شفا آنلاین>سلامت>سن و سالی داشت. تکیده و خسته با تهریش سفید پفکرده. چشمانش را میمالید. گریه کرده بود. روی صندلی روبهرویی نشست. هر دو منتظر بودیم. من به عنوان نماینده شرکتی که واردکننده داروی خاص هستم، منتظر مسئولی بودم که در سازمان غذا و دارو وظیفه برنامهریزی برای تأمین به موقع داروهای مورد نیاز بیماران را دارد.
و او منتظر مسئولی که وظیفهاش اطمینان از موجودبودن دارو در داروخانه برای بیمارش به وقت نیاز است.
من یک ساعتی هست که منتظرم و هنوز نمیدانم که باید یک ساعت دیگر هم بیهوده صبر کنم و بدون دیدن مسئول مربوطه برگردم به محل کارم. بیفایده مثل روزهای دیگر. او هم هنوز نمیداند که نشستنش بیفایده است. دارویش هنوز حتی به گمرک کشور نرسیده و چه بسا حتی تولید نشده باشد. چیزی که او نمیداند و من میدانم این است: برای خرید دارو، مواد اولیه دارویی، دستگاه و سایر مایحتاج تولید دارو چالشهای ارزی جدی وجود دارد.این را، هم من میدانم هم آن مسئولی که دارد سعی میکند با نرمترین لحن و با بهترین بهانههایی که میتواند بیاورد مرد را راهی خانهاش کند. من روزها و هفتهها و ماههاست تقلای او و مدیرانش را در سازمان غذا و دارو میبینم. تلاش میکنند و به هر در بستهای میزنند تا شاید صدایی به یاری بلند شود.
شرکتی که من در آن کار میکنم مسئول واردکردن اندک داروی خاصی است که کشور، ناچار به واردات آنهاست. حالا یا اصلا در کشور تولید نمیشوند یا تولیدشان آنقدر که کافی باشد نیست. تولیدکنندههایش شرکتهای طرازاول داروسازی دنیا هستند. سالها قبل با تلاش زیاد شرکتهایی مثل شرکت ما، موافقت کردند با وجود تمام تحریمها و محدودیتها، داروهای خود را به ایران هم بفروشند و همین کار را هم کردند. ارز هنوز دولتی نبود و اگر هم بود هنوز از رانتهای جورواجور آنچنان خبری نبود. قرار بود که ارز دولتی، کارها را بسامانتر کند که نکرد. مثل همیشه، دخالت دولت، کار را خرابتر کرد.
شرکتهای طراز اول دنیا بهخاطر قوانین پولشویی بینالمللی، تنها میتوانند به روشهای کاملا شفاف، پول دریافت کنند و دورزدن تحریمها با این شرایط سازگار نیست. ارزی که با نرخ دولتی تأمین میشود، در اختیار تراستیهایی قرار میگیرد که شفاف نیستند و شرکتهای داروسازی بینالمللی قادر به دریافت پول از آنها نیستند. تا پول هم نگیرند ریسک تولید و ارسال دارو به ایران را نمیپذیرند. این میشود که سازمان غذا و دارو میماند و مقدار اندکی ارز قابل استفاده و دهها شرکت تأمینکننده دارو، ماده اولیه، واکسن، تجهیزات پزشکی و... که باید این ارز را بین همه آنها به نحوی تقسیم کند که آب در دل بیماران تکان نخورد. چیزی که هرگز ممکن نخواهد بود.
کمکم صدای مرد بالا میرود. میگوید هر ماه همین وعده را به من میدهید. چرا به فکر نیستید. بیمار من این حرفها را نمیفهمد. او دارد زجر میکشد، دارو میخواهد و نبود دارو جانش را به خطر میاندازد. سرم را پایین میاندازم و در صندلی خودم فرومیروم. کارشناس، هم سرش را پایین انداخته و فقط گوش میدهد. برای هر دوی ما مثل روز روشن است که گویا فعلا نوشدارویی برای درمان بازار دارویی ایران وجود ندارد.