شناسایی قاتل و مقتول
تحقیقات میدانی نشان داد
مقتول از اتباع افغان است و در مغازه سوپرمارکتی در آن نزدیکی مشغول به
کار بوده و لحظه حادثه هم صاحب کارش او را برای گرفتن نان به نانوایی
میفرستد که در درگیری با یکی از بستگان نزدیکش به نام بصیر به قتل میرسد.
از سوی دیگر خانواده مقتول هم پس از دیدن فیلم دوربین مداربسته محل
حادثه، بصیر را که پسرعمه مقتول است، شناسایی و اعلام کردند او با مقتول به
خاطر یک میلیون تومان اختلاف داشته و به همین دلیل هم چند باری با هم
درگیری و مشاجره لفظی داشتهاند.
فرار ناکام
بدین ترتیب قاتل ۲۶ ساله تحت تعقیب
قرار گرفت، اما مأموران وقتی به محل زندگی او رفتند متوجه شدند بصیر پس از
حادثه به مکان نامعلومی گریخته است.
تحقیقات برای دستگیری قاتل ادامه
داشت تا اینکه چند ساعت پس از گذشت حادثه، مأموران پلیس در بررسیهای فنی و
علمی دریافتند متهم تصمیم دارد از تهران خارج شود و به شهرستان ماکو برود و
به صورت غیرقانونی از مرز خارج شود، به همین خاطر هم با قاچاقچی انسان
قرار گذاشته تا او را از تهران به مرز برساند. با به دست آمدن این اطلاعات،
مأموران محل قرار بصیر و قاچاقچی انسان را تحت نظر گرفتند و متهم را حین
ملاقات با فردی که قرار بود او را از تهران خارج کند، بازداشت کردند.
متهم
در حالی دستگیر شده بود که مقدار زیادی پول همراه داشت و قرار بود برای
خروج غیرقانونی از ایران به قاچاقچی انسان بدهد. متهم صبح دیروز برای
بازجویی به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و مقابل بازپرس پرونده به
قتل پسرداییاش اعتراف کرد. بصیر در ادامه برای تحقیقات بیشتر در اختیار
کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
قتل به خاطر یک میلیون تومان
زیر چشمش کبود و
نشانه مشتی است که مقتول به صورتش زده است، اما او جواب مشت را با چاقو
داده و به گفته خودش، پسرداییاش را به خاطر یک میلیون تومان به قتل رسانده
است.
بصیر چه اختلافی با پسرداییات داشتی؟
ما با هم
اختلاف مهمی نداشتیم. اتفاقاً خیلی با هم دوست بودیم و هر جا میرفتیم با
هم بودیم، حتی چند سال قبل هم دو نفری با هم برای کار به ترکیه رفتیم. چند
ماه قبل من مجبور شدم به ایران برگردم و او هم دو ماه قبل که تنها شد به
ایران برگشت. البته یک اختلاف مالی کوچک هم داشتیم که فکر نمیکردم به خاطر
آن دستم به خون پسرداییام آلوده شود.
چقدر بود؟
زمانی که با هم در ترکیه بودیم، من وضع
مالی خوبی داشتم و مقصود مبلغ یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان از من قرض گرفت و
قرار شد مدتی بعد پرداخت کند. ۵۰۰ هزار تومان از بدهیاش را به من داد،
اما یک میلیون تومان مابقی را امروز و فردا میکرد، به خاطر همین چند باری
با هم مشاجره و درگیری داشتیم، اما درگیری آخرمان فقط به خاطر یک میلیون
تومان نبود. آن روز بیشتر بهخاطر اینکه او شب قبل یک سیلی به من زده بود،
عصبانی بودم و در نهایت هم دست به چاقو شدم.
چرا سیلی زده بود؟
ما
چند باری بهخاطر همان یک میلیون تومان با هم مشاجره داشتیم. شب قبل برای
گرفتن طلبم به سراغش رفتم، اما او میگفت من پولدار هستم و زمانی که در
ترکیه بودم پول زیادی پسانداز کردهام و نباید عجلهای برای گرفتن طلبم
داشته باشم. از طرفی او هم در مغازه مشغول به کار و حقوقش خوب بود. من
اصرار کردم طلبم را بدهد که سیلی محکمی به صورتم زد. خیلی عصبانی شدم و
تصمیم گرفتم سیلیاش را جبران کنم.
به خاطر همین سیلی، او را به قتل رساندی؟
به هر حال آن سیلی باعث شد من چاقو بردارم و به سراغش بروم.
درباره آن روز توضیح بده؟
من خانه یکی از
داییهایم زندگی میکنم، صبح چاقویی از خانه برداشتم و تصمیم گرفتم به سراغ
مقصود بروم و او را برای گرفتن طلبم بترسانم. از طرفی هم میخواستم به او
بفهمانم اگر بخواهد دوباره مرا کتک بزند، او را با چاقو میزنم. چاقو را
برداشتم و به محل کارش رفتم که فهمیدم برای گرفتن نان به نانوایی رفته است.
به سمت نانوایی رفتم و دیدم مقصود در صف ایستاده است. او را کنار کشیدم و
گفتم چرا شب قبل به من سیلی زدی. عصبانی شد و با هم درگیر شدیم که مشتی به
صورتم زد و من هم چاقو را بیرون آوردم تا او را بترسانم که چاقو در درگیری
به بصیر برخورد کرد.
بعد ازآن چکار کردی؟
وقتی دیدم پسرداییام خونی
شد از ترس فرار کردم و به خانه یکی از دوستانم رفتم. به او درباره حادثه
چیزی نگفتم، اما گفتم که میخواهم به صورت غیرقانونی به ترکیه بروم و از او
خواستم قاچاقچی انسانی را به من معرفی کند تا مرا از مرز خارج کند.
چرا ترکیه؟
من و مقتول هر دو چند سالی در ترکیه
کار کرده بودیم و آنجا را میشناختم و میدانستم اگر در ترکیه هم لو بروم،
افرادی را میشناسم که مرا دوباره از ترکیه فراری میدهند، چون من و مقتول
هر دو به صورت غیرقانونی به ایران و از ایران به ترکیه رفتیم. مدتی بعد در
ترکیه فهمیدم فردی ما را به پلیس لو داده و پلیس ترکیه هم دنبال ماست، به
همین دلیل من از طریق یک قاچاقچی از مرز ترکیه خارج شدم و حتی او مرا به
مرز نیمرز منتقل کرد و دوباره پس از مدتی از افغانستان برای کار به صورت
غیرقانونی به ایران آمدم، به همین دلیل تصمیم گرفتم به ترکیه فرار کنم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
نه، فکر میکردم به زودی
از ایران خارج میشوم، اما پس از گذشت چهار ساعت از حادثه وقتی برای صحبت
با قاچاقچی انسان سر قرار رفتم، مأموران پلیس دستبند به دستانم زدند.
حرف آخر؟
خیلی پشیمانم./جوان