کد خبر: ۳۳۷۶۸۰
تاریخ انتشار: ۰۸:۰۰ - ۱۳ دی ۱۴۰۲ - 2024January 03
مادر جوان که برای تهیه شیرخشک به ده‌ها داروخانه سرکشی کرده بود در آخرین مرحله متوجه شد راننده مسافربر نوزاد خردسالش را ربوده است. همزمان با پیدا شدن طفل، تحقیقات پلیس برای دستگیری متهم جریان دارد.
شفا آنلاین>حادثه>مادر جوان که برای تهیه شیرخشک به ده‌ها داروخانه سرکشی کرده بود در آخرین مرحله متوجه شد راننده مسافربر نوزاد خردسالش را ربوده است. همزمان با پیدا شدن طفل، تحقیقات پلیس برای دستگیری متهم جریان دارد.
به گزارش شفا آنلاین:ساعت ۱:۳۰ بامداد دیروز سه‌شنبه ۱۲ دی‌ماه خودروی پژو ۴۰۵ کنار داروخانه شبانه‌روزی در نزدیکی میدان شوش توقف کرد. زن جوانی همراه بچه خردسالش در خودرو را باز می‌کند و از خودرو خارج می‌شود و در حالی که راننده مسافربر پشت فرمان نشسته به طرف داروخانه می‌رود. سکوت همه جا را فراگرفته و در خیابان پرنده هم پر نمی‌زند. راننده، خودرو را برای لحظاتی خاموش می‌کند. زن جوان به نظر خسته می‌آید، او فرزندش را کنار در داروخانه روی زمین می‌گذارد و وقتی کارمند داروخانه از خواب بیدار می‌شود بدون فرزندش پا به داخل داروخانه می‌گذارد. راننده با دیدن این صحنه از خودرو خارج می‌شود و به آرامی بچه را برمی‌دارد و خودرویش را روشن می‌کند و همراه پسر خردسال به سرعت از محل دور می‌شود. صدای حرکت خودرو در خلوت نیمه‌شب در داروخانه می‌پیچد و زن جوان با دیدن حرکت خودرو سراسیمه‌ای از داروخانه بیرون می‌آید و با داد و فریاد و آی دزد، آی دزد سکوت شب را می‌شکند. فریاد کمک‌خواهی زن جوان که از داغ ربودن فرزندش به آسمان بلند شده نتیجه‌ای نمی‌دهد. لحظاتی بعد اندک رهگذرانی که با شنیدن فریاد و زجه‌های زن جوان دور او جمع شده‌اند متوجه می‌شوند که راننده مسافرکش پسر خردسال زن جوان را در تاریکی شب ربوده است.

در جست‌وجوی شیرخشک
گریه‌های زن جوان ادامه داشت که رهگذران با ۱۱۰ تماس گرفتند و موضوع آدم‌ربایی را به اداره پلیس خبر دادند. لحظاتی بعد تیمی از کارآگاهان اداره یازدهم مبارزه با آدم‌ربایی پلیس آگاهی در محل حاضر شدند. زن جوان در توضیح ماجرا به مأموران گفت: «پسرم آراد نام دارد و دو سال و دو ماهه است که لحظاتی قبل راننده خودرو مسافرکشی او را دزدید و فرار کرد. چند ساعتی است برای پیدا کردن شیرخشک از این داروخانه به آن داروخانه می‌روم و خودرو را برای همین موضوع کرایه کرده بودم. مدتی است پسرم رفلاکس دارد و پزشک هم برای او شیرخشک مخصوص تجویز کرده است، اما من همیشه برای تهیه شیرخشک مخصوص با مشکل روبه‌رو هستم، چون بیشتر داروخانه‌ها این شیرخشک را ندارند. شیرخشک پسرم تمام شده و گرسنه بود، من از عصر دنبال شیرخشک بودم، اما پیدا نکردم. ساعتی قبل دوباره تاکسی اینترنتی گرفتم و از خانه‌ام در صالح‌آباد بیرون آمدم تا شاید بتوانم شیرخشک او را پیدا کنم. به اولین داروخانه رفتم، اما شیرخشک او را نداشت. دوباره تاکسی اینترنتی گرفتم و به چند داروخانه رفتم، ولی هیچ کدام از داروخانه‌ها شیرخشک مخصوص را نداشتند. به یک داروخانه شبانه‌روزی در میدان خراسان رفتم و از آنجا هم ناامید برگشتم. گریه‌های پسرم کلافه‌ام کرده بود و از اینکه هرچند دقیقه تاکسی بگیرم خسته شده بود، به همین دلیل تصمیم گرفتم خودروی مسافرکشی کرایه کنم و با آن به چند داروخانه دیگر سر بزنم.»

شوکه شدم
زن جوان در‌حالی‌که اشک پهنای صورتش را شسته بود، ادامه داد: «از میدان خراسان یک پژو ۴۰۵ را که راننده آن مرد جوانی بود، دربست کرایه کردم و قرار شد راننده مرا به چند داروخانه ببرد تا برای پسر شیرخوارم شیرخشک تهیه کنم. سوار خودرو شدم و در صندلی عقب نشستم، راننده هم به سمت میدان شوش به راه افتاد. جلوی داروخانه‌ای در نزدیکی میدان شوش راننده توقف کرد و من هم با فرزندم از خودرو پیاده شدم. پسرم خوابیده بود، من هم خسته بودم و می‌دانستم کارکنان داروخانه خواب هستند و دقایقی طول می‌کشد که بیدار شوند، به همین دلیل فرزندم را روی زمین گذاشتم و از راننده خواستم مواظبش باشد. راننده سری تکان داد و خودرویش را خاموش کرد. خیالم جمع شد و وارد داروخانه شدم، اما لحظاتی بعد صدای روشن شدن خودرو به گوشم رسید. وقتی سرم را به طرف خیابان برگرداندم با صحنه باور نکردنی روبه‌رو شدم؛ راننده پایش را روی گاز گذاشت و به سرعت دور شد. با دیدن این صحنه، ثانیه‌هایی شوکه شدم و توان هیچ حرکتی را نداشتم، اما بعد با داد و فریاد به داخل خیابان رفتم و به طرف خودرو دویدم، ولی او سرعتش زیاد بود و خیلی زود از دید من خارج شد و فریاد کمک‌خواهی‌ام هم به جایی نرسید. رهگذران هم وقتی پیش من آمدند کاری از دستشان ساخته نبود. من ابتدا به شوهرم موضوع را خبر دادم و رهگذران هم پلیس را در جریان ربودن پسرم قرار دادند.»

پلاک مخدوش
با شکایت زن و مرد جوان، کارآگاهان مبارزه با آدم‌ربایی تحقیقات خود را برای شناسایی مرد آدم‌ربا آغاز کردند. بررسی دوربین‌های مداربسته نشان می‌داد متهم شماره پلاک خودرویش را مخدوش کرده تا ردی از خود به جا نگذارد. مأموران در بررسی‌های بعدی هیچ سرنخی از متهم به دست نیاوردند و تنها سرنخ شماره پلاک مخدوش پژو بود که دوربین‌ها ثبت کرده بودند. در چنین شرایطی کارآگاهان با چند ساعت تلاش مداوم و کنار هم قرار دادن شمار‌های به دست آمده موفق شدند صاحب خودرو به نام احسان را شناسایی کنند. با به دست آمدن این اطلاعات، مأموران راهی محل زندگی احسان شدند و او را به عنوان مظنون بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند. احسان در بازجویی‌ها مدعی شد خودرویش را چند ساعت قبل از نزدیکی خانه‌اش سرقت کرده‌اند. البته خبر ندارد کسی که خودروی او را برده از آشنایانش است یا فردی غریبه. مأموران در تحقیقات فنی متوجه شدند مردی که لحظه حادثه، سوار بر خودروی پژو بوده از آشنایان نزدیک صاحب خودرو و معتاد به موادمخدر شیشه است.

رها کردن آراد کوچولو کنار یک بوستان
بدین ترتیب مأموران مرد شیشه‌ای را تحت تعقیب قرار دادند و از سوی تیم ویژه‌ای از کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی هم با گشت‌زنی‌های هدف‌دار در محل‌های مورد نظر تلاش می‌کردند ردی از آدم‌ربا پیدا کنند تا اینکه هفت صبح دیروز آراد را کنار بوستانی در نزدیکی کلانتری ۱۱۶ مولوی در حالی پیدا کردند که بغل یکی از کارکنان اداره برق آن منطقه گریه می‌کرد. کارکنان اداره برق متوجه گریه کودک خردسال شده بودند و همزمان هم تیم جست‌وجو از راه رسید و کودک را تحویل گرفت و به پلیس آگاهی برد. در‌حالی‌که متهم تحت تعقیب قرار دارد این فرضیه برای مأموران قوت گرفته که به احتمال زیاد مرد شیشه‌ای تصمیم داشته کودک خردسال را پس از ربودن بفروشد، اما وقتی متوجه می‌شود پلیس او را شناسایی کرده و در یک قدمی او قرار دارد از تصمیمش منصرف می‌شود و آراد را رها می‌کند. سرهنگ مرتضی نثاری، معاون مبارزه با جرائم پلیس آگاهی تهران به خبرنگار ما گفت: «خوشبختانه با تلاش کارآگاهان کودک ربوده شده در کمتر از هشت ساعت به آغوش خانواده‌اش بازگشت. مأموران در تلاشند متهم را دستگیر کنند.»

آغوش مادر
چند ساعتی از پیدا شدن آراد کوچولو نگذشته بود که پدر و مادر او به پلیس آگاهی مراجعه کردند، اما خبر نداشتند طفل‌شان پیدا شده است. در حیاط پلیس آگاهی باز می‌شود و خودرویی که آراد داخل آن است، وارد می‌شود. ثانیه‌هایی بعد کودک در آغوش مأمور پلیس دیده می‌شود. سکوت همه جا را فرا گرفته بود، نفس‌ها یک لحظه در سینه حبس می‌شود. مادر و پدر آراد هم لحظاتی فقط به آراد نگاه می‌کنند، اما ناگهان فریاد‌های شوق مادرش به آسمان بلند می‌شود و به طرف مأمور پلیس می‌رود و فرزندش را در آغوش می‌گیرد. پدر هم به سوی او می‌دود و اشک شوق در چشمانشان جاری می‌شود. پدر و مادر و مادربزرگ دست به آسمان بلند می‌کنند و خدا را شکر و از مأموران هم با چشمانی گریان تشکر می‌کنند.

گفتگو با مادر آراد
چه شد که آراد ربوده شد؟
من در جست‌وجوی شیرخشک بودم و آخرین خودرویی را که دربست کرایه کردم تا به داروخانه بروم راننده‌اش بچه‌ام را ربود.

چرا پدرش همراه شما نبود؟
شوهرم در کار فروش لوازم تولد است و چند شبی نخوابیده بود و از طرفی هم سرماخورده و قرص خورده بود، حالش خوب نبود، به همین دلیل من تنها رفتم.

فکر نمی‌کنی سهل‌انگاری کردی؟
بله، سهل‌انگاری کردم، اما واقعاً خسته شده بودم، به همین خاطر بچه‌ام را جلوی در داروخانه روی زمین گذاشتم.

فکر می‌کردی فرزندت به این زودی پیدا شود؟
نه، من و شوهرم فکر کردیم مأموران ما را برای بازجویی به اداره پلیس دعوت کرده‌اند، اما وقتی با طفلم روبه‌رو شدم انگار همه دنیا را به من داده‌اند.
الان چه حسی داری؟
خیلی خوشحالم، تصمیم گرفتم دیگر هرگز پسرم را از خودم جدا نکنم. از مأموران پلیس هم تشکر می‌کنم./جوان

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: