نگرانی جامعه روانپزشکی
به گزارش شفا آنلاین:بعد از خودکشی سه رزیدنت پزشکی در کمتر از یکماه، انجمن علمی روانپزشکان ایران تا امروز طی دو نامه خطاب به وزیر بهداشت و یکنامه خطاب به رئیسدولت، نسبت به خودکشیها اعلام نگرانی کردند. آنها در این نامهها درخواست کردند تا به این مسئله توجه شود. آخرین نامه مربوط به 19 دیماه امسال و خطاب به ابراهیم رئیسی بود و در آن بر تشکیل کمیتهای از متخصصان برای مداخله فوری و جلوگیری از تبدیل خودکشی رزیدنتها به یک بحران فراگیرتر، تاکید شده بود. در بخشی از این نامه نوشته شد: «فراوانی خودکشی در این جمعیت فرهیخته که آیندهسازان کشور هستند، شوربختانه چندین برابر از آنچه در جمعیت عمومی کشور رخ میدهد بالاتر است. عوامل متعددی در پیدایش این امر سهم دارند که بسیاری از آنها مربوط به شرایط اجتماعی، اقتصادی و شغلی هستند. این پدیده نهتنها نشانگر وجود بحران و فشار در جامعهی درمانی کشور بهویژه جوانان این عرصه است، بلکه بهنوعی بازتابی از شرایط اجتماعی و نیازمند توجه جدی و فوری است. باید توجه داشت که تبعات منفی اینگونه حوادث از آنچه بهنظر میرسد بسیار بیشتر و گستردهتر است و تاثیرات مخرب فراوانی بر همه پزشکان و اقشار مختلف کادر درمان داشته و درنهایت سلامت جامعه را بهشکل جدی تهدید خواهد کرد.»
در بخش دیگری از نامه نوشته شده است: «در سالهای اخیر، برخی تصمیمها و سیاستهای نادرست و کارشناسینشده در نهادهای بالادستی منجر به افزایش بیشازپیش فشارهای روانی و اقتصادی-اجتماعی به این جامعه خدوم شده است. ازاینرو برای پیشگیری از فروپاشی نظام سلامت، رسیدگی به امنیت شغلی و اقتصادی و جایگاه حرفهای پزشکان جوان، لازم و ضروری است. بدیهی است که هرگونه مداخلهای دراینزمینه، ضروری است با دیدی همهجانبهنگر طراحی و اجرا شود.»
هفته گذشته هم جلسهای با حضور رؤسای انجمنهای روانشناسی، پیشگیری از خودکشی، روانپزشکان ایران، نماینده وزارت بهداشت، رئیس مرکز مشاوره وزارت بهداشت، نماینده پزشکی قانونی و برخی از فعالان صنفی برگزار و مقرر شد که معاونت دانشجویی وزارت بهداشت این مسئله را پیگیری کند.
«رزیدنتها را نجات دهید»
مهتاب جمشیدیراد، رزیدنت سال آخر رشته اطفال دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه، مردادماه امسال اقدام به خودکشی کرد. او در ماه آخر بارداری بود. پس از خودکشی مهتاب، کارزای با عنوان «آقای رئیسجمهوری رزیدنتها را نجات دهید»، از طرف فعالان صنفی پزشکی راه افتاد و با 6300 امضاء تحویل رئیسجمهوری و وزیر بهداشت شد. در بخشی از متن این کارزار نوشته شده بود: «نمیدانیم تا چهحد از وضعیت اسفبار رزیدنتها در دانشگاههای مختلف مطلعید؛ آمار بسیار بهتآور اقدام به خودکشی در بین رزیدنتهای دانشگاههای سراسر کشور که ۱۳نفر از آنها طی سال گذشته فوت کردند و امسال نیز یکییکی به این آمار اضافه میشوند. متأسفانه تاکنون این آمار موجب اصلاح روندهای ظالمانه و بررسی مشکلات و مصائب آنها نشده و تنها به ابلاغ یک نامه مبنی بر ممنوعیت شیفت بیش از ۱۲شب در ماه و بیش از ۲۴ ساعت متوالی، بسنده کردهاند؛ درحالیکه ما میدانیم مشکلات این دورهی غیرانسانی، بسیار بیش از این است و با یک ابلاغیه که ضمانت اجرایی و بازوی بازرسی و نظارت برای اجرایش وجود ندارد، قابل حل نخواهد بود.» پس از حدود پنجماه هیچ پاسخی از سوی این دو نهاد به این نامه داده نشده است.
اعلام آمادگی پزشکان برای ضمانت
رضا لاریپور، سخنگوی سازمان نظام پزشکی است و در جریان خودکشی رزیدنتها قرار دارد. او به هممیهن میگوید که نکته مهم تعدیل شرایط کاری و تسهیل امکانات و موقعیت آنهاست:«یک دستیار نباید بیش از اندازه کار کند. از نظر شرایط معیشتی هم باید رسیدگی به آنها بیشتر شود. قرار بود وزارت بهداشت از طریق سازمان برنامه و بودجه، مبلغی را دریافت کند تا حقوق رزیدنتها و انترنها را افزایش دهد. بهطورکلی شرایط رزیدنتی باید تسهیل و حقوق پرداختی و معیشتی اصلاح شود، آنها باید زمان بیشتری در کنار خانوادههایشان باشند، همچنین ساعت کاریشان باید کنترل شود.» به گفته او، در شهرهای بزرگ امکان زندگی برای یک دستیار وجود ندارد و در کنار همه اینها هجمههای کاری که از طریق رزیدنتهای سالبالا، اساتید و دانشگاه تحمیل میشود، باید تغییر کند: «به تمام مشکلات رزیدنتها باید هزینه بالای رفتوآمد را هم اضافه کرد؛ 10 میلیون تومان حقوق دریافتی آنهاست، درحالیکه حدود 8 میلیون تومان باید پول رفتوآمد بدهند.» لاریپور به موضوع اعتراض رزیدنتها نسبت به دریافت ضمانت از آنها اشاره میکند و میگوید: «سال گذشته رئیس سازمان نظام پزشکی، نامهای خطاب به معاون آموزشی وزارت بهداشت نوشت و از او درخواست کرد که درباره وثیقه رزیدنتها، تجدیدنظر کند. در مجموعه سازمان اعلام آمادگی شد که اگر رزیدنتی ضامن ندارد، حاضرند ضمانت او را بپذیرند. به غیر از نامه رئیس سازمان، سال گذشته با بخشهای مختلفی جلسه گذاشته شد تا رزیدنتهای در معرض آسیب، برای مواردی که نیاز به مشاوره دارند، مورد پیگیری قرار گیرند. بر این اساس باتوجه به اینکه هر دانشگاه علوم پزشکی مدیرگروه و مشاور دارد و نزدیکترین افراد به دانشجو، اساتید و رزیدنتهای همدورهای او هستند، آنها موظف به شناسایی این افراد و در صورت نیاز، ارجاع برای مشاوره هستند. در آن جلسه مصوب شد که اگر دانشجویی خودکشی کند، رئیس دانشگاه بهعنوان مسئول پیگیری پیش از خودکشی، یکی از مقصران شناخته شود. پیگیری تصویب این موضوع بهعهده وزارت بهداشت است.» سخنگوی سازمان نظام پزشکی از تصویب این طرح، بیاطلاع است.
چرا خودکشی؟
امیرحسین جلالی، سخنگوی انجمن علمی روانپزشکان ایران، جزو کسانی است که بارها نسبت به خودکشی رزیدنتها و بهطورکلی جامعه پزشکی، هشدار داده. او به هممیهن میگوید: «محیط رزیدنتی از نظر فشار کاری، محیط پرمسئلهای است و شرایط جانکاه و طاقتفرسایی دارد. در کنار این شرایط سخت، سیستم از شما میخواهد بهترین باشید و وعدهای هم برای آینده بهتر وجود ندارد؛ محیط کاری بدون آینده و همراه با فضایی که خودشان به آن بردهداری میگویند. این مسئله با بخشنامه حل نمیشود و نیاز به فرهنگسازی جدی دارد.» او ادامه می دهد: «موضوع فشار کاری رزیدنتها، فراتر از نیاز به تایید است و پای تحقیر و فشار کاری زیاد هم در میان است. علاوه بر آن، حالا باید موضوع بقا و شرایط کاری خشونتآمیز و سیاستهای دولت را هم در نظر بگیریم که روزبهروز حلقه محاصره را برای دستیاران تنگ میکند. در پژوهشهای محدودی که انجام شده، دستیارانی که قصد خودکشی داشتند، میگویند که احساس میکنیم در تله افتادهایم.» جلالی از فضای کاری دستیاران پزشکی بهعنوان نظام پادگانی یاد میکند: «خودکشی را نباید تکعاملی بدانیم. یکی از عواملی که خطر این اقدام را در افراد حرفهای بالا میبرد، خشونت در محیط کار است. قبلاً بهانهای برای وجود این رویهها وجود داشت و این اعتقاد وجود داشت که پزشک باید برای شرایط سخت، آمادگی داشته باشد تا بتواند در آینده، تصمیمهای بحرانی بگیرد؛ هرچند این رویه مورد تایید نیست.» به اعتقاد این روانپزشک، امروز در میان جامعه پزشکی، امیدی که در گذشته بود از بین رفته است: «تا یکدهه گذشته ورود به رزیدنتی آرزوی هر پزشکی بود، ولی حالا صندلیهای رزیدنتی در دانشگاهها خالی میماند و حتی ممکن است رشتههایی که پردرآمد بهشمار میآیند و شرایط آسانتری دارند هم، خالی بمانند.» جلالی درباره روشهای خودکشی پزشکان هم میگوید که اطلاعات درباره این موضوع محدود است و پژوهشهای کمی روی این موضوع انجام شده: «تاجایی که اطلاع داریم، این اقدام معمولاً در پزشکان با دارو و سایر شیوههای در دسترس انجام میشود.»
* اگر در معرض افکار خودکشی قرار دارید، میتوانید با تماس با این شمارهها، از خدمات مشاوره استفاده کنید:
123
1480
02154467000
روایت / ۱
«سیامک بهروان»، رزیدنت سال اول روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی بابل بود که دیماه امسال، خبر خودکشیاش منتشر شد. او پیشازاینکه در این رشته پذیرفته شود، در دانشگاه علوم پزشکی ایران پذیرفته شد، اما نتوانست برای ضمانت دوره دستیاری، ضامن پیدا کند و از حضور در ایندوره انصراف داد. او تصمیم گرفته بود در تکمیل ظرفیت سال 1401 هم شرکت کند، اما طبق قوانین آموزشی و بهدلیل انصراف از حضور در رشته پذیرفتهشده، اجازه شرکت در ایندوره را نداشت. یکی از رزیدنتهای رشته بیهوشی دانشگاه علوم پزشکی تهران و فرهاد تیمورزاده، فعال صنفی پزشکی و مدیر انتشارات تیمورزاده، در جریان شرایط سیامک بهروان بود و درباره وضعیتی که منجر به خودکشی او بود به هممیهن توضیح میدهد. تیمورزاده میگوید که بهروان پیش از اقدام به خودکشی بارها با او درباره پیگیری مسائل صنفی صحبت کرده بود.
از وضعیت تحصیلی سیامک چه میدانید؟
سیامک امسال برای بار دوم در رشته روانپزشکی پذیرفته شد، اما با شرایط سختی در بخش روانپزشکی بیمارستان محل آموزش خود حضور پیدا میکرد. او و چهار رزیدنت دیگر، نتوانسته بودند برای تعهد محضری دوره رزیدنتی ضامن پیدا کنند، بههمیندلیل هم دانشگاه علوم پزشکی به آنها حقوقی پرداخت نمیکرد و شماره دانشجویی و اتیکت هم به آنها تعلق نمیگرفت. برای ورود به مقطع دستیاری، تعهدی وجود دارد که مفاد آن یکطرفه است و ما اسم آن را تعهد بردگی گذاشتهایم. برای امضای این تعهد، به دو ضامن نیاز است که باید استخدام رسمی و زیر 20 سال خدمت یا پیمانی باشند. دوسال پیش، دیوان عدالت اداری این بخشنامه را رد کرد، ولی وزارت بهداشت زیر بار نمیرود. سیامک بهروان، عاشق این رشته بود. در بابل خانهای کرایه کرد و حدود دوماه هم برای پیدا کردن ضامن و امضای تعهدنامه دوره دستیاری، با دانشگاه علوم پزشکی درگیر بود. او ضامن پیدا نمیکرد و دانشگاه علومپزشکی هم فشار زیادی به او میآورد. کار به جایی رسیده بود که نمیخواستند سیامک را در بخش راه دهند.
در آخر توانست ضامن پیدا کند؟
10 روز قبل از اقدام به خودکشی سیامک، پدرش توانست یک ضامن رسمی پیدا کند و درنهایت هم او تعهدنامه دوره دستیاری را امضاء کرد. اما ازطرفدیگر همزمان مشکلی هم با یکی از رزیدنتهای سال بالایی خودش پیدا کرده بود.
این شرایط فقط برای سیامک پیش آمده بود؟
خیر، من بیهوشی دانشگاه تهران پذیرفته شدم، ولی چون نتوانستم ضامن پیدا کنم، دوهفته پیش بخش را ترک کردم. پدر و مادر من بازنشستهاند و وزارت بهداشت ضمانت آنها را نپذیرفت و درخواست سند ملکی کرد. بعد از ترک بیمارستان، تصمیم گرفتم بهصورت قانونی با وزارت بهداشت بجنگم، شاید به نتیجه برسم. تا زمانی که یک رزیدنت این تعهد را امضاء نکند، بهعنوان دانشجو پذیرفته نمیشود، کد دانشجویی دریافت نمیکند، هیچ حقوقی به او پرداخت نمیشود و اجازه شرکت در امتحان ارتقای سالیانه را هم ندارد. درواقع ما نقش پر کردن شیفت و نیروی انسانی بدون مزد را برای دانشگاههای علوم پزشکی ایفا میکنیم و فقط اجازه ورود به بخش داریم.
چقدر در جریان مشکلات صنفی سیامک بودید؟
تیمورزاده: سیامک فعالیت صنفی زیاد و روحیه خوبی داشت، اما نباید موضوع خودکشی رزیدنتها را تنها به یک موضوع خاص – مثل موضوع ضمانت دوره دستیاری- محدود کنیم؛ چون این مسئله نتیجه یک فرآیند است. درنهایت رزیدنت بهدلیل مسائل متعددی مثل رفتارهای مسئولان، اساتید و برخی از رزیدنتهای سالبالاتر و مشکلات معیشتی و کاری، احساس بیارزشی میکند.
این مشکلات چقدر در میان رزیدنتها شایع است؟
تیمورزاده: زیاد. یکی دیگر از رزیدنتهایی که خودکشی کرد، دانشجوی رادیولوژی بود و از روستایی در تاکستان آمده بود. هفتماه در پاویون زندگی میکرد. اگر میخواست یک آپارتمان حتی در جنوب تهران اجاره کند، با هشتمیلیون تومانی که به او پرداخت میشود، چطور امکانپذیر بود؟ سال گذشته چهارنفر از رزیدنتهای ارتوپدی بیمارستان امام حسین استعفا دادند. باقی هم در دفاع از آنها، اعتصاب کردند و گفتند بهغیر از موارد اورژانسی، کاری انجام نمیدهیم. نتیجه این فرآیند فقط مهاجرت از کشور نیست، بلکه کنار گذاشتن پزشکی است. اینکه تنها دلیل خودکشی این پزشکان را فقط یک مسئله بدانیم، توهین به آنهاست؛ اتفاقات متعددی در دوره دستیاری رخ میدهد که فرد به این تصمیم میرسد. آنچه از ابتدای این دوره رخ میدهد، توهین به کرامتانسانی رزیدنتهاست.
ساعتهای طولانی کار، کمخوابی و خستگی هم همواره بهعنوان یکی از مشکلات اصلی رزیدنتها عنوان میشود. این فشارها چقدر بر روان آنها تاثیر میگذارد؟
تیمورزاده: خیلی زیاد. چه کسی گفته است که رزیدنت بهخاطر دانشجو بودن، باید 400 تا 600 ساعت در ماه کار کند؟ این میزان از کار، فراتر از طاقت یک انسان و با سلامت مردم هم در تضاد است. آستانه تحمل رزیدنتها مدام در حال کاهش است و با هیچ قانون کاری همخوانی ندارد. کشیکهای طولانی و مداوم و بیاحترامی، بخشی از فرآیندی است که باعث افت روحیه رزیدنت میشود. خودکشی در همین بستر رخ میدهد. وقتی یک رزیدنت بهدلیل تعهد ندادن اجازه ورود به بخش ندارد، احساس میکند بعد از سالها تلاش، موجود باارزشی برای سیستم محسوب نمیشود. امید رزیدنت کشور این است که حکم دیوان اجرا شود، اما خلاف آن اتفاق میافتد. جوان مردم را بین زمین و هوا نگه میداریم و پناهگاهی هم ندارد.
چرا رأی دیوان عدالت اداری درباره ضمانت دوره دستیاری، اجرا نمیشود؟
تیمورزاده: دوسال پیش که یکی از رزیدنتها علیه بخشنامه ضمانت دستیاری وزارت بهداشت شکایت کرد، دیوان رأی داد که این موضوع خارج از حدود اختیار وزارت بهداشت است و غیرقانونی است، اما دوماه بعد وزارت بهداشت بخشنامه دیگری صادر کرد و گفت که دستیارها برای امضای این تعهد محضری، باید دو ضامن داشته باشند. ماجرای ضمانت دوره دستیاری، نوعی کاسبی هم راه انداخته است؛ بعضی از افراد آگهی میدهند و در ازای ضمانت دانشجویان، پول دریافت میکنند. دیوان عدالت اداری میتواند در موارد مختلفی مثل همین موضوع که حساسیتزا شده، علیه دستگاه اجرایی و برای انفصال خدمت مسئول موردنظر ادعا کند، اما اجرای رأی صادرشده خود در سال 1400 را پیگیری نمیکند و در اجرای احکام، عقبنشینی میکند. وزارت بهداشت میگوید، ما تصمیمگیرنده هستیم و هرکاری میتوانیم انجام دهیم؛ این تفکر در وزارت بهداشت، حاکمیت دارد.
روایت / ۲
«پگاه طلاییزاده»، یکی از سه رزیدنتی بود که دیماه امسال اقدام به خودکشی کرد و مراسم خاکسپاریاش شانزدهم دیماه برگزار شد. بااینحال برخی رسانهها و دوستانش میگویند که خانواده پگاه اعلام کردهاند، او خودکشی نکرده و دچار ایست قلبی شده است. پگاه متولد سال 69 و رزیدنت رشته چشمپزشکی دانشگاه جندیشاپور اهواز بود، اما آنطور که همدورهایهایش که ارتباط نزدیکی با او داشتند، میگویند بهدلیل فشارهای زیاد و شرایط طاقتفرسا تمایلی به ادامه تحصیل در این دانشگاه نداشت و تلاش میکرد به محل دیگری منتقل شود. او رتبه سوم آزمون پرهانترنی (آزمون پیشکارورزی) در دانشگاه محل تحصیلاش بود و به گواه دوستانش، روحیه خوبی داشت. یکی از دوستان نزدیک پگاه که بهدلیل نگرانی از برخورد دانشگاه، نخواست نامش در گزارش بیاید به هممیهن میگوید که اگر شرایط به روال عادی رزیدنتی پیش میرفت، او امسال باید بهعنوان دستیار سال سوم این رشته به کارش ادامه میداد، اما اجازه ارتقاء به این سطح را پیدا نکرد.
دلیلش چه بود؟
هنوز هم نمیدانیم چرا به او اجازه داده نشد که به رزیدنتی سال سوم ارتقاء پیدا کند. مثل بیشتر رشتههای ماژور (مادر)، پگاه هم هنگام تحصیل در این رشته شرایط سختی را میگذراند؛ کشیکهای پر از بیمار، فشار رزیدنتهای سالبالا، رفتار تحقیرآمیز و پرتوقع اساتید و زمانهای طولانی حضور در کشیک، بخشی از این شرایط بودند. این وضعیت پگاه را تحت فشار قرار داده بود بههمیندلیل هم درخواست یکماه مرخصی کرده بود. بالاخره بعد از اصرار و تلاش فراوان، با مرخصی او موافقت شد.
بعد از مرخصی، شرایط تغییر نکرد؟
بعد بازگشت پگاه از مرخصی، نگاههای تحقیرآمیز اساتید باز هم ادامه داشت. خود پگاه تعریف میکرد که اساتید تصور میکنند من رزیدنت ناتوانی هستم. همه این شرایط باعث شد که دنبال انتقالی به دانشگاه علوم پزشکی زاهدان باشد، اما مدیرگروه موافقت نکرد. در همین روزها بود که خودکشی اول اتفاق افتاد و بعد از آن، با انتقال او به زاهدان موافقت شد.
آنجا وضعیتاش چطور بود؟
پگاه مدتکوتاهی در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان تحصیلاش را ادامه داد، اما حضور طولانیتر نیاز به هزینه بیشتری داشت و او هم منصرف شد. پگاه پس از برگشت از زاهدان میگفت، دیگر من را در این دانشگاه تحویل نمیگیرند و گفتهاند تو لیاقت انجام جراحی را نداری؛ آنهم در شرایطی که بسیاری از دستیاران همدوره او جشن چاقو ـ آغاز دوره جراحی ـ گرفته بودند. از این زمان بهبعد افسردگی او شدیدتر شد و قصد داشت از تحصیل انصراف دهد. حتی تصمیم به انصراف هم باعث نشد تا تغییری در رفتارش داشته باشد. نمیدانیم به او چهگذشت که بعد از گذشت مدتی از دوران دستیاری، مثل سابق نبود، لاغر، بیروحیه و بیانگیزه شده بود. پگاهی که ما میشناختیم ـ قبل از اقدام به خودکشی ـ مرده بود.
گفتید قصد انصراف داشت، چرا اینکار را نکرد؟
پگاه قصد مهاجرت داشت و در کلاسهای زبان آلمانی شرکت میکرد، اما هزینه آزادکردن مدرک و پولی که بابت آن باید پرداخت میکرد، جلوی انصراف از تحصیل را گرفته بود. هزینه انصراف از تحصیل او حدوداً 650 میلیون تومان بود و بهراحتی امکان تهیه آن را نداشت. با همه دوستانش صحبت میکرد که راهی پیدا کنند. کمکم دیگر توانی برای ادامه کارهایش نداشت و این اواخر میگفت که حوصله چیزی را ندارم. پگاه سههفته پیش از اقدام به خودکشی، زمانی که مبلغ وثیقهاش مشخص شد، به ما گفت که دیگر حاضر نیست به دانشگاه اهواز برگردد. با کسی از تصمیم به پایاندادن به زندگیاش، حرف نزده بود و فقط میخواست این دانشگاه را ترک کند.
روایت / ۳
«م»، رزیدنت سال آخر رشته ارتوپدی است و دوره پزشکی عمومی را در تهران و دوره دستیاری را در شهر دیگری گذراند. او برای رسیدن به رشته موردعلاقهاش – پزشکی- از رشته ریاضی و مدرسه سمپاد انصراف داد، اما حالا تمام تصوراتش از این رشته تغییر کرده است. او مدتی پیش بهدلیل فشار کاری دوره رزیدنتی و شرایط طاقتفرسای آن در پاویون بیمارستان محل آموزش خود، اقدام به خودکشی کرد، اما توسط دوستانش نجات یافت. این روایتی کوتاه از دوره دستیاری او از زبان خودش است که میگوید، مشکلات دانشجویان پزشکی از دوره عمومی آغاز میشود، اما در دوره دستیاری به اوج میرسد و برای درک دلیل اینتصمیم، باید همه اینروند را در نظر گرفت.
دوره رزیدنتی چطور به شما گذشت؟
رشته ارتوپدی مثل سایر رشتههای جراحی سخت است و جو حاکم بر فضای آموزشی آنها هم مثل دوره سربازی است. رزیدنت سالبالایی میتواند هر رفتاری با نیروی سالپایین خود داشته باشد و او هم حق اعتراض ندارد. اساتید هم معمولاً توجه زیادی به این شرایط ندارند. زمانی که رزیدنت سال اول بودم، ماهانه 15 کشیک داشتم و ممکن بود کشیک اضافه هم برایم در نظر گرفته شود. روز اول دوره، بدون هیچ دلیلی به ما گفتند که یکماه حق رفتن به خانه را ندارید و هرروز باید کشیک داشته باشید. فشار کار آنقدر بالا بود که وقت افسردهشدن هم نداشتیم. سال دوم فشار کاری کمتر شد، اما تعدادی از رزیدنتهای ارشد، ارتباط خوبی با ما نداشتند. این شرایط تا سالهای بالاتر دستیاری هم ادامه داشت و گاهی رزیدنتهای ارشد، ما را مجبور میکردند دستیاران سالپایین را بهشکلی اذیت کنیم؛ مثلاً آنها را برای کشیک اضافه نگه داریم یا اینکه تاکید میکردند که باید گوش فلانی را بپیچانی! ما نمیتوانستیم این درخواست را رد کنیم و مجبور بودیم جلوی بیمار و پرستار، برخورد نامناسبی با نیروهای جوانتر داشته باشیم.
یعنی بخشی از فشار ازسوی رزیدنتهای ارشد به شما وارد میشد؟
بله، پروندهنویسی بخشی از وظایف رزیدنتهای سالپایین است و بیشترین کار را در بیمارستان همین نیروها انجام میدهند؛ بههمیندلیل بیشترین خطا هم از طرف آنها رخ میدهد. رزیدنتهای ارشد به هر بهانهای با آنها برخورد میکردند و از جایگاهشان نهایت استفاده را میبردند. روزی که شیفت من بود و بیمار زیادی هم بستری کرده بودم، رزیدنت ارشد من را مؤاخذه کرد و گفت که چرا این تعداد مریض بستری کردهای؟ این نقطه آغاز بحث و اختلاف میان ما بود. این شرایط را با مدیرگروه در میان گذاشتم و او هم دوروز مرخصی داد تا کمی استراحت کنم و تنشها کم شود، اما بعد بازگشت از مرخصی، فشارها روی من بیشتر شد.
این مسائل روی شما فشار مضاعفی وارد کرده بود؟
این فشارها بیماری افسردگیام را تشدید کرد. قبل از همه این اتفاقات، افسردگی داشتم و دارو مصرف میکردم. در آن دوهفتهای که درگیریهایم با رزیدنت سالبالایی بیشتر شده بود، احساس میکردم به آخر خط رسیدهام. یکروز آنقدر خسته بودم که نمیدانستم چرا زندهام؟ به پاویون رفتم و هرچه قرص داشتم، خوردم. صبح، دوستانم مرا پیدا کردند و سهروز بعد در (آیسییو) به هوش آمدم.
الان در چه وضعیتی قرار دارید؟ شرایط تغییری کرده؟
من رزیدنت سال سوم رشته ارتوپدی هستم و ماهانه حدود 8 کشیک دارم. با اینکه متاهلم، تنها 11 میلیون تومان حقوق میگیرم. حقوق رزیدنتهای مجرد، از من هم پایینتر است و به حدود 8 میلیون تومان میرسد و تفاوتی بین سطح تحصیلات آنها وجود ندارد. تنها مزایای آنها هم کارانه است که از یکمیلیون تومان به دومیلیون و 500هزار تومان رسیده و هر هشتماه یکبار پرداخت میشود.
این وضعیت بر تمام رشتهها حاکم است؟
من دوره عمومی را در دانشگاه تهران گذراندم و همین شرایط را در بسیاری از رشتهها میدیدم. در رشتههای جراحی چون وابسته به این است که رزیدنت سالبالا باید به سالپایینی آموزش بدهد، دستشان برای آزار بازتر است. مدیرگروهها همیشه میگفتند که حرف رزیدنت سالبالایی، حجت است. من از هیچکدام از اساتیدم برخورد بدی ندیدم، ولی از دستیارانارشد حمایت میکنند و میگویند اگر به شما گفته شد که خودتان را از بالای ساختمان به پایین بیاندازید، این کار را انجام دهید و اگر زنده ماندید، به ما شکایت کنید. دوره دستیاری در رشته زنان هم مشکلات مشابهی دارد.