کوپر میگوید از روزهای سخت دوران کودکیاش، میراثی بزرگ در عمق جان او باقی مانده است؛ «نگرانی دائمی و همیشگی از آینده». احساسی که همواره تو را گوشبهزنگ و محتاط نگه میدارد. کوپر مینویسد: «بخش زیادی از وقتم را به غور در پرسشهای اساسی میگذراندم. غذای بعدیام از کجا خواهد آمد؟ فردا برق داریم؟ احساس شرمساری مادرم را وقتی جلوی صندوق خواربارفروشی سعی میکرد کوپنهای غذایمان را مخفی کند، خیلی خوب میشناختم. یادم میآید که در هشتسالگی از دورنمای نااطمینانی دائمی درباره هر چیزی از زندگی، از غذا گرفته تا لباس و تحصیلات، دچار هراس میشدم. میدانستم زندگی ما نمیتواند عادی باشد. یک جای کار این ریزجهان کوچکی که من در آن به دنیا آمده بودم، میلنگید. فقط نمیدانستم که کجا.»
در سالهای اخیر، تحقیقات جدید در حوزههای مختلف علوم شناختی تصویر تازهای از آثار فقر ارائه کردهاند که کمک میکند آنچه را بر کریستین کوپر گذشته است، خیلی بهتر درک کنیم. برخلاف اسطورهای اجتماعی که میگوید با تلاش و پشتکار میتوان از چرخه فقر بیرون آمد، حالا میدانیم که فقر میتواند آثار خود را حتی در الگوهای ژنتیکی ما ثبت کند. دقیقتر بگوییم، شواهد جدید نشان میدهد استرسهایی که بچههای فقیر در اولین سالهای زندگی خود تجربه میکنند، ممکن است در نحوه شکلگیری اعضای بدن، انواع سلولهای تشکیلدهنده آن و حتی نحوه بیان کدهای ژنتیکی ما تأثیر بگذارد. در واقع فقر، مثل بیماریهای دیگر، مجموعهای از نشانههای مرتبطبههم دارد که پیشبینیپذیر، درمانپذیر و حتی وراثت پذیرند.
اگرچه هنوز تحقیقات در این زمینه کمشمارند، اما تصور اینکه آثار فقر
میتواند در انواع اختلالات روانی و جسمی، حتی به نسلهای بعدی به ارث
برسد، میتواند ساختار سیاستگذاریها را برای مبارزه با فقر کاملاً دگرگون
کند. اگر این تحقیقات را جدی بگیریم، احتمالاً مؤثرترین کاری که برای فقرا
میتوانیم بکنیم، اجرای برنامههایی است که سطح استرس آنها را برای مدتی
طولانی کاهش دهد. مقالهای در سال۲۰۰۹ نشان داد اگر کودکان فقیر تنها برای
سه سال اول زندگیشان، تحت حمایت برنامه جامعی برای رشد جسمی و روانی
باشند، میتوانند به شکل بسیار مؤثری در برابر گرداب مشکلاتی که فقر به بار
میآورد، مقاومت کنند. این شاید کلید حل این معما باشد که چرا شمار کسانی
که از فقر خلاصی مییابند، اینقدر کم است؟ / روزنامه جوان