شفا آنلاین>خانواده>نگاهی روانشناختی به پدیده طلاق عاطفی در زندگی زناشویی زوجها، تعریف، چرایی و پیدایش، همراه با توصیههای روانشناسی یکی از مواردی که در دنیای این روزهای زندگی زناشویی برخی از زن و شوهرهای ایرانزمین دیده شده و متأسفانه روز به روز هم بر آمار آن افزوده میشود، مقولهای است تحت عنوان «طلاق عاطفی».
به گزارش شفا آنلاین: روزی روزگاری، در جامعه عزیز ایرانی، «طلاق» و حتی فکرکردن به آن، بسیار چالشبرانگیز بود و گفتن این واژه بسیار سخت و دشوار و از آن بهعنوان یک پدیده شوم یاد میشد و البته هنوز هم در برخی از مناطق سرزمین مادریام همینگونه است. سالهاست دغدغه ذهنی من این موضوع است و بارها درباره آن مصاحبه کردم و هشدار دادم و در نشستهای گروهی با دوستان رسانهای به این مهم تأکید داشتم و البته هنوز هم دارم که مقوله «طلاق عاطفی» را جدی بگیرید. خطری که زنگ هشدارش مدتهاست به گوش میرسد، ولی گویا اینجا کسی هشیار نیست! یادم هست سالها پیش (سال ۱۳۹۲ خورشیدی)، مصاحبهای با یکی از برنامههای رادیویی داشتم و بهطور جدی هشدار دادم و تأکید کردم که طلاق عاطفی در کمین زندگی زناشویی زوجهای عزیز است و نباید آن را پشت گوش انداخت. خاطرم هست همانجا در گفتههایم تأکید کردم که باید راهکارهای درست روانشناختی و آسیبشناختی اجتماعی و روانی را به جامعه و به خانوادهها آموزش دهیم و مبنای کار را بر پیشگیری بگذاریم نه درمان. این یعنی یکی از اصول بهداشت روانی. اینک پس از گذشت چند سال، شاهد آن هستم و هستید که آمار تکاندهنده طلاق عاطفی اگرچه شاید واقعی نباشد، ولی بیانگر این حقیقت تلخ و گزنده است که باید بپذیریم این پدیده شوم اجتماعی در جامعه امروزی ما هست و کتمان آن مانند این است که وجود شب و روز را انکار کنیم. مگر میشود؟!.... تعریف طلاق عاطفی: طلاق عاطفی، در یک تعریف ساده یعنی اینکه بین زن و شوهری که با هم زیر یک سقف زندگی زناشویی دارند، هیچگونه ارتباط احساسی، عاطفی، کلامی و... نیست و اگر هم باشد، آنچنان سرد، بیروح و اندک است که صرفا جهت رفع مسئولیتپذیری و شاید به خاطر وجود فرزند یا فرزندان باشد. دلایل بروز پدیده طلاق عاطفی در زندگی زناشویی زن و شوهرها چیست؟ در پاسخ به این پرسش باید بگویم شاید عدم آموزش مهارتهای زندگی زناشویی، همراهنبودن و همکلامنشدن، نداشتن درک متقابل زن و شوهرها از یکدیگر، نبود عشق و علاقه و احساس در زندگی زناشویی، فرصتنگذاشتن برای همکلامی و بیاننکردن مشکلات و چالشهای زندگی مشترک در محیطی دوستانه و صمیمانه، بیتفاوتبودن به مسئولیتهای خانوادگی و زندگی مشترک و فقط و تنها اندیشیدن به زندگی فردی، یا ازدواجهای ناموفق و اجباری که بر اساس و پایه درستی شکل نگرفتهاند، میتواند ازجمله دلایلی باشد که باعث پیدایش شکاف عمیق عاطفی بین زوجها شده و این فرایند روز به روز بیشتر و بیشتر شده تا به جایی رسیده که یک زن و شوهر فقط با هم همخانه هستند و دیگر هیچ. آنچه مایه تأسف است، این است که گاهی اوقات دیده میشود زن و شوهری که دچار آشفتگی و پریشانی یا دعوا و مشاجره با یکدیگر در طول زندگی مشترک میشوند، گویا دوست ندارند یا نمیخواهند بپذیرند که زندگی زناشوییشان با یک چالش اساسی روبهرو شده و آنان در یک بنبست تاریک عشقی و عاطفی قرار گرفتهاند. نکته مهمتر اینکه هرگز از خود تلاش و کوششی برای نجات از این بنبست نشان نمیدهند و به آن کاملا بیاعتنایی و بیتوجهی میکنند. در این بین، وقتی از تکتک آنها میپرسم که کدامیک از شما در این پدیده و اتفاق ناخوشایند مقصر هستید، زن یا شوهر، فرقی نمیکند، دیگری را مقصر قلمداد میکنند و این موضوع را یک «جرم» تصور کرده و طرف مقابل خود را «مجرم» یاد میکنند و شاید به جرم ناکردهای برای طرف مقابل خویش حکم صادر میکنند و به همین سادگی همدیگر را محکوم میکنند.
کلام آخر: زندگی زناشویی یک جاده دوطرفه است. عشق تاریخ مصرف ندارد. دوستداشتن آغاز دارد ولی پایان نه. مهربانی هیچوقت تمامشدنی نیست. زندگی مشترک این روزهای برخی از زوجها، سرشار از سختیها، مشکلات و دردسرهای عظیم است، ولی نباید اجازه دهند این مصائب بر زندگی زناشویی تأثیر منفی و ناگوار بگذارند. باید زن و شوهرها یاد بگیرند با هم و در کنار هم، بر مشکلات غلبه کنند. زن و شوهرها باید یاد بگیرند از فاصلهگرفتن دوری گزینند و شکاف عمیق عاطفیای را که بین آنان روی داده است، با عشق و مهربانی پر کنند. زن و شوهرها باید باهمبودن و یکیشدن را یاد بگیرند و مهارتهای زندگی زناشویی را در کنار یکدیگر بیاموزند. زن و شوهرها باید یاد بگیرند با هم حرف بزنند و همدل، همراز و همکلام با یکدیگر شوند، نه اینکه از هم گریزان و فراری باشند. چرا ارتباط کلامی اعضای خانواده و زن و شوهرها در طول ۲۴ ساعت شبانه روز باید به ۱۵ تا ۱۷ دقیقه برسد؟ این چه معنا و مفهومی میتواند داشته باشد؟ این یعنی یک فاجعه عمیق و یک سونامی تلخ و گزنده در کمین روابط زناشویی زن و شوهرها.