کد خبر: ۳۳۸۳۳۸
تاریخ انتشار: ۰۷:۴۵ - ۲۶ دی ۱۴۰۲ - 2024January 16
طبق اعلام بانک جهانی بیش از 44 درصد دانش‌آموزان ایرانی در مقطع ابتدایی؛ توانایی خواندن یک متن ساده را هم ندارند و افت تحصیلی و میانگین معدل کشوری دانش‌آموزان گواه این ادعاست.
شفا آنلاین>آموزش>گروهی از کارشناسان حوزه تعلیم و تربیت بر این باورند که در 20 سال اخیر؛ سواد دانش‌آموزان روند نزولی داشته و در سال‌های اخیر به خصوص بعد از شیوع کرونا؛ شیب منفی آن، تندتر شده است. برخی کارشناسان روش‌های تدریس و ساختار آموزشی را معیوب می‌دانند و برخی نیز معتقدند که به نظر می‌رسد نظام تعلیم و تربیت، اولویتی به نام رشد سواد دانش‌آموزان ندارد. این دسته از کارشناسان معتقدند که اولویت‌های وزارت آموزش وپرورش به گونه‌ای دیگر، فارغ از اعتلای دانش‌آموزان تعریف شده است.
به گزارش شفا آنلاین: چندی پیش یکی از مسئولان اسبق آموزش و پرورش در این خصوص گفته بود طبق اعلام بانک جهانی بیش از 44 درصد دانش‌آموزان ایرانی در مقطع ابتدایی؛ توانایی خواندن یک متن ساده را هم ندارند و افت تحصیلی و میانگین معدل کشوری دانش‌آموزان گواه این ادعاست. البته سهم پایین مدارس دولتی در کنکور نیز نشان می‌دهد که ناتوانی دانش‌آموزان در حوزه سواد در رشد و موفقیت آنان تأثیر زیادی دارد.

محمدرضا نیک‌نژاد، کارشناس حوزه تعلیم و تربیت و معلم دبیرستان‌های تهران دراین‌باره به «شرق» گفت: «در کنار آمار بانک جهانی مبنی بر فقر یادگیری دانش‌آموزان ایرانی، آمارهای داخلی نیز بر این امر صحه می‌گذارند». چندی پیش یکی از پژوهشگران عرصه تعلیم و تربیت نیز آماری از میانگین معدل امتحان نهایی دانش‌آموزان در سراسر کشور منتشر کرد که میانگین آن در همه استان‌ها به زیر 12 می‌رسید. البته در آزمون‌های جهانی مانند «تیمز» و «پیزا» نیز افت آموزشی دیده شده است زیرا دانش‌آموزان ایرانی در مقایسه با دانش‌آموزان دیگر کشورها از سطح پایین‌تری نبست به سال‌های گذشته برخوردار بودند.

به گفته این معلم، نمرات دانش‌آموزان ایرانی در آزمون‌های فوق جزء کمترین نمرات نسبت به کشورهای منطقه بوده است. نیک‌نژاد با اشاره به اینکه افت تحصیلی و فقر یادگیری و سواد دانش‌آموزان یک واقعیت است؛ ادامه می‌دهد: «این موضوع به شکل میدانی در مدارس هم قابل مشاهده است. وقتی دانش‌آموزان یک پایه را با دهه پیش مقایسه می‌کنم می‌بینیم که دانش‌آموز حتی در مهارت‌های پایه؛ مانند خواندن، نوشتن و حساب کردن که باید در دبستان فرامی‌گرفتند ناتوان هستند و به شدت لنگ می‌زنند. یک‌سری محاسبات که در حد چهارم و پنجم دبستان است دانش‌آموزان دبیرستانی نمی‌توانند انجام دهند.حالا اینکه چگونه این دانش‌آموزان با وجود ناتوانی، مقاطع مختلف را طی کرده و به اینجا رسیده‌اند در جای خود باید مورد بحث و بررسی قرار بگیرد».

این کارشناس تعلیم و تربیت می‌گوید: «به نظر من در یک همراهی نانوشته بین جامعه، خانواده و ساختار آموزشی؛ ستمی به دانش‌آموزان شکل گرفته است. در خانواده‌ها بیش از اینکه، یادگیری و افرایش مهارت فرزندانشان مورد اهمیت باشد معدل و نمره برایشان اولویت دارد. در برخی مدارس هم مدیران به‌دلیل اینکه توسط ادارات ارزیابی و مقایسه می‌شوند نمره‌سازی می‌کنند و همه اینها دست به دست هم می‌دهند تا دانش‌آموزان مهارت‌های لازم و ضروری را به دست نیاورند و بازتابی از عملکردشان که اشتباه و دروغ است به خانواده و جامعه و حتی خود دانش‌آموزان نشان داده می‌شود.

به گفته این معلم فیزیک، بارها دیده‌ایم که مدیران به معلمان گفته‌اند که امتحانات سخت گرفته شود. میان‌ترم‌ها جدی گرفته شود، اما نمره نهایی دست معلم نیست یعنی باید طوری باشد که معدل اعلام‌شده درمنطقه شاخص شود. وقتی نمره دانش‌آموز 18 است ولی فشار مدیر به معلمان باعث می‌شود که این نمره به 20 تغییر کند، گونه اشتباه پشت اشتباه شکل می‌گیرد.

نیک‌نژاد می‌افزاید: «البته استثنائاتی وجود دارد. مدارسی که گزینش دارند و دانش‌آموزان نخبه و باهوش را جذب می‌کنند؛ عموما این مدارس پولی هستند و ورود به این مدارس برای دانش‌آموزان عادی ممکن نیست. در نهایت آنچه دیده می‌شود شکاف آموزشی است و روند رو به رشدی به خود گرفته است».

به گفته وی: «آموزش رسمی کشور در عملکرد و چارچوب اهداف موفق نیست. گسترش فضای مجازی و دسترسی دانش‌آموزان به شکل دموکراتیک به اطلاعات و دیتاهای فضای مجازی نیاز آنها را به آموزش رسمی کمتر کرده است. واقعیت این است که آموزش رسمی هم در مواردی دلخواه دانش‌آموزان نیست، زیرا آموزش‌های رسمی هیچ گره‌ای ازمشکلات امروز و آینده این دانش‌آموزان باز نخواهد کرد. همین موضوع باعث شده تا دانش‌آموزان، انگیزه لازم برای درس‌خواندن و یادگیری آموزش‌های رسمی نداشته باشند».

نیک‌نژاد به فاصله نگاه برنامه‌ریزان و سیاست‌گذاران برنامه‌های آموزشی با خواسته‌ها، مطالبات و اهداف دانش‌آموزان و معلمان اشاره می‌کند و می‌گوید: «این شکاف سبب شده برخی دانش‌آموزان رغبتی برای درس‌خواندن نداشته باشند».

به گفته نیک‌نژاد در مناطق محروم با شدت بیشتری از بی‌میلی برای ادامه تحصیل مواجیهم که موانع اقتصادی و فرهنگی مهم‌ترین دلایل آن هستند. آن عده‌ای هم که در این مناطق تلاش می‌کنند و درس می‌خوانند تا سهم بالاتری در کنکور داشته باشند به نتیجه دلخواه نمی‌رسند. آمارها قبولی‌ها در دانشگاه‌های برتر مربط به دهک‌های بالاست یعنی در سه دهک بالا 80 درصد قبولی‌های دانشگاه را داریم. سهم دهک‌های پایین در رشته‌ها و دانشگاه‌های برند کاهش پیدا کرده است. واقعیت این است که آموزش و پرورش به صورت رسمی کاری برای آنها نمی‌کند و انگیزه و ضرورت آموزش را کم‌رنگ کرده است. این آمارها دردناک هستند. دانشگاه‌های برند سهم پولدارهاست که این امر با اصل 30 قانون اساسی مغایرت زیادی دارد.

نیک‌‌نژاد به افت تحصیلی و روند آن که از ۲۰ سال اخیر شروع شده و همچنان ادامه دارد اشاره می‌کند و می‌افزاید: «آمارهای منتشرشده در خصوص وضعیت فقر سواد دانش‌آموزان نشان‌دهنده بیماری مزمنی در آموزش و پرورش است که باید به سرعت مداوا شود. سه چهار سال پیش این آمار منتشر شد. میانگین معدل‌ها نزدیک 10 بود درحالی‌که اکنون در برخی رشته‌ها به زیر 10 رسیده است. این یعنی مسائل آموزش و پرورش در وضعیت بحران و جسدواره است و کسی به فکر حل آنها نیست».

نیک‌نژاد به اقدامات و عدم دغدمنه‌مندی مسئولان حاضر در آموزش و پرورش اشاره می‌کند و می‌گوید: «وقتی وزیر آموزش و پرورش مهم‌ترین اقدامش را برخی موارد فرعی می‌داند یعنی این فرد دغدغه آموزش ندارد. درست است که مسائل و مصائب آموزش و پرورش از گذشته بوده ولیکن اینکه با این روند چه برخوردی باید انجام شود؛ وظیفه وزیر آموزش و پرورش است. دائم وزیر به دنبال ارائه آمارهاست و بر همین رویه نیز وظایف اصلی خود را رها کرده است».

این معلم به راهکارها اشاره می‌کند: «آموزش و پرورش باید به آموزش بپردازد و از ساختارهای سیاسی موجود فاصله بگیرد. باید بارهایی که بر گردن آموزش و پرورش خارج از افزایش سواد دانش‌آموزان گذاشته‌اند، برداشته شود و به خود آموزش توجه شود. وظایف آموزش و پروش باید یاد دادن و آموختن و شناسایی استعدادها و علایق و مهارت‌آموزی باشد. آن‌هم مهارتی که نیازمند ورود قطعی به دانشگاه نباشد و فردی که امکان ورود به دانشگاه را ندارد براساس مهارت‌های آموزش‌دیده، بتواند زندگی مناسی در پیش بگیرد».

ایرج جعفری، معلم دبیرستان نیز دراین‌باره به «شرق» گفت: «حدود ۸۰ درصد دانش‌آموزان فقط برای امتحان و شب امتحان مطالعه می‌کنند. متأسفانه آموزش‌وپرورش ملاک سواد را نمره امتحان می‌داند و بیشتر مدارس نمره‌محور هستند. بنابراین دانش‌آموزان ایرانی از روی علاقه مطالعه نمی‌کنند. علت اصلی بی‌علاقه‌بودن دانش‌آموزان هم مشکلات اقتصادی است. یک فرد بی‌سواد که شغل معاملات ملکی دارد میزان درآمدش خیلی خیلی بیشتر از یک مهندس، دکتر و... است».

به گفته این معلم، از طرفی در دروسی نظیر ریاضی، علوم، فیزیک و شیمی که تخصصی هستند دانش‌آموزان فقط در حد گرفتن نمره قبولی تلاش می‌کنند. دروس حفظ‌کردنی هم بعد از امتحان و گذشت مدت کوتاهی فراموش می‌شوند و در نهایت دانش‌آموزان چیزی از تحصیل در مدرسه نیاموخته‌اند. سحر بیات، کارشناس توسعه آموزش و پرورش و رئیس سابق کمیسیون ملی آیسسکو در این باره به «شرق» گفت «مسئله بر سر عملکرد دانش‌آموزان نیست. اگر انتظار می‌رود که عملکرد یک دانش‌آموز به سمتی برود که دانش‌آموزی فهمیم، منتقد، بامهارت و آنچه در سند تحول بنیادین آمده است ساخته شود نیاز به یک نظام آموزشی کارآمد و رو به جلو داریم. طبق آزمون معیار در ایران و جهان؛ وقتی در ساده‌ترین شاخص‌ها یعنی در یادگیری، رتبه ایران تا این حد پایین آمده است باید نگران شد که بحران بزرگی در راه است».

بیات می‌افزاید: «اگر در این حد از آرمان‌ها دور شده‌ایم و رسیده‌ایم به مرحله‌ای که روخوانی دانش‌آموزان، محل مناقشه شده، باید دید که نظام تعلیم و تربیت تا چه حدی ناکارآمد شده است که در ساده‌ترین بخش‌های فرایند یادگیری و آموزشی نیز درمانده‌اند». این کارشناس حوزه تعلیم و تربیت به راهکارهای رفع این معضل اشاره می‌کند و می‌گوید: «ریشه این اتفاق یک پکیج است و تک متغیره نیست. تغییرات به سمت مثبت، یک بسته‌بندی کامل تربیتی و آموزشی می‌خواهد تا سبب ‌شود یک مدرسه کارآمد داشته باشیم». وی به آینده مبهم و نگران‌کننده تعلیم و تربیت اشاره می‌کند و می‌گوید «با توجه به دیتاهایی که در کف و درون مدرسه می‌بینم وضعیت به حدی نامناسب است که اگر از همین امروز با قوی‌ترین تیم‌های تربیتی، آموزشی و متخصصان شروع کنیم و تمام ارگان‌های دخیل نیز پای کار بیایند، شاید سال‌ها طول بکشد تا به نتیجه دلخواه برسیم. این بازه زمانی را براساس سند تاریخی در کشوری مانند فنلاند می‌گویم. واقعیت این است که وضعیت سیاست‌گذاری در تعلیم در نامناسب‌ترین حالت خود به سر می‌برد».

محراب طائمه، معلم دبستان‌های تهران نیز در این باره به «شرق» گفت: «تا حد قابل توجهی بی‌سوادی در میان دانش‌آموزان قابل رؤیت است. من بخشی از این بی‌سوادی را متوجه سرفصل‌های درسی می‌دانم. زیرا تغییرات قابل توجهی نسبت به گذشته داشته‌اند و از حالت علمی به مهارتی تغییر کرده‌اند». به گفته وی این بی‌سوادی بیشتر متوجه دانش‌آموزان مدارس دولتی است، زیرا در مدارس غیردولتی و سمپاد و... دانش‌آموزان بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرند و تمرکز بیشتری روی آموزش دانش‌آموزان وجود دارد.

پایش‌ها و آمارهای منتشرشده درخصوص بی‌سوادی دانش‌آموزان و نتایج آزمون‌های جهانی بر گفته‌های دغدغه‌مندان حوزه تعلیم و تربیت صحه می‌گذارد. باید دید وزارت آموزش و پرورش با وجود این میزان نگرانی و بحرانی که در آینده کشور را تحت تأثیر قرار می‌دهد چه استراتژی و اهدافی را تدوین خواهد کرد.

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: