به گزارش شفا آنلاین: بهرامی به اقتدارگرایی و مردسالاری در خانوادهها خصوصا در میان مهاجران حاشیهنشین اشاره کرد و افزود: «کودکان و نوجوانان در این فضاها بیشتر آسیب میبینند. ساختار خانوادهها به شکل اقتدارگرایانه و مردسالارانه است. نگاه مردسالارانه باعث میشود فضای کنشگری خانوادهها از بین برود و تبدیل به یک فضایی همراه با خشونت فیزیکی شود …. در شهرهای مهاجرفرست، شبکه خویشاوندی داریم که از یکدیگر حمایت میکنند اما بعد از مهاجرت تضعیف میشود.»
پیش از این و در سال ۱۳۹۹ سازمان بهزیستی ایران تایید کرده بود آمار خودکشی در میان گروه سنی نوجوان به دلیل مشکلات خانوادگی رو به افزایش است. بهرامی نقش برخی دیگر از پدیدهها، برساختهها و ارزشهای اجتماعی نظیر فقر، تعصب، آبرو، ناموس و سنت را مورد بحث قرار داد و تاکید کرد تیغ دو لبه فقر و سنت در صورتی که به کودکهمسری و ازدواج اجباری منجر شود، میتواند بسیار آسیبزا باشد.او از افزایش آمار خودکشی در شهرهای استان تهران نظیر شهریار، ملارد، ورامین، قرچک، قدس، چهاردانگه، رباطکریم، پیشوا و پاکدشت خبر داد و با ذکر مثالی افزود: آمار خودکشی در چهاردانگه ۱۶ در ۱۰۰ هزار نفر و در استان ایلام ۱۲ در ۱۰۰ هزار نفر است. بهرامی با اشاره به حضور گسترده مهاجران در شهرهای استان تهران هشدار داد: «وقتی افراد به حاشیه شهرها مهاجرت میکنند، در یک ساخت ناهمگن اجتماعی قرار میگیرند. آنها تشکیل طایفه نمیدهند، فقط در کنار هم قرار میگیرند و دیگر کنشگری و آداب و رسوم ندارند.» در شهریور ماه روزنامه اعتماد در گزارشی به بررسی محتوای تولید شده درباره «خودکشی» در شبکههای اجتماعی و ارتباط آن با رویدادهای سیاسی و اجتماعی پرداخت و با استناد به کلاندادهها نوشت جستوجوی این کلمه در فروردین ۱۴۰۲ نسبت به نیمه دوم سال ۱۴۰۱ بیش از دو برابر افزایش داشته است.
بر اساس آمار رسمی منتشر شده از سوی فرماندهی انتظامی، نرخ مرگ و میر ناشی از خودکشی ۵.۱ مورد به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت است و بر اساس گزارش شاخصهای عدالت اجتماعی، طی ۱۰ سال بیش از ۴۰ هزار مرگ ناشی از خودکشی ثبت شده است.
آمار خودکشی سال ۱۴۰۱
اما برخی از گزارش های دیگر آمار بیشتری را در مورد خودکشی اعلام می کنند. حمید پیروی، نایب رئیس جمعیت علمی پیشگیری از خودکشی ایران گفته است که آمار خودکشی در ایران طی سالهای اخیر افزایشی بود. در سال ۱۴۰۱ به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر، ۷.۴ نفر اقدام به خودکشی کرده و فوت کردند. به عبارتی سال گذشته بیش از ۶۰۰۰ نفر اقدام به خودکشی منجر به فوت داشتند.
افزایش ۵۱ درصدی آمار خودکشی
بررسی آمار رسمی و اعلامشده نشان میدهد که آمار خودکشی در ایران در سال ۱۴۰۱ نسبت به سال ۱۳۹۵ حدود ۵۱ درصد افزایش داشته است؛ یعنی طی هفت سال. مبنای مقایسه آماری است که حمید پیروی، نایب رئیس جمعیت علمی پیشگیری از خودکشی ایران در همایش روز جهانی پیشگیری از خودکشی (۱۹ شهریور امسال) اعلام کرد. او در آن همایش گفت که سال ۱۳۹۵ در ایران ۷۹ هزار و ۱۰۲ نفر اقدام به خودکشی کردند.
دلایل جامعه شناسانه خودکشی
احمد بخارایی، جامعه شناس اما معتقد است که بخش کثیری از این خودکشی ها به نابرابری بافت بخش های مختلف تهران باز میگردد. وی در این خصوص می گوید: واقعیت این است که شاهد نابرابری بافت شهری بین حاشیه و بخش های مختلف تهران هستیم که همین امر باعث بروز نگاه های طبقاتی بین شهروندان حاشیه نشین با سایر مناطق می شود. جوان و شهروند حاشیه نشین نیم نگاهی به امکانات و وضعیت منطقه خود دارد و نیم نگاهی به امکانات سایر بخش های شهر. وقتی این دو را با هم مقایسه می کند کم کم به افسردگی دچار می شود و در خود فرو می رود. البته این «علت»ها در همه جا وجود دارد، اما در مناطق حاشیه نشین، این «علت» ها تبدیل به «دلیل» میشود. در واقع نداشتنها و فشارها عاملی میشوند برای بروز تبعیض هایی که می تواند منجر به دلسردی و افسردگی شود. اصولا در جوامع در حال گذار، آسیب های اجتماعی روندی صعودی دارد و در حال حاضر مشکلی که گریبان اکثر ایرانیان را گرفته، احساس بی هویتی و عدم تعلق خاطر به خانواده و جامعه است. این بی هویتی در جای جای شهرها و در بین طبقات مختلف دیده می شود. از مدارس که باید مرجع تربیت نسل و آموزش باشند تا هویت خانوادگی و ملی. در چنین شرایطی آن جوانی که در شهرهای حاشیهای تهران زندگی میکند بیشتر با این پدیده روبهروست.
این در حالی است که دولت و شهرداری مدعی است که فاصله طبقاتی بین جنوب و شمال شهر پایتخت را به حداقل رسانده است. در حالیکه اصلا اینچنین نیست. یعنی همچنان شهروندان حاشیه نشین شاهد این تبعیض ها و توزیع ناعادلانه ثروت هستند و همین امر بیش از پیش آنها را به فکر خودکشی می اندازد. چون هیچ گونه احساس امنیت روانی نمیکنند و آینده ای را برای خودشان (هرچند به اشتباه) متصور نیست. بخارایی با ذکر اینکه دلیل خودکشی در دیگر شهرها از جمله ایلام تعارض های «فرهنگی » است، می گوید: اما در شهرهای حاشیه ای تهران، حتی آموزش هم از این تبعیض ها در امان نیست. نتیجه این تبعیض ها نیز این می شود که دانش آموزان ما در مناطق و شهرهای حاشیه ای، به مدرسه به عنوان یک زنگ تفریح نگاه می کنند! یعنی مدرسه می روند تا با دوستانشان بازی و تفریح و شیطنت کنند و در خانه نمانند! واقعیت این است که آموزش در این شهرها فاجعه بار است./آرمان