکلات ذهنیِ بالقوه (با لحاظ شدنِ توسعه سریع فناوری اطلاعات)، یا حداقل برای مقایسه مقیاسهای موجود از نظر ایجاد یک مجموعه، تنظیم شوند.
در نتیجه، واضح است که در طول ۱۰ سال گذشته، شبکه های اجتماعی آنلاین تغییرات قابل توجهی در نحوه ارتباط و تعامل افراد ایجاد کرده است. با این حال، مشخص نیست که آیا برخی از این تغییرات بر جنبه های عادی رفتارهای انسانی تأثیر می گذارد و باعث اختلالات روانی می شود یا خیر؟
در آینده، تحقیقات بیشتری برای شناسایی و توصیف رابطه بالقوه
بین استفاده از شبکه های اجتماعی و مسائل مختلف سلامت روان مورد نیاز خواهد
بود./سلامت نیوز